رابطه با آمریکا بزرگترین چالش سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. در چهار دهه گذشته، دو فرصت تاریخی برای عادیسازی روابط دیپلماتیک با آمریکا به وجود آمد. فرصت نخست سوخت، فرصت دوم در خطر است.
رخلاف تصور، اسرائیل هیچگاه چالشی برای سیاستمداران جمهوری اسلامی نبوده است. سیاست خارجی ایران پس از انقلاب بر محور دشمنی با اسرائیل شکل گرفته و موضوع عادیسازی مناسبات با این کشور هرگز در دستور کار حکومت اسلامی قرار نداشته است.
این در حالی است که رویکرد خشن جمهوری اسلامی ایران در قبال دولت اسرائیل نقشی تعیین کننده در مناسبات دیپلماتیک ایران با غرب داشته است. خصومت و دشمنی بین جمهوری اسلامی و آمریکا البته محدود به سیاست خصمانه ایران در قبال اسرائیل نبوده و علتهای بسیاری میتوان برای این دشمنی برشمارد.
خمینی و آمریکا
مناسبات جمهوری اسلامی ایران با آمریکا پس از ماجرای حمله به سفارت آمریکا در تهران و گروگانگیری کارکنان سفارت رسما قطع شد. از همان هنگام بود که عادیسازی مناسبات با آمریکا به بزرگترین چالش سیاست خارجی ایران بدل شد. چالشی که نگرانی بسیاری از مسئولان جمهوری اسلامی ایران و از آن جمله نگرانی هاشمی رفسنجانی را برانگیخته بود.
رفسنجانی درمصاحبهای که پنج سال پیش با فصلنامه مطالعات بینالمللی داشت، یادآور میشود که نگرانی خود را در رابطه با مناسبات ایران و آمریکا به اطلاع خمینی رسانده و از او خواسته بود که برای این معضل سیاسی چارهای بیابد. رفسنجانی بر این باور بود که این گره تنها به دست خود خمینی میتواند گشوده شود. باوری که صحت خود را در دوران پس از خمینی نشان داد.
پروندههای باز
تنش در مناسبات دیپلماتیک دو کشور ایران و آمریکا با وقوع انقلاب اسلامی شروع شد و تاریخی هم عرض تاریخ جمهوری اسلامی دارد. اینکه جمهوری اسلامی ایران آمریکا را شیطان بزرگ بداند یا نه و یا آمریکا ایران را محور شررات بخواند یا نه، چندان مهم نیست. مهم این است که مناسبات دو کشور پس از وقوع انقلاب اسلامی بحرانی شد. بحرانی که بر سیاستهای استراتژیک دو کشور و بهویژه در عرصههای مناسبات بینالمللی و مسائل امنیتی نقش زده است.
پروندههای باز و معضلات حل نشدهای که مانع از عادیسازی مناسبات دیپلماتیک دو کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی شدهاند را میتوان به سه دسته تقسیم بندی کرد:
مسائل دوجانبه
• آغاز بحران دیپلماتیک پس از حمله اول به سفارت آمریکا در تهران. این حمله با مداخله دولت موقت و تلاش ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه آن دولت خاتمه یافت
• پذیرش شاه در آمریکا در روز ۳۰ مهرماه ۱۳۵۸، بهرغم مخالفتهای برخی از سیاستمداران
• حمله دوم به سفارت آمریکا، تصرف آن و گروگانگیری کارکنان سفارت، ۱۳ آبانماه ۱۳۵۸
• بلوکه کردن داراییهای ایران در آمریکا
• عملیات طبس
• حمله نظامی آمریکا به نفتکشهای ایران و سکوی نفتی ساسان در جریان جنگ هشت ساله ایران و عراق
• حمله آمریکا به هواپیمای مسافربری ایران ایر
• تاثیرات بهجای مانده از جنجال “ایرانگیت” در دوره زمامداری رونالد ریگان
• حمایت آمریکا از نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی
• ترویج فرهنگ آمریکاستیزی از سوی مسئولان جمهوری اسلامی
مسائل منطقهای و بینالمللی
• صدور حکم قتل سلمان رشدی
• حمایت ایران از گروههای تروریستی و جهادی
• کارشکنی ایران در مذاکرات صلح خاورمیانه
• رویکرد قهرآمیز نسبت به اسرائیل
• تقویت نیروهای شیعه مذهب در منطقه، نظیر حزبالله لبنان، حوثیهای یمن و شیعیان عربستان و بحرین
• جنگ نیابتی
• سیاستهای تسلیحاتی و موشکی ایران
• و سرانجام و مهمترین موضوع، فعالیتهای هستهای ایران
مسائل اقتصادی
• بلوکه کردن داراییهای ایران در آمریکا پس از اشغال سفارت
• توقف فروش هواپیما و قطعات یدکی بوئینگ به ایران، که از دوره زمامداری بیل کلینتون شروع شد
• منع سرمایهگذاری توسط شرکتهای آمریکایی در صنایع نفت و گاز ایران
• تحت فشار قراردادن شرکتهای غیرآمریکایی که مایل به همکاری اقتصادی با ایران هستند. بر اساس قانون تحریم دو کشور ایران و لیبی، همه شرکتهای خارجی از سرمایهگذاری بیش از ۴۰ میلیون دلار در دو کشور ایران و لیبی منع شده بودند. فشار بر شرکتهای خارجی در سایه تحریمهای مربوط به فعالیتهای هستهای ایران تشدید شد
• تحریمهای فراگیر اقتصادی و مالی و تمدید این تحریمها بهرغم توافق هستهای
فرصتهای تاریخی
در این نکته که برقراری مناسبات دیپلماتیک با آمریکا یکی از معضلات بزرگ سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، تردیدی نیست. خمینی علیرغم تاکیدات رفسنجانی اقدامی برای حل این معضل انجام نداد و حل آن را بر دوش مردم ایران نهاد.
در سالهای پس از انقلاب تلاشهایی برای تنشزدایی و برقراری مناسبات صورت گرفت. اما این تلاشها در اثر مخالفتها هرگز نتیجهای نداد. عادیسازی مناسبات جمهوری اسلامی و آمریکا دشمنانی در هر دو کشور دارد. گاهی تندروها در ایران مانع از بهرهگرفتن از فرصتها شدهاند و گاهی نیروهای جمهوریخواه در آمریکا.
در این بین دو فرصت تاریخی برای عادیسازی مناسبات پیش آمد. یکی در دوره نخست ریاست جمهوری محمد خاتمی و دومی در دوره ریاست جمهوری حسن روحانی.
فرصتی که بر باد رفت
جنبش دوم خرداد و پیروزی محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری در دوره زمامداری بیل کلینتون رخ داد. دور دوم ریاست جمهوری کلینتون در آمریکا چند ماه پیش از پیروزی خاتمی در ایران شروع شده بود.
خاتمی در عرصه سیاست خارجی همان سیاستی را دنبال کرد که رفسنجانی پیش از او در پیش گرفته بود. سیاستی که هدف بهبود مناسبات با کشورهای همسایه و همچنین خاتمه دادن به انزوای سیاسی ایران را دنبال میکرد.
گفتوگوی تمدنهای خاتمی واکنشی به ستیز تمدنها بود که از سوی نظرپرداز مشهور آمریکایی، ساموئل هانتینگون مطرح شده بود. نگاه آشتیجویانه محمد خاتمی اما با دیوار سخت سیاست خارجی کلینتون روبهرو شد. سیاست خارجی بیل کلینتون در ارتباط با خاورمیانه بر چند رکن استوار بود:
• در سیاست خاورمیانهای آمریکا هر دو کشور عراق و ایران به عنوان تهدیدی برای امنیت منطقه ارزیابی میشدند.
• آمریکا بر آن بود تا بر حضور نظامی خود در خلیج فارس بیافزاید و هدف از آن آمادگی برای مقابله با ایران و عراق در صورت لزوم بود.
• بر اساس سیاست خاورمیانهای دولت کلینتون دو کشور ایران و عراق نمیبایست از حیث نظامی قدرتمند شوند.
• از آن گذشته، آمریکا خواستار منزوی کردن عراق و ایران در منطقه بود.
سیاست منزوی کردن عراق اجرایی شد. اما، انزوای کامل سیاسی ایران به علت سیاستهای خاتمی و همچنین رویکرد کشورهای اروپایی متحقق نشد. وقوع انفجار در برجهای خُبر عربستان که باعث کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از سربازان آمریکایی شد نیز از جمله عوامل موثر در تیرگی بیشتر مناسبات بین دو کشور بود.
برجام بهمثابه فرصتی بزرگ
دومین فرصت مهمی که شکل گرفت به دوره مشترک روحانی و اوباما باز میگردد. پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری در شرایط خاصی به دست آمده بود. جمهوری اسلامی ایران در اثر سیاستهای تحریک آمیز احمدینژاد بهشدت منزوی شده بود. تحریمهای نفسگیر بینالمللی که در ارتباط با فعالیتهای هستهای ایران وضع شده بودند، اقتصاد ایران را فلج کرده بودند.
از آن گذشته، تحولات طوفانی در کشورهای عربی گستره جدیدی برای فعالیتهای سیاسی ایران فراهم آورده بود. و مهمتر اینکه دیپلماسی دولت اوباما شرایط را برای شکستن برخی از تابوهای سیاسی و از آن جمله تماس مستقیم را مهیا ساخته بود.
این فرصت تاریخی ایجاد شده، توافق بر سر مناقشه هستهای با ایران را ممکن ساخت. توافقی که مهمترین دستاورد دولت روحانی و در عین حال بزرگترین موفقیت دولت اوباما در عرصه سیاست خارجی بود.
اکنون با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و رویکرد او نسبت به توافق هستهای و نفوذ ایران در منطقه، فرصت تاریخی حل بزرگترین چالش سیاست خارجی جمهوری اسلامی، یعنی عادی سازی مناسبات دیپلماتیک با آمریکا، به مخاطره افتاده است.
سیاست و اظهارات ترامپ در عمل مواضع نیروهای تندروی جمهوری اسلامی ایران را تقویت میکند. نیروهایی که هم مخالف توافق هستهای با آمریکا هستند و هم از حفظ تنش در مناسبات سیاسی با آمریکا نفع میبرند. در چنین شرایطی، احتمال اینکه این فرصت نیز بی نتیجه بماند، افزایش یافته است. حال نگاهها متوجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران است.