روزنامه شهروند:روایت یکی از کارگران یورت از روز حادثه
سیدحبیبالله میرفندرسکی یکی از معدنچیان یورت است. یکی از همانهایی که برای نجات همکارانش به تونل شماره یک یورت رفت، اما خودش هم در تونل بیهوش شد. نیروهای امدادی پیکر نیمه جان او را بیرون آوردند. حبیب در بیمارستان به هوش آمد، تا او الان بهعنوان یکی از شاهدان انفجار معدن، اتفاقات آن روز را برای ما تعریف کند: «ساعت ١١ صبح بود، ما در معدن پایین مشغول کار بودیم که سرکارگر مسئول شیفت به ما گفت در معدن بالا انفجار رخ داده. بهسرعت برای کمک به سمت تونل شماره یک رفتیم. داخل تونل شدیم، همه جا تاریک بود، ٢٠٠ متری دهانه تونل چند تا از بچهها را دیدیم که روی زمین افتادهاند، ما بهسرعت آنها را خارج کردیم. بعضی از آنها هنوز هوشیار بودند، گاز نفسشان را بند آورده بود. متان و منواکسید کربن بو ندارد. کمکم ما هم بیحال شدیم. چند تا از بچهها کپسول اکسیژن را برداشتند و برای کمک بقیه بچهها جلوتر رفتند، اما کپسولهای ما چند سال بود که شارژ نشده بود. یکی از مهندسان نقشهبردار معدن با همین کپسولها داخل رفت، من پنجشنبه فهمیدم که او در اثر گازگرفتگی خفه شده است. من وقتی به هوش آمدم، در بیمارستان بودم. باورم نمیشد، درست نمیدانستم برای بچهها چه اتفاقی افتاده است، پنجشنبه بعدازظهر بود که از بیمارستان مرخص شدم، در راه خانه بود که متوجه شدم خیلی از بچهها کشته شدهاند. همه این بچهها همکاران من بودند، ما چند سال است که کنار هم کار میکنیم. شب و روزمان با هم بود. حالا به جای آنکه همدیگر را در معدن ببینیم باید به سرخاک آنها برویم.»
حبیب درباره علت حادثه توضیح میدهد: «یکی از لکوموتیوهای حمل زغالسنگ در تونل شماره یک زیر کارگاه استخراج خاموش میشود. برای روشنشدن از استارت استفاده میکنند و همین مسأله باعث انفجار میشود. البته که غلظت گاز بیش از حد مجاز بوده ولی با وجود این اگر از استارت بادی استفاده میشد، انفجاری رخ نمیداد ولی متاسفانه استارت بادی در این مجموعه نبود. به همین دلیل از استارت شارژی و سیم کابلی استفاده میکنند و انفجار رخ میدهد.» او در ادامه صبحتهایش به نبود امکانات و تجهیزات ایمنی کافی در معدن یورت هم اشاره میکند: «در کل این معدن ٤ دستگاه دیجیتال گازسنج داشت. همه آنها قدیمی بودند، تا جایی هم که من یادم هست این دستگاهها هیچ وقت چک نشدند. بقیه تجهیزات هم تعریفی نداشت. متاسفانه یکی از مهندسان ما در همین حادثه جانش را به خاطر فاسدبودن کپسول اکسیژن از دست داد. او رفت تا به بچهها در عمق تونل کمک کند، کپسول را برداشت تا نفس بکشد، ولی نمیدانست که آن کپسول شارژ ندارد. خوب این تجهیزات باید به صورت دورهای بازبینی شود. این مجموعه حدود ٥٠٠ نفر نیرو دارد. نزدیک ٣٠٠ نفر در یورت مشغول به کار هستند. ما چند بار به مسئولان گفتیم که این معدن مداربسته است. الان چندین سال است که در معدنهای مداربسته استخراجی صورت نمیگیرد. معدنی که فقط یک راه ورودی و خروجی داشته باشد، به دلیل نبود تهویه و تجمع گاز هر لحظه امکان حادثه دارد، یکی از مسئولان ایمنی معدن چند بار به شرکت گزارش داد، آنها را تحت فشار گذاشت تا این مشکل برطرف شود، اما کسی به این حرفها توجه نکرد او را هم به جای دیگری منتقل کردند. حالا بعد از کشتهشدن این همه معدنچی بیگناه تازه قرار است معدن را به مدت ٦ ماه تعطیل کنند تا ایمن شود. حتما باید کلی آدم قربانی شوند تا آقایان به فکر بیفتند.»
————–
روزنامه شهروند:چشم انتظار برادر

تازه ٣ روز بود که در این معدن مشغول به کار شده بود، چند روز قبل از این حادثه معدن حدود ٤٠ نفر نیروی جدید گرفت. با آنها به اینجا آمد اما از چهارشنبه تا الان خبری از او نیست. به ما گفتن با چندتاي دیگه از همکارانش در انتهای معدن گیر افتاده است. اینها را برادر «عباس دامن زن» یکی از معدنچیان محبوسشده معدن یورت به «شهروند» میگوید. برادری که ٥ سال از عباس بزرگتر است و از روز چهارشنبه که این خبر را شنیده خودش را به یورت رسانده و مثل خیلیهای دیگر جلوی ورودی معدن در انتظار خبری از عباس است: «چهارشنبه حدود ساعت یک ظهر بود که خبر را شنیدم. با موبایل عباس تماس گرفتم اما کسی جواب نمیداد. من هم همراه یکی از برادرانم از آزادشهر به طرف معدن حرکت کردیم. از چهارشنبه حدود ساعت ٣ بعدازظهر اینجا هستیم، اما هنوز خبری نیست.» او ادامه میدهد: «همه خانواده نگران عباس هستند، همسرش خیلی بیتابی میکند، عباس دو تا بچه دارد، یک پسر ٤ساله و یک دختر ٦ساله، ما فقط دعا میکنیم که عباس زنده باشد اما با این شرایط فقط با معجزه زنده میمانند.» حسین درباره شرایط معدن و اقدامات صورتگرفته برای نجات معدنچیان میگوید: «نیروهای امدادی حضور دارند، از همه جا هستند؛ نیروهای معدن، بچههای هلالاحمر و اورژانس. اما با توجه به عمق ١٨٠٠متری این تونل و نشت گاز هر کسی نمیتواند وارد معدن شود، شرایط کار سخت است. از صبح پنجشنبه نیروهای متخصص معدن، شیفتی کار میکنند تا آواربرداری انجام شود. ما اطلاع درستی از علت وقوع حادثه نداریم، اما همکاران عباس میگویند جرقه استارت لکوموتیو حمل زغالسنگ باعث انفجار شده است.»
——————-
روزنامه شهروند:امید پوشالی
با وجودی که لحظات و دقایق سختی در منطقه معدن یورت زمستان آزادشهر میگذرد اما خانواده قربانیان تحت نظر تیم درمانی هلالاحمر قرار گرفتند.
همزمان با این حادثه هولناک، تیم درمان اضطراری هلالاحمر با حضور در محل حادثه برای آرام کردن خانوادهها و پیشبرد کار تیمهای امدادی در محل حاضر شدند که در همان ابتدا با جمعیت زیادی از خانوادهها که برای جستوجوی فرزندانشان به سمت معدن در حال حرکت بودند روبهرو شدند.
دکتر حسین ترکمانی، مسئول تیم درمان اضطراری هلالاحمر از شرایط سخت خانوادهها در محل حادثه میگوید. او به «شهروند» گفت: «این حادثه باعث شد که کشاورزان و اهالی منطقه دست از کار بکشند و برای کمک به سمت محل حادثه حرکت کنند که تجمع مردم در مسیر ورودی تونل باعث کند شدن حرکت تیمهای امدادی و نجات شده بود که تیم درمان اضطراری در محل با آرامکردن جو پرهیاهو توانستند خانوادهها را از محل حادثه دور کنند تا سرعت کار برای نجات افراد گرفتار یا بیرون کشیدن افراد فوتشده بیشتر شود.» دکتر حسین ترکمانی در ادامه گفت: «خانوادهها در وضع روحی بدی قرار دارند و تیمهای امدادی در محل وضع آنها را تحت کنترل قرار دارند اما بارها مشاهده شده که تعدادی از خانوادهها به خاطر بیاطلاعی از سرنوشت فرزندانشان، کنترل روحی خود را از دست داده و با حالتی پریشان به سمت مسیر ورودی معدن آمدهاند که نیروهای ارتش و نظامی با سدکردن مسیر آنها، خانوادهها را به محلی تحت نظر شده انتقال دادهاند. خانوادهها امید دارند و میگویند تا وقتی اجساد فرزندان و همسرانشان را مشاهده نکنند امید بر زنده بودن آنها دارند. محلی مناسب برای اسکان خانوادهها نیست و این مشکل باعث شده تا کار تیم روانشناس سخت باشد و هر بار که جسد یکی از کارکنان بیرون آورده میشود، خانوادهها دچار هیاهو و پریشانی شوند.»
——————–
روزنامه شهروند:

١٦سال بود که در معدن کار میکرد. قبل از ازدواج هم معدنکار بود. تازه مسئول شیفت یورت شده بود. همسرم همیشه برای کارش نگران بود، مسئولیتشناس و دلسوز کار. اینها را همسر عباس طاهردوست به «شهروند» میگوید. زن جوانی که حالا باید به تنهایی بار سنگین زندگی را به دوش بکشد و برای بچههایش هم مادر باشد و هم پدر: «١٠سال پیش که عباس به خواستگاری من آمد، معدنکار بود؛ یعنی ٦ سال بود که در معدن کار میکرد. بعد از ازدواج هم کارش را جدیتر ادامه داد. ما دو دختر داریم. مهدیه ٦ساله و مهدیس که تازه ٢سالش تمام شده است. عباس در کارش جدی بود، به همین دلیل هم همیشه برایش کار بود. روی او حساب میکردند و مسئولیتهای بیشتری به او میدادند. عباس چند سالی بود که مسئول شیفت شده بود؛ البته یک روز در میان ٥ صبح از خانه میرفت، ١١ شب برمیگشت.» همسر عباس ازچهارشنبه تلخترین روز زندگیاش به ما میگوید: «چهارشنبه ساعت ٢ بعدازظهر بود که شنیدم معدن منفجر شده است، چند بار به عباس زنگ زدم. فایدهای نداشت. بلافاصله از مینودشت حرکت کردیم. وقتی به معدن رسیدیم، به ما گفتند عباس با نیروهای امدادی داخل معدن است. تا ساعت ٢ صبح پنجشنبه به ما امید میدادند که عباس زنده است. اما بعد از چند دقیقه جنازه او را به ما نشان دادند.» او صحبتهایش را اینگونه ادامه میدهد: «تا جایی که ما اطلاع داریم، عباس همراه چند نفر دیگر بعد از وقوع انفجار میرود تا به آنهایی که داخل تونل هستند، کمک کند. آنها برای کمک رفته بودند. اما به خاطر نشت گاز و نبود اکسیژن خفه میشوند.» حالا عباس در مینودشت آرام گرفته و همسرش با صدای بغضآلود میگوید: «عباس که از دست رفت، خیلیهای دیگه هم در این حادثه کشته شدند، اما کاش مسئولان معدن یورت قبل از اینها به فکر میبودند و این معدن را ایمن میکردند.»