حضور پررنگ سیاسی کارگران

«نقش و سهم کارگران در رویدادهای اخیر موضوعی است که ذهن بسیاری از روشنفکران را به خود مشغول کرده است و هر کس بسته به انتظارات خود از این طبقه عظیم اجتماعی پاسخی درخور را جستجو می کند. به راستی کارگران در کجای این معادلات سیاسی قرار دارند؟» این سوالی که حسین اکبری پیش روی خود و ما میگذارد و با بررسی چگونگی آن چه در این چهار دهه گذشته به روایتی که خودش مایل است از تحولات چهار دهه اخیربدهد به این نتیجه میرسد:«… و چه دردناک است که جامعه از قهرمانان طلب تغییر و تحول را داشته باشد!…»و ایشان نه تنها از قهرمانان طلب تغییر ندارد بماند از کارگران انتظار ندارد در « معادلات سیاسی» نقشی  مهمی داشته باشند.ایشان گله مند از حکومت که سرکوب گری اش موجب این شده که سندیکاها و «نهادهای مدنی» بی خاصیت شوند تاکید میکند که نباید بخصوص انتظار داشت سندیکاها « به اعتبار نمایندگی بخشی ازکارگران می تواند و قادر است رهبری جنبش فرارونده خودجوش که فراوانی و تنوع خواسته ها و مطالباتش بیانگر همان پراکندگی تحمیلی سالیان دراز سرکوب است را سازمان داده و مدیریت کند» واما به درستی تاکید دارد :« ..مشکل اینجاست که انتظارات از این نهادها هم فراتر از میزان توانمندی بالفعل آنهاست و هم اینکه به فرض وجود این توانمندی قرار نیست یک نهاد صنفی – طبقاتی وظایفی را که یک حزب سیاسی می تواند انجام دهد به عهده گیرد.»

ایشان که نمی تواند «رویدادهای دی ماه ٩٦» منکر شود اما بخاطر اینکه حزب سیاسی را نمی بیند با «بی سر» خواندن رویدادهای اخیر، تو سر جامعه میزند که از قهرمانان طلب تغییر و تحول دارد! این نامش مغلطه کردن است.مسلم است کسی از سندیکاها انتظار ندارد نقش حزب سیاسی را بازی کند اما اینکه جامعه از کارگران انتظار دارند «پاسخ درخور» به تحولات اخیر بدهد دقیقا بخاطر این است که در جامعه قطبی شده ایران چه در اقتصاد و چه در سیاست منتظر پاسخ « این طبقه عظیم اجتماعی» است. اما جامعه قدر قهرمانانش را میداند اگر نخواهیم از قهرمانان اسطوره بسازیم، قهرمانان این جامعه همین کارگران هستند که در سالیان اخیر پرچم اعتراضات علیه حکومت به دست داشته اند.گیرم در مواجه با هر بخش از کارگران  رژیم اسلامی سعی کرده با سردواندن برای خودش وقت بخرد اما مبارزات صنفی کارگران هر بار توفنده تر از پیش به جلو آمده. حسین اکبری به عنوان کسی که خودش را فعال جنبش سندیکایی میداند نگران وضعیتی است که سندیکاها دچار آن شدن هست: « آیا با توجه به توان معرفتی و تجربی(سندیکاها) قادرند در رهبری جنبشی که خود آغازگر آن نبوده اند، قرار گیرند؟»

شاهد بودیم که سندیکاهای موجود با خون دل شکل گرفته است و هزینه سنگینی اعضای تشکیل دهنده آن بابت این تشکل صنفی خاص  داده اند چرا که سرمایه در ایران نمی خواهد وتحمل کوچکترین تشکل مستقل کارگری را ندارد و به پشتوانه یک حکومت وحشی این تشکلات را سرکوب میکند. براستی که سندیکا و جنبش سندیکای توان رهبری جنبش اعتراضی اخیر را ندارد و نمی تواند داشته باشد اما اینکه جامعه از طبقه کارگر انتظار دارد با اعتصاب سراسری در صنعتهای کلیدی مانند صنعت نفت و یا خودرو سازیها نقش اساسی در اعترضات علیه حکومت ایفا کند انتظار به حقی است. از آن بیشتر این طبقه باید نقش رهبری کننده را اعتراضات را ایفا کند. بحث قهرمان سازی و انتظار از قهرمانان منفرد نیست بلکه انتظار از یک طبقه معین است که با قدرت طبقاتی اش میتواند جامعه را زیر و رو کند. این آن چیزی که از توان جنبش سندیکایی خارج است و اصلا از خودش هم چنین تعریفی ندارد و قرار هم نیست در آینده چنین بشود.

برای پاسخگویی و برآورد نیاز جامعه نیاز به حزب سیاسی کارگران است. به اعتقاد ما این حزب، موجود است.حزب کمونیست کارگری در همه سالهای گذشته در همین جهت حرکت کرده است چون شناخت درستی از تحولات جامعه داشته است. بارها متهم شده است که آرزوهایش را به جای واقعیات بیان کرده است. متهم شده از جنبش کارگری برای خودش پله می سازد و اینکه امنیت فعالین کارگری را در نظر نمی گیرد. متهم شده است با انقلاب انقلاب کردن دهان خودش را شیرین میکند، به خامی متهم شده که سوسیالیسم در ایران جای ندارد و نباید از هویت انسانی صحبت کند چرا که گویا در امر مبارزه طبقاتی چیزی که مطرح نیست هویت انسانی است.حزب کمونیست کارگری همیشه تاکید کرده است که جنبش کارگری باید عملا قوانین خودش را باید سرمایه تحمیل کند از تمامی اعتصابات کارگری حمایت کرده است و از هر دو خشتی که کارگران روی هم چیده است حمایت کرده است. صدای کارگران در مجامع رسمی بین اللملی بوده و از رهبران کارگری دربند تمام قد دفاع کرده است. تمام رهنمودهایش رو به کارگران و فعالین کارگری این بوده است که باید قدرت طبقه به خودش و جامعه ثابت شود. رهبران کارگری معرفی شده و متعین باشند. این حزب به عنوان حزب سیاسی کارگران تاکید داشته که مانورهای ضد شورش جمهوری اسلامی در سالهای گذشته نشان از ترس حکومت است نه قدر قدرتی آن و همیشه یادآور میشد که جنبش عظیم توده ای در پیش است.در مورد مشخص سندیکاها بارها وبارها ازسوی حزب کمونیست کارگری تاکید شده است که اگر میخواهند نقش آفرینی واقعی و توده ای داشته باشند باید اتکا به مجمع عمومی کارگران داشته باشد نه بخاطر اینکه آماده قیام باشند بلکه برای پیش بردن امر صنفی شان، تا توان حکومت برای سرکوب شان کمتر شود و نیز با قدرت توده کارگران بتواند امر مبارزاتی اش را به پیش ببرد.

اگر روشنفکران آن چنان که حسین اکبری بیان میکنند نتوانستند تحولات جامعه، بخصوص نقش کارگران را درک کنند به معرفت طبقاتی ایشان برمیگردد. چه دوست باشیم یا نداشته باشیم جنبش کارگری بخاطر نفس وجودش که مقابله با استثمار سرمایه است جنبشی به شدت سیاسی است. استثماری که بوسیله دیکتاتوری حاکم سعی شده است برای سرمایه تضمین شود و همین فورا کارگران را به تقابل سیاسی با حکومت می کشاند. اما اگر حزب کمونیست کارگری بر تحولات کنونی تاکید داشت و انتظارش را داشت از سر غیب گویی نیست بلکه به دلیل شناخت درست از جامعه ایران داشت. یک نگاه به قعطنامه های کنگره های این حزب در سالهای اخیر نشان از این دارد که این حزب به واقع نماینده سیاسی کارگران ایران بوده است. اینکه بگویم من کارگر  فقط یک نهاد مدنی دارم از من انتظاری نداشته باشید پاسخ ما به عنوان طبقه کارگر به جامعه نیست. حضور ما کارگران در عرصه سیاسی باید پررنگ تر از اکنون گردد و با وجود حزب کمونیست کارگری این شدنی است.

اینرا هم بخوانید

تداوم تبهکاری در معدنجوی طبس – یاشار سهندی

مندرج در ژورنال شماره ۸۷۰ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …