روز چهارشنبه ٢١ ماه مارس در پارلمان آلمان ، به دعوت کمیسیون بررسی قانون اساسی و پێشبرد قوانین در بیست و دومین نشست این کمیسیون سه کارشناس دعوت شده بودند تا در روز جهانی علیه تبیعض و راسیسم در مورد راسیسم و حملات راسیستی در برلین و آلمان گفتگو کنند و سیاست مورد نظر خود را برای نمایندگان پارلمان توضیح دهند. در این نشست که به دعوت سه حزب سوسیال دمکرات و حزب سبز و چپ آلمان سازمان یافته بود از همه احزاب سیاسی در قدرت و اپوزیسیون تعداد زیادی از نمایندگان شرکت کردند و در یک بحث و گفت و شنود دو ساعته از کارشناسان سوال کرده و پاسخ شنیدند. از جمله این سه کارشناس مینا احدی فعال سرشناس مدافع حقوق انسانی از ایران بود که اولین سخنران این مجمع بود.
خانم احدی در سخنرانی خود که در اینجا ترجمه فارسی آنرا در اختیار ما قرار داده اند چنین گفت:
راسیسم اسلامی و راسیسم نژادپرستانه دو روی یک سکه هستند!
خانمها و آقایان محترم!
ما همه نگران رشد حملات راسیستی و حمله علیه یهودیان در آلمان هستیم. چرا که این حملات نه فقط اتفاقات وحشتناک روزانه ای هستند که تاثیرات مخرب روحی و جسمی برای قربانیان در پی دارند، در عین حال اینها بیانگر یک واقعیت تلخ در جامعه آلمان هستند. نفرت پراکنی علیه تعداد زیادی از مردم و آلوده کردن فضا بر علیه گروههایی از مردم امری گسترده و اجتماعی شده است. در چنین شرایطی ما شاهدیم که در برلین چگونه سازمانهای دست راستی علیه پناهندگان فضا سازی میکنند و چگونه سازمانهای اسلامی با براه انداختن راهپیمایی روزجهانی قدس در روز روشن در خیابان فریاد نابودی اسراییل را سر داده و علیه یهودیان شعار میدهند. علیرغم تمام تلاشهای چند ساله اخیر برای یک زندگی توام با صلح آزادی و آرامش و رفاه ما هنوز راه درازی در پیش داریم و مشکلات فراوان جلوی راه ما است. سوال اصلی اینست چرا چنین است و ما چه باید بکنیم.؟
یک نکته محوری در پاسخ دادن به این سوال از نظر من رابطه غلط دولت آلمان با جریانات اسلامی و با جنبش اسلام سیاسی است. این جنبش توانسته در آلمان جایگاهی پیدا کند و توجه ها را بخود جلب کند. این جنبش اما متاسفانه از طرف سیاست رسمی بی ضرر جلوه داده شده و حتی با احترام کامل با آن روبرو میشوند. بیش از همه حزب سبز و احزاب چپ سنتی و روشنفکران هستند که هر نوع انتقاد درست به اسلام را بعنوان “اسلامو فوبی” و یا “بیماری اسلام ستیزی “و یا “راسیسم ” نامگذاری میکنند و منتقدین و مخالفینی چون من را به بخش راست جامعه منتسب میکنند. آلمان و اروپا نمونه بارز این سیاست غلط است که نقد و درگیر شدن با اسلام سیاسی را به گروههای دست راستی واگذار کرده اند و احزاب دست راستی از این اوضاع نهایت استفاده را کرده و برای خود نیرو جمع میکنند. چرا که نیروهای راسیستی فقط میتوانند با سو استفاده از بسیاری از سوالات بی پاسخ و مشکلات واقعی در جامعه به عنوان تنها نیرویی که “نقد” میکنند و “حرفی برای گفتن دارند” خود را به جامعه بفروشند.
اما یک واقعیت مهم در این کشمکش و جدال لاپوشانی میشود آنهم این است که، راستها و پوپولیستهای دست راستی و رادیکالهای اسلامی بسیار شبیه به هم هستند. آنها هر دو جریاناتی ضد زن، ضد همجنسگرایی، ضد یهود و دیکتاتور منش ودر یک کلام ضد انسانی هستند. با تصویر سنتی و مردسالارانه در مورد خانواده، با مخالفت و ابراز نفرت از یک رابطه جنسی پیشرفته و آزاد و با سیاستهای ارتجاعی اشان در مورد حقوق انسانی، علم و مدرنیته و حقوق پایه ای شهروندان را به سخره میگیرند.
دست راستی ها همان ایده ایی را پیگیری میکنند که اسلامیستها، و همان خوابی را برای جامعه می بینند که اسلامیستها آنرا در نقاطی از جهان پیاده کرده اند.
این دو جریان انسان و فرد را به هویت گروهی تقلیل میدهند و بجای اینکه فرد و حقوق فردی شهروندان را فرض گرفته و افراد را با همه تنوع و تفاوتهایشان به رسمیت بشناسند، هر دو این جریانات پرنسیپ های پیشرو غربی از این نوع را توهمات و فریبکاری اروپایی نام می نهند.
برای مقابله با این دو خطر یعنی راستهای افراطی نژادپرست و اسلامیستها، ما باید بیش از اینها از پرنسیپ های یک جامعه آزاد و باز ، از پرنسیپ هایی که مردم برای آن مبارزه کرده اند، یعنی آزادی ، برابری، حقوق شهروندی، حقوق واقعی انسانی و سکولاریسم دفاع کنیم.
قدم های عملی اینست که ما باید با هر نوع نقض حقوق انسانی تحت هر نام و یا شرایطی مقابله کنیم. دولت آلمان باید به سیاست مماشات و کمک به سازمانهای اسلامی نقطه پایانی بگذارد. مقابله با نفوذ و تاثیرات نهادهای مذهبی در آموزش و پرورش در سیستم پزشکی و بهداشت و در مطبوعات و تحقیقات علمی باید بخشی از سیاست دولت باشد.
با مقابله با سازمانهای اسلامی نه فقط ما آنها را به عقب نشینی وادار میکنیم و از حقوق شهروندان دفاع میکنیم بلکه در عین حال باعث میشویم سازمانهای دست راستی و راسیستی نیز در آلمان عقب بروند. فقط با این سیاست میتوانند فرزندان ما بدون نفرت و خشونت در یک جامعه انسانی تر و آرامتر باهم بزرگ شوند و زندگی کنند. فقط با این سیاست میتوانیم در مقابل فاناتیزم و رادیکال شدن و مرتجع شدن افراد متاثر از راسیسم اسلامی و نژادی بایستیم.
من امیدوارم و تلاش میکنم که دولت آلمان بالاخره سیاستش را تغییر بدهد و در مقابل جنبش اسلام سیاسی ، یک سیاست درست در پیش بگیرد و با کسانی اعلام همبستگی کند که خود را از چنبره مذهب رها کرده اند. من امیدوارم بویژه مدافعین حقوق انسانی و مدافعین حقوق زنان ببینند که هم اکنون در ایران زنان علیه حکومت اسلامی و علیه حجاب اجباری مبارزه میکنند و با این مبارزه خطرات زیادی را بجان میخرند. چرا که حجاب یک تکه پارچه بی ضرر نیست و یا یک مدل لباس نیست. بلکه سمبل مردسالاری و فرهنگ ضد زن اسلامی است که اعلام میکند زنان انسانهایی برابر با مردان نیستند. حجاب یک وسیله سیاسی مهم هست برای سرکوب زنان و دخالت دادن مذهب در زندگی خصوصی افراد و اعمال قدرت روی افراد است.
من مبارزه متمدنانه و شجاعانه زنان در ایران را می ستایم و میگویم از این الگو باید درس گرفت و در آلمان هم آنرا پیاده کرد. یعنی بجای تولرانس و کنار آمدن با فرهنگ مردسالارانه و ضد زن، ما باید بالاخره از ارزشهای انسانی و پرنسیپ های رنسانس و آگاهگری دفاع کنیم . دولت با تغییر سیاست و در پیش گرفتن سیاست مقابله با دو جبهه ارتجاعی راسیسم و اسلامیسم، دشمنان جامعه آزاد مانند راسیست ها و اسلامی ها و ضد یهودیها و ضد پناهجویان را با مشکلات فراوانی مواجه خواهد کرد.