کارگر کمونیست ۸۵۱
بار دیگر حرص و آزی که در سرمایه داری پروایی و پایانی ندارد، پنجاه و دو کارگر معدن را در طبس به کام مرگ فرستاد. این قتل و عام، آشکارا تعمدا صورت گرفت، وقتی که کارگران هشدار دادند که معدن مملو از گاز است و کارفرمایان تهدید کردند: “یا در اینجا با همین شرایط کار کنید یا فرم تسویه حساب را پر کنید.”. و وقتی از در اختیار گذاشتن هر گونه وسایل تجیهزاتی که یک کارگر معدن باید همراه خود داشته باشد خودداری میکنند. حتی دریغ از کفش کار ایمن. چکمه معمولی پاره کارگر کشته شده، در واگنی که تا ساعاتی پیش محصول رنج او را به بیرون از معدن انتقال میداد، به خوبی گویایی شرایط خشونت بار تمام عیاری است که بر علیه کارگران بکار گرفته میشود. خشونتی که سرمایه در ایران با اتکاء به آن، سخت ترین شرایط کار را بر کارگر در همه بخشهای صنعت ایران تحمیل کرده است. حتی آنموقعی که کارگران را علیرغم هشدارهایشان با تهدید به اخراج به اعماق معدن فرستاده و به کام مرگ رها کردند. تحکم خشن کارفرمایان در برخورد با کارگران نه از جسارت شخصی ایشان، بلکه حکایت از حمایت همه جانبه حکومت اسلامی سرمایه از ایشان است که چنین با توپ پُر با کارگر برخورد میکنند.
خشونتی که زاده نظام طبقاتی سرمایه داری است که در ایران وحشی ترین شکلش را شاهدیم و جنایت هم رنگ قانون به خود دارد. و در عمل از حمایت نظامی و امنیتی حکومت برخوردار است. برای اینکه اکثریت جامعه را به نقطه ای برساند که تن به حداکثر استثمار دهد. نظمی فاجعه بار، یا بقول مارکس نفرین اجتماعی که هر گاه حوادثی مانند کشتار در معدن طبس رخ میدهد کل جامعه را متوجه این خشونت می سازد. کارگر در نظام سرمایه داری ارزانترین ابزار ممکن است، که “هزینه فایده” آن برای سرمایه بسیار است. و چون اساسا هزینه زیادی بابت آن متقبل نمی شود، چیزی در حد صفر.
در کشتار اخیر کارگران در طبس، همه چیز را به نبود سنسور هشدار دهنده انتشار گاز تقلیل دادند. در واقع در سرمایه داری حاکم بر ایران این سنسور حساسیت به انسانیت در مغز سرمایه داران و حکومت اسلامی آنان است که خود آنرا عمدا از کار انداخته اند، که حتی آمبولانس برای انتقال اجساد به اندازه کافی تدارک نمی بینند و بر جنازه کارگران سوخته و کشته شده بی حرمتی روا میدارند و به مانند کالای ضایع شده آنها را جابجا میکنند.
وزیر کار که مجبور شده بخاطر این حادثه خود را به محل جنایت برساند نیز گستاخانه مدعی میشود که حادثه بود و قابل پیش بینی نبود! حادثه هم که خبر نمی کند! جناب وزیری که به تازگی بر این مسند تکیه زده است در برنامه پیشنهادی اش در مورد کاهش “حوادث کار” هدف را اینگونه تعریف کرده است “حوادث و آسیبهای شغلی نیروی کار در بنگاههای اقتصادی از ۸۰ نفر در ۱۰۰ هزار نفر به ۶۰ نفر در ۱۰۰ هزار نفر” کاهش یابد. یعنی برای این وزیر حوادث و آسیبهای شغلی نیروی کار، یک پیش فرض است. که قابل پیش بینی است اما قابل این نیست که پیشگیری شود. “چیزی که زیاده، کارگره!”
فرامرز توفیقی یکی از کسانی که همت خود را بر این گذاشته است که برای جنایت سرمایه داران به شکلی و به قولی “علاجی” بیابند، توصیه کردند که این جور وقتها بهتر است وزیر سکوت کند و شتابزده چیزی نگوید! چون:” باعث شده حتی صدای خانواده کارگران قربانی معدن طبس نیز بلند شود… حرفهایی که مسئولان از سر عجله و شتابزدگی بیان میکنند عموماً میتواند تبعاتی داشته باشد که اصلاً خوب نیست.” این تبعات چیست که اصلا خوب نیست؟ این تبعات واکنش اعتراضی بازماندگان کارگران به قتل رسیده و کل جامعه است. تبعات آن آگاهی یافتن جامعه از استثمار وحشیانه و بی حد و حصر کارگران است. این جناب حرف خود را اینگونه تکمیل کردند : ” اگر وزیر کار قبل از اظهارنظر درباره حادثه با افراد متخصص مشورت میکرد، شاید هیچگاه اینچنین عجولانه اظهارنظر نمیکرد.” افراد متخصص ادعایی کسی نیست جز همین علاج یابان برای هر جنایتی که از سوی کارفرمایان و حکومت.
سایت اینترنتی “پایگاه خبری تحیلی اخبار معدن”، که انعکاس دهنده اخبار معادن از بابت چند وچون سودآوری آنهاست و راه و چاه سود آوری بیشتررا تحلیل میکند، در همین مورد نوشته است: ” اظهارنظر شتابزده وزیر کار که بسیاری از کارگران به حضورش در این سمت دل خوش کرده بودند( اینجا اشاره به کسانی مانند فرامرز توفیقی است که عضو تشکیلاتهای سیاه هستند تا مانع تبعات احتمالی بشوند) انتظار داشتند برخلاف وزرای قبلی جانب کارگران را نگه دارد و از حقوق آنها دفاع کند،(!!) بیش از هر زمان دیگر باعث اعتراض کارگران معدن و البته خانواده قربانیان حادثه معدن طبس شد.” موضوع برای ایشان مرگ 5۲ نفر انسان و تبعات آن برخانواده این کارگران نیست، تبعات آن بر روح و روان کل جامعه نیست؛ مشکل فقط در نزد ایشان اعتراض به حقی است که از سوی کارگران و در همچین مواردی کل جامعه از خود بروز میدهد، می باشد. که از وزیر میخواهند قبل از بیان هر حرفی در مورد تبعات آن بیندیشد.
سوال اینجاست آیا جناب وزیر که میگویند فرد محققی است و آشنا به مسایل کارگر و وزارت کار و تامین اجتماعی است آیا واقعا نمیداند چه بر زبان می آورد؟ جناب وزیر هم دقیقا همان نگرانی را دارد که ماله کشان نظام سرمایه داری دارند، اعتراض علیه شرایط حاکم بر محیط کار کارگران و زندگی کارگران. که در جریان همین حادثه بر همگان معلوم شد برای کار سختی همچون کار در معدن، کارگر نهایتا 12 میلیون تومان حقوق میگیرد و اگر تن به اضافه کاری بیشتر بدهد شاید به 17 میلیون برسد، که این خود چند برابر زیر خط فقر کنونی است. و کارگر با کمترین تجهیزات به سخت ترین کار مشغول است. وزیر درس خوانده و محقق و صاحب تالیفات بسیار، دقیقا برای آرام کردن اوضاع از خبر نکردن حادثه میگوید. منتها مشکل برای نوکران سرمایه این است که دیگر جامعه نمی خواهد تن به اوضاع حاکم بدهد و معترض است و به شدت هم معترض است. برای همین هر اظهار نظری که از سوی مزدوران سرمایه بیان میشود این چنین همگان به اعتراض برمیخیزند.
در ایران کسانی که فکر میکنند خیلی دشمن استثمار سرمایه داری هستند همه چیز را به “نئولیبرالیسم هار و وحشی” ربط میدهند. استثمار وحشیانه حاکم بر ایران، و خشونت عمق یافته بر کل جامعه تنها و تنها نتیجه کارکرد سرمایه داری است، نه تنها مکتب خاصی از این نظام که در پی یافتن علاجهای برای تضمین استثمار است. اگر جایی سرمایه داری رام گردیده است، تنها بخاطر اعتراض و مبارزه کارگران بوده است نه خیرخواهی و علاج یابان سرمایه داری. قتل و عام کارگران در معدن ذغال سنگ در طبس، خشم و اعتراض جامعه را برانگیخت. کارگران معادن دیگر برای تامین امنیت در محل کار دست به اعتصاب و اعتراض زدند. اسماعیل بخشی، رهبر محبوب کارگران نیشکر هفت تپه به درستی فراخوان به “ایرانم اعتصاب” داد. بخشهای مختلف جامعه به پیامهای همدردی اکتفا نکردند، بلکه در این پیامها و بیانیه ها اعتراض خود را به استثمار وحشیانه کارگران ابراز داشتند. در پی این حادثه بار دیگر استثمار کارگران مسئله کل جامعه گردید. و اینها برای حکومت مانند زهر هلاهل می ماند.
جناب وزیر فکر میکند میتواند با نیرنگ و فریب این اعتراضات را ساکت کند. جناب وزیر آشنا به مسایل وزارت کار، در روز 7 مهر در مصاحبه ای فرمودند: “بیش از یک میلیارد تومان بابت هر کارگر معدن که کشته شده است در نظر گرفتند که به بازماندگان پرداخت کنند!” جناب وزیر آنقدر زرنگ است که نمی گوید بیش از یک میلیارد، یعنی چقدر؟ یک میلیارد صد هزار تومن، یا دویست هزار تومان، یا … رقم دقیق را نمی گویند، چون با پوزش از حیوانات، مثل سگ دروغ میگویند. چون فکر میکنند بیان رقم میلیاردی همه را ساکت میکند. نحوه پرداخت آن، اگر پرداخت کنند بسیار جالب توجه است. وزیر کار در این مورد اظهار داشتند:” رقم دویست میلیون تومان به ازای هر نفر علی الحساب به حساب دادستانی واریز گردیده است!” این گفته ها بار دیگر اوج وقاحت ایشان را نشان میدهد. چرا پول مستقیما به حساب بازماندگان واریز نمی شود؟ چون بسیار واضح است وقتی پول دست دادستانی است یعنی شک نباید کرد باید خانواده ها پیشاپیش تعهد بدهند که اعتراض نکنند و پیگیر ماجرا نشوند. و اینگونه اگر همین دویست میلیون تومان را هم بدهند، دست ایشان باز است که هزار دوز و کلک سوار کنند که بقیه پول را ملاخور کنند.
دست این حکومت رو شده است. هیچ علاجی برای این حکومت کار ساز نیست، اما جامعه علاج کار خود را یافته است. جامعه آماده خیز برداشتن برای سرنگونی قطعی آن است. اعتراضات بر متن انقلاب زن زندگی آزادی ادامه دارد. کشتار کارگران در اعماق زمین در طبس یکبار دیگر بر اهمیت سرنگونی فوری این حکومت تاکید گذاشت. این را با انکار کشتار کارگران برای بهره کشی بیشتر، با پول وعده ای نمی توان ساکت کرد.