آقاى رئيس دانا و اعتقادات و آرمان هايش

اخيرا ويدئو كليپى ازبخشى از سخنرانى فريبرز رئيس دانا در يك جمع چند نفره از دوستانش در مدياى اجتماعى منتشر شده است. بنظر ميرسد كه اقاى رئيس دانا در اين سخنرانى، بشكلى چهارجوب پلاتفرم و مواضع سياسى خود را طرح ميكند. بهمين دليل من فكر ميكنم لازم است برخى از مسائل كليدى را، كه در اين سخنرانى به آنها اشاره ميشود، بترتيب نقش و اهميت شان مورد بررسى قرار دهيم:

مسئله دست بردن به قدرت سياسى

امروزه كمتر كسى است كه نداند تحولات اجتماعى و ايجاد هرگونه اصلاحات در جهت بهبود شرايط زندگى مردم بدون در افتادن با قدرت دولتى و سياسى حاكم ممكن نيست. اين ديگر بخشى از دانش عمومى شده است كه علت العلل ادامه استثمار شدن اكثريت مردم بوسيله يك اقليت و علت همه مصائب، تبعيضات و نابرابرى هاى اجتماعى و علت فقر و محروميت گستره در جامعه، سيستمى است كه به يك عده اقليت استثمارگر، دلال و مفتخور اين امكان را فراهم ميكند كه بتواند اكثريت مردم را برده خود كند. سيستمى كه قدرت را، همان ”قدت پوشالى گذراى احمقانه‟ را در اختيار يك درصدى ها قرار ميدهد تا نود و نه درصد مردم اين دنيا را كنترل كند. اين سيستم و اين قدرت خود را در شكل دولت تجلى ميكند. و راه نجات جامعه از اين منجلاب جز از طريق سرنگون كردن دولت اين اقليت مفتخور و بدست گرفتن قدرت بوسيله مردم متشكل ممكن نيست. و مناسب ترين و موثرترين ابزار تاكنون شناخته شده كه بتوان بوسيله آن قدرت را از دست اين اقلت استثمارگر در آورد يك حزب است. حزبى سياسى، حزبى مدعى گرفتن قدرت و حزبى كه علنا اعلام كند كه ميخواهد قدرت را از دست اين اقليت استثمارگر دربياورد. بنابراين اگر آقاى رئيس دانا ”براى اين ساخته شده كه اگاهى برساند‟ بهتر است نه آگاهى معكوس بلكه حقيقت را به مردم بگويد. كسانى كه اقدام به ساختن يك حزب ميكنند تا تلاشها و مبارزات پراكنده و روزمره اين اكثريت استثمار شونده را در يك مسير روشن هدايت كنند نبايد مورد تمسخر اقاى رئيس دانا قرار گيرند. اگر درك و شعور سياسى اقاى رئيس دانا در اين حد است كه فكر ميكند تلاش براى دست بردن مردم به قدرت سياسى يعنى ”با اين شخصيت و آن شخصيت ساختن و پستى گرفتن، جاسوسى كردن و پول گرفتن‟ بايد بگويم كه دنياى ايشان و به طبع آن، درك ايشان از سياست با دنياى ديگران و درك ديگران از سياست و مبارزه فرق ميكند. تا آنجا كه آقاى رئيس دانا به ”اون راه اعتقاد دارد‟ و اين اعتقاد همان ”آرمانگرائى‟ ايشان و ”آرزوى عدالت اجتماعى‟ است، من به ”اعتقاد‟ ايشان احترام ميگذارم. چرا كه داشتن جنين اعتقادى خود بخود براى جامعه مضر نيست. آنچه كه كه براى محرومان اين جامعه، براى اكثريت استثمار شونده اين جامعه مضر است به تمسخر گرفتن تلاش آنها براى در آوردن قدرت از دست اقليت استثمارگر است.

 

توصيف هاى مبهم، نادقيق و ناروشن از ماركسيسم

آقاى رئيس دانا خود را آرمانگرا و متعهد به آرمانهايش معرفى ميكند. و آرمانهاى ايشان، تا آنجا كه نشانه هايى از آزاديخواهى و برابرى طلبى در خود دارد و تا آنجا كه ماركسيسم را بعنوان راه تحقق اين آرمانها مىپذيرد، قابل احترام است. ولى آنجا كه توصيف مبهم و ناروشنى از ماركسيسم ارائه ميدهد قابل نقد و انتقاد است. اين توصيفهاى مبهم و ناروشن از ماركسيسم يكى بشكلمعرفى دترمينيسم يا جبر گرايى تاريخى بجاى ماركسيسم و ديگرى در تقليل مبارزه ضد سرمايه دارى به مبارزه ضد امپرياليستى بنمايش گذاشته ميشوند.

يكى از مهمترين درسهاى تاريخ جوامع بشرى و همچنين يكى از مهمترين آموزش هاى ماركس اين بوده است كه تحولات اجتماعى بدون دخالت فعال و با برنامه انسانهاى ذينفع در اين تحولات ممكن نبوده و نخواهد بود. اگر چه توليد و شيوه توليد اجتماعى، در تحليل نهايى، نقش تعيين كننده در تحولات اجتماعى تاريخى بازى ميكند، ولى قوانين توليد اجتماعى نه بطور خودبخود بلكه از طريق دخالت فعال انسانها خود را متحقق ميكنند. بحث ماركس و ماركسيم اين نيست كه قوانين حاكم بر توليد اجتماعى خود بخود و بدون دخالت خود انسان همه نقش را بازى ميكنند و جوامع را از يك شيوه توليد به شيوه ديگرى از توليد، و تا آنجا كه به اين بحث مربوط است، از كاپيتاليسم به سوسياليسم رهنمون ميشوند. چنين امرى بدون دخالت فعال خود انسان ممكن  نيست. بنا به ماركسيسم جامعه سرمايه دارى و توليد كاپيتاليستى تنها امكان تحول جامعه از تقسيم طبقاتى به يك جامعه برابر و انسانى را فراهم ميكند. ولى استفاده از اين امكان براى پايان دادن به استثمار انسان از انسان و پايان دادن به تقسيم طبقاتى جامعه پراتيك خود انسان است. در جامعه سرمايه دارى و شيوه توليد كاپيتاليستى هم قدرت توليد بشر به حدى رشد كرده است كه بشود رفاه و آسايش را براى آحاد جامعه فراهم كرد و جامعه را نه بر اساس سود عده اى اقليت، بلكه بر اساس نيازهاى شهروندانش سازمان داد و هم اينكه طبقه اى را بوجود آورده كه هيچ منفعتى در بقاء تقسيم طبقاتى جامعه ندارد. طبقه كارگر فقط با اتحاد خود و با سازماندادن خود زير يك حزب واحد، كه هدفش بزير كشيدن طبقه استثمارگر از قدرت است، ميتواندبه استثمار انسان از انسان پايان دهد و سوسياليسم را، كه آرمان آقاى رئيس دانا هم هست، متحقق كند.  بنابراين اگر آقاى رئيس دانا ميخواهد كه آرمانهايش جامه عمل بپوشند و آيندگان از او نه بعنوان كسى كه داراى اعتقاد و آرمان بود، بلكه بعنوان فردى كه براى تحقق آرمانهايش اقدام كرد و  به يك حركت موثر ملحق شد ياد كنند، بايد به چنين حزبى ملحق شوند و ديگران را هم براى پيوستن به صفوف چنين حزبى تشويق كنند.

 

و بلاخره، نكته ديگرى كه در سخنرانى آقاى رئيس دانا بشكل مبهم بيان ميشود نقش سيستم سرمايه دارى بعنوان مسبب اصلى فقر، بيكارى، تبعيض و نابرابرى و عامل بقاى همه مشقات اجتماعى گريبانگير بشريت امروز است. و بجاى آن، امپرياليسم، بعنوان يك دشمن خارجى، عامل مشقات مردم معرفى ميشود. ايشان ميگويد: ”وطن براى ما توده هايى اند كه به دليل ستم طبقاتى جهانى دارند عذاب ميبينند. وطن مقاومت در مقابل امپرياليسم است.‟

آنچه كه در سخنرانى آقاى رئيس دانا غايب است معرفى سرمايه دارى و رژيم جمهورى اسلامى بعنوان مسبب و عامل بقاء مشقات گريبانگير مردم ايران است. بهمين دلايل آرمانخواهى آقاى رئيس دانا راه مناسبى براى خلاصى از تبعييضات و نابرابريها  پيش پاى مردم قرار نميدهد.

 

جليل جليلي

٢ فوريه ٢٠١٧

اینرا هم بخوانید

بحثى در رابطه با مقوله انقلاب و انقلاب جارى در ايران- جلیل جلیلی

مقدمه: بحثهاى زياد و نظرات گوناگونى در مورد انقلاب، بويزه انقلاب جارى در ايران، در …