توضیح یک: شماره ۱ خلاصه انگلیسی آنارکوسندیکالیسم، من متن انگلیسی را از ویکیپیدیا گرفته و آن را ترجمه کرده و یک ترجمه هم از گوگل ترانسلیتر گرفته ام و ضمیمه کرده ام.
توضیح دو: پاسخی به بهرام یکی از سوال کنندگان در” سمینار ۸ مارس” در استکهلم برگزار شده در ۳ مارس ۲۰۱۸
حمید تقوایی لیدر حزب کمونیست کارگری ایران در تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۸ در استکهلم سوئد در انجمن مارکس سخنرانی تحت عنوان ” حزب و انقلاب، بحثی در مورد ملزومات تامین رهبری کمونیستی در جنبش انقلابی جاری در ایران ” داشت(۲). در این رابطه آذر ماجدی(۳) و عباس گویا (۴) به نطرات حمید برخورد کرده اند.
اولا این برخورد از دید آنارکوسندیکالیستی دست دوم است ، جدید نیست. اول بار جریان رضا مقدم- بهمن شفیق در سال ۱۹۹۹ با این متد و برخورد از این حزب استعفا دادند. این خط در ایران بند نافش به خط ۵ یا کارگر – کارگری وصل است.
این خط دنبال انقلاب کمونیستی و حکومت کارگری نیست.
این دوستان بحث حمید تقوایی را نگرفته اند و از دید خودشان آمده اند نظرات ایشان را نقد کنند، اما بحث ایشان را لوث کرده اند.
مارکسیسم ( مارکس و لنین) در رابطه با برانداختن سیستم و حکومت سرمایه داری و برقراری سیستم و حکومت سوسیالیستی راه نشان می دهد. آیا قرار است طبقه کارگر با اتکا فقط به قدرت خودش با سرمایه داران بجنگد و اوضاع اقتصادی – معیشتی خودش را بهبود ببخشد. نقش طبقات یا اقشار دیگر جامعه ، جنبشها و سازمانهای زنان ، دانشجویان ، دهقانان در روسیه ۱۹۰۵-۱۹۱۴چی میشود؟ طبیعتا به گفته لنین دهقانان تا زمانی با انقلاب هستند که هنوز به خواستهایشان برای حصول و دست یافتن به زمین با انقلاب هستند، و به محض رسیدن به خواستشان و رسیدن به مدینه فاضله انقلاب را رها خواهند کرد. این تنها طبقه کارگر است که باید رهبری انقلاب را بدست گیرد، زیرا کارگران اولا به قول مارکس چیزی جز زنجیرهای پاهایشان را ندارند تا از دست دهند و هیچ منفعتی را در نگهداری سیستم سرمایه داری ندارند.
به همین معنا جنبش ملی- ناسیونالیستی ، در طول تاریخ مثالهای زیادی هست که سرمایه داری حق تعیین سرنوشت را توانسته حل کند و جواب دهد. ” ملل تحت ستم” خواستار خودمختاری یا استقلال هستند. در دهه ۱۹۹۰ چندین کشور در اروپای شرقی دولت خودشان را تشکیل دادند. اگر این جنبش برای خواست ملی گرایانه خود با طبقه کارگر همراه شده بودند به محض رسیدن به خواست خودمختاری از همراهی با کارگران سر باز می زنند. وقتی دانشجویان خواست صنفی دارند و سرپرست دانشگاه خواستهایشان را تامین می کند دیگر نمی توانند به اعتراضتاشان ادامه دهند.شما به خواسته ات رسیده و دست از اعتصاب برخواهی داشت. از این قبیل است خواست برابری زن و مرد. اگر حکومتی دمکرات این خواست برابری را جواب دهد. جنبش زنان به خواست خودشان می رسند. اولا : زنان در ایران دو مشکل دارند. من منظورم زنان کارگر است. یک مشکل انسانی که بعنوان یک جنس ( مونث) در مقابل مرد( جنس مذکر) خواستش برابری جنسی – حقوقی است. این یک حق دمکراتیک است. زنان در اروپا که به این حق رسیده اند. جنبش زنان در اروپا دیگر نمی تواند بر علیه حجاب اجباری اعتراض کنند، چون چنین وضعیتی وجود ندارد. دوما: زنان بعنوان انسانهایی که برای ادامه زندگی باید نیروی کارشان را در ایران بفروشند ، خواست صنفی و بهبود معیشتی وضعیت خودشان را دارند. درخواست افزایش دستمزد و یا کاهش ساعات کار یک خواست دمکراتیک نیست بلکه یک خواست طبقاتی است. اینجا در هر کشور اروپایی یا ایران یا افریقا فرقی نمی کند. حال در ایران چون حکومت هم سرمایه داری است و هم اسلامی – ارتجاعی نه میخواهد ( چون خیلی از زنان بدون دستمزد در خانه ها کار می کنند. کارگر ارزان و نمی تواند ( چون هویت این حکومت ضد زن بودن است)به محض تامین خواست زنان دیگر آن حکومت اسلامی نیست. به همین دلیل پاسخ به خواست جنبش زنان وظیفه طبقه کارگر است. لیبرالیسم امروز در دنیا نقشش را از دست داده و در ایران معنی ندارد. جمیله کدیور و شیرین عبادی با توسل به قانون اساسی جمهوری اسلامی حتی نتوانسته اند یک تشکل هکذایی مثل “سازمان زنان” در رژیم سلطنت تشکیل دهند.
طبقه کارگر باید توان این را داشته باشد که خودش را متشکل کند، حزب خودش را تشکیل دهد. اگر که آگاهی ضرورت داشتن حزب را داشته باشد ، شاید هم فکر کند که اتحادیه میتواند ظرفی برای رسیدن به خواستهاش باشد.
در دیدگاه آنارکوسندیکالیسم کارگران بدون اتکا به جبشهای دیگر و احزاب کمونیست باید سیستم کارمزدی را براندازند.
اگر کمونیستها بخواهند سرویسی به کارگران بدهند، کارگران آن کمکها را می پذیرند به شرطی که در سیاست گذاری اتحادیه نقشی نداشته باشند.
فکر نمی کنم آنارکوسندیکالیسم خود را کمونیست بداند. باید توجه داشته باشیم که ما در سال ۲۰۱۸ میلادی از آنارکوسندیکالیسم صحبت می کنیم نه در سال ۱۹۱۰.
کمونیسم در تمام آثارش به فروپاشی حکومت سرمایه داری با شرکت تمام اقشار جامعه و اکثریت شهروندان اشاره دارد. لنین چه قدر در رابطه با خرده کاری و اکونومیسم نوشته است. فرمول خیلی ساده است . سوسیالیسم حکومتی فقط برای منافع کارگران نیست. محرومان جامعه و زحمتکشان اکثریت شهروندان را تشکیل می دهند. قانون اساسی حکومت سوسیالیستی فقط برای تامین منافع کارگران نیست.سوسیالیسم همان جامعه کهن است که جامعه را بر اساس مساوات اقتصادی مدیریت میکند. جامعه سرمایه داری را سیستمی که بر مالکیت خصوصی و نابرابری انسانها استوار است از بین می برد.سوسیالیسم را جایگزین سرمایه داری میکند. تمام مارکسیسم در رابطه با این است که بدلیل اینکه طبقه کارگر مالک هیچی نیست بجز نیروی کار خود و همچنانکه فوقا اشاره شد چیزی بجز از دست دادن زنجیر پایش را ندارد که از دست بدهد. تنها طبقه کارگر است که میتواند رهبری انقلاب مردم ( کارگران ،زحمتکشان، محرومان افتصادی، زنان، دهقانان) را بدلیل جایگاه طبقاتیش بعهده بگیرد. طبقه کارگر نمی تواند به تنهایی خودش را نجات دهد ، اگر چجین چیزی ممکن بود همین امروز اینکار را بی درنگ انجام می داد. طبقه کارگر با افزایش طبقه متوسط اکثریت خودش را از دست می هد. طبقه کارگر اگر قدرت داشت همین امروز الف: به این وضعیت اسفبار معیشتی پایان می داد و ب : اگر معتقد به سوسیالیسم بود ، همین امروز خودش را از شر سرمایه داری خلاص کرده و سوسیالیسم را برپا می کرد.
دو روی یک سکه
۱- آیا طبقه کارگر سر انسانهای دیگر غیر کارگر( تعریف کارگر از نظر آنارکوسندیکالیسم شامل کدام بخشهایی از کارکنان یا فروشندگان نیروی کار هستند ، خود جای بحث دارد) کلاه می گذارد و از آنها سو استفاده کرده تا برعلیه سرمایه داری انقلاب کند و حکومت خودش را برپا کند. اگر که اشتها به حکومت کارگری و قدرت خود داشته باشد!
۲- یا طبقات دیگر بدلیل اینکه کارگران هیچ منفعتی در نگهداری حکومت موجود ندارند بکار گرفته و بعدا سوسیالیسم بورژوایی را سرکار آورده ( سرمایه داری دولتی) و طبقه کارگر باز باید در همان سطح معیشتی زندگی کند.
دوستان باید جواب این سوال را بدهند. من فکر می کنم که هیچ کدام.
کارگران باید حداقل ۸ تا ۱۰ ساعت در روز با پائین ترین حقوق کار کنند تا شکم خود و خانواده اشان را سیر کنند. هم فشار روانی و اظطراب دارند که چگونه با این حقوق بسیار کم زندگی خانواده را تامین کنم، بعلاوه خستگی فیزیکی از کار روزانه ، حال باید وقت مطالعه و شرکت در جلسات اتحادیه و بسیج مردم برای انقلاب را هم داشته باشد.
یکی از چند شکایت آنارکوسندیکالیستها یا گلایه ای که از کمونیستها دارند این است که سرویس آموزش مارکسیسم را در اختیار کارگران قرار نمی دهند. یا کمونیستها باعث فساد کارگران خواهند شد.
آنارکوسندیکالیستها احزاب کمونیست را فقط برای فشار بر سرمایه داری میخواهند که به خواستهای صنفی کارگران گردن نهند.
آنارکو سندیکالیسم ربطی به سوسیالیسم و کمونیسم ندارد و خط فکری است که میخواهد مبارزات کارگری را به انحراف بکشد. اگر فرض را بر این بگذاریم که نیت خوبی دارند، آنارکوسندیکالیستها مبارزه طبقاتی کارگران را به مبارزات صنفی ، افزایش دستمزد تقلیل می دهند. کارگران باید بدلیل خصوصیت و جایگاه طبقاتی که دارند بدلیل اینکه بدبختی و نابرابری طبقاتی ( نابرابری انسانها) را تجربه کرده اند باید رهبری انقلاب انسانها را بعهده بگیرند و سیستم سرمایه داری را برانداخته و حکومت برابری طبقاتی انسانها را برقرار کنند. حکومت کارگری باید حکومت برابری، آزادی و همبستگی انسانها باشد. حکومت کارگری باید ثروت جامعه را برابر تقسیم کند. حکومت کارگری فقر را تقسیم نمی کند، باید ثروت جامعه را تقسیم کند. قرار نیست خودش جای سرمایه دار را گرفته و سرمایه داران را به کارگر تبدیل کند.
وقتی مناسبات سرمایه داری بر هم خورد، دستمزد لغو شد، دیگر کسی برای مزد کار نمی کند. با الغا مالکیت بر وسایل تولید سیستم سرمایه داری از بین می رود. مالکیت باید عمومی شود و روابطی انسانی در همان اوان پیروزی انقلاب برپاشود.
حزب کمونیست لازم نیست حزب کارگران باشد. حزب کارگران مورد نظر آنارکوسندیکالیستها جای روشنفکران، کمونیستها و بقیه اقشار جامعه نیست. حزب کمونیست ، حزب همه انسانهایی است که برعلیه سرمایه داری میجنگند و میخواهند رهبری آن سیاست و خصلت کارگری داشته باشد. نه سیاست و خصلت بورژوایی یا خرده بورژوایی. تعداد ریاضی کارگران در یک حزب کمونیست چیزی را ثابت نمی کند. در تاریخ شاهد خیلی از اتحادیه ها یا تشکلات کارگری بوده ایم که سیاستهای راست و غیر کارگری را داشته اند.
طبقه کارگر ایران باید جواب این سوال را بدهد که ایا قصد دارد بر علیه سرمایه داری ایران امروز مبارزه کند، آن را به زیر کشد و سوسیالیسم را برپا کند. تا جایی که به حزب کمونیست کارگری برمیگردد این سیاست کمونیستی- کارگری را دارد که طبقه کارگر را متشکل کند، مردم را بسیج کند و قدرت سیاسی را در ایران بدست بگیرد. آنارکوسندیکالیستها تا اینجا مشکلی ندارند و میگویند آیا حزب حاضر است قدرت را به طبقه کارگر واگذار کند. در ذهن این دوستان کارگران یا طبقه کارگر باید بنشیند تا سرویس دهندگان انقلاب کنند و بعد انقلاب را تحویل کارگران بدهند. در این نقشه دوستان، کارگران قرار نیست سرمایه داری را براندازند، از طریق انقلابی که قرار است رهبریش در دست کارگران باشد. قرار نیست کارگران حزب داشته باشند، مردم را همبسته کنند. قرار نیست کارگران قدرت سیاسی را در دست بگیرند و جامعه سوسیالیستی را مدیریت کنند.
حزب کمونیست کارگری چندین سال است با این خط فکری چالش و مبارزه میکند و گه گاهی تنش به تن این دوستان در بزنگاهای تاریخی میخورد.حمید تقوایی جواب این دوستان را داده و آنها نمی خواهند قانع شوند و در نتیجه آذر حزب را به حزب تمام خلق متهم میکند. ( این ترم را از کنگره ۲۰ حزب کمونیست شوروی ۱۹۵۶ خروشچف قرض گرفتم . یکی از اصول پنجگانه تبدیل حزب کمونیست به حزب تمام خلق،همزیستی مسالمت آمیز، راه رشد غیر سرمایه داری، لغو دیکتاتوری پرولتاریا، دولت تمام خلق). عباس گویا هم بحث را اینگونه وارونه جلوه می دهد که گویا حمید گفته روحانی هم طرفدار بهبود طبقه کارگر است.
البته من ملاحظه این دوستان را درک می کنم، حیفشان می آید که حزب کمونیست کارگران به حزب تمام خلق ( زنان، دانشجویان، بهایان، دهقانان، اقلیتهای قومی) تبدیل شود. چون اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، حزب چاره ای ندارد که به پوپولیسم بگراید. در نزد این دوستان سیاست چون ارزشش پایین است، سیاست کارگری معنایی ندارد مگر جمع عددی کارگران. من هیچ وقت این سوال را از احزاب دیگر که به اسم کمونیست فعالیت می کنند یا خود را سازمان کارگران میدانند نمیپرسم چند تا کارگر عضو شماست. ازشان می پرسم آیا در ایران علیه اعدام هستید؟ خواستارآزادی زندانیان سیاسی هستید؟ از حق ملتهای درجه دوم برای حق تعیین سرنوشت دفاع می کنید؟
بهتر است دوستان با دقت بیشتری نوشته ها را بخوانند و به ویدئو ها گوش دهند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ضمایم:
https://en.wikipedia.org/wiki/Anarcho-syndicalism(۱)
Anarcho-syndicalism (also referred to as revolutionary syndicalism)[1] is a theory of anarchism that views revolutionary industrial unionism or syndicalism as a method for workers in capitalist society to gain control of an economy and, with that control, influence broader society. Syndicalists consider their economic theories a strategy for facilitating worker self-activity and as an alternative co-operative economic system with democratic values and production centered on meeting human needs.
The basic principles of anarcho-syndicalism are solidarity, direct action (action undertaken without the intervention of third parties such as politicians, bureaucrats, and arbitrators) and direct democracy, or workers’ self-management. The end goal of syndicalism is to abolish the wage system, regarding it as wage slavery. Anarcho-syndicalist theory therefore generally focuses on the labour movement.[2]
Anarcho-syndicalists view the primary purpose of the state as being the defense of private property, and therefore of economic, social, and political privilege, denying most of its denizens the ability to enjoy material independence and the social autonomy that springs from it.[3] Reflecting the anarchist philosophy from which it draws its primary inspiration, anarcho-syndicalism is centred around the idea that power corrupts and that any hierarchy that cannot be ethically justified must either be dismantled or replaced by decentralized egalitarian control.[3]
( ترجمه خودم)
آنارکوسندیکالیسم ( همچنین به عنوان سندیکالیسم انقلابی شناخته شده) یک تئوری هرج و مرج گرایانه (آنارشیستی ) است که اتحادیه انقلاب صنعتی را متدی می بیند که کارگران در جامعه سرمایه داری کنترل اقتصادی را بدست گیرند و از آن طریق روی جمع وسیعتری از جامعه تاثیر بگذارند.سندیکالیستها تئوریهای اقتصادی خودشان را یک استراتژی برای تسهیل فعالیتهای کارگری می بینند بعنوان بدیل سیستم اقتصادی تعاونی با ارزشهای دمکراتیک و تولید متمرکز مبتنی بر نیازهای انسانی.
اصول اساسی آنارکو سندیکالیسم همبستگی، عمل مستقیم (عمل بدون دخالت احزاب ثالث از جمله سیاستمداران ، بروکراتها و داوران) ودمکراسی مستقیم یا خود مدیریتی کارگری. هدف غائی سندیکالیسم نابودی سیستم مزدی است، در باب بردگی مزدی. بنابراین تئوری آنارکوسندیکالیسم عموما روی جنبش کارگری متمرکز است.
هدف اولیه آنارکوسندیکالسم دیدن حکومت بعنوان مدافع مالکیت خصوصی است، و بنابراین امتیاز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، انکار برخورداری تبعه از لذت استقلال مادی و خودمختاری اجتماعی که از آن برمی خیزد. فلسفه آنارکو منعکس از الهام اولیه آنارکوسندیکالیسم متمرکز میشود بر اینکه قدرت فساد می آورد و سلسله مراتبی که نتواند بر موازین اخلاقی استوار باشد باید از بین برود یا با کنترل مساوات طلبانه جایگزین شود.
(ترجمه گوگل)
آنارکو-سندیکالیسم (همچنین به عنوان سندیکالیسم انقلابی نامیده می شود) تئوری آنارشیسم است که اتحادیه گرائی صنعتی یا سندیکالیسم را به عنوان یک روش برای کارگران در جامعه سرمایه داری برای کنترل اقتصاد و کنترل آن بر جامعه گسترده تر تأثیر می گذارد. سندیکالیستها نظریه های اقتصادی خود را به عنوان یک استراتژی برای تسهیل فعالیت های کارگری خود و به عنوان یک سیستم اقتصادی جایگزین همکاری با ارزش های دموکراتیک و تولید با تمرکز بر نیازهای انسانی تلقی می کنند.
اصول اساسی انارکو سندیکالیسم، همبستگی، اقدام مستقیم (عمل بدون دخالت احزاب ثالث مانند سیاستمداران، دیوانسالاران و داوران) و دموکراسی مستقیم یا خودمختاری کارگری است. هدف نهایی سندیکالیست این است که سیستم دستمزد را از بین ببرد و در مورد آن به عنوان برده داری دستمزد عمل کند. بنابراین، نظریه آنارکو-سندیکالیستی به طور کلی بر جنبش کار متمرکز است.
سندیکالیست های انارکو، هدف اصلی دولت را به عنوان دفاع از مالکیت خصوصی و به همین دلیل امتیاز اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، که اکثریت محرومان آن را از توانایی استقلال مادی و استقلال اجتماعی که از آن ناشی می شود، رد می کنند. با انعکاس فلسفه آنارشیست که الهام اولیه آن را ترسیم می کند، آنارکو-سندیکالیسم متمرکز بر این ایده است که قدرت فساد می کند و هر سلسله مراتبی که نمی تواند اخلاقی باشد توجیه می شود یا باید توسط کنترل غیر انسانی و مقتدرانه جایگزین شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک آنارکوسندیکالیسم از ویکی پدیا
https://www.youtube.com/watch?v=x1WauJllBCo(۲)
لینک مطلب آذر ماجدی
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=66990(۳)
لینک مطلب عباس گوبا
http://www.azadi-b.com/G/2018/02/post_100.html (۴)
گفتگویی با نوام چامسکی در رابطه با آنارکوسندیکالیسم
https://www.youtube.com/watch?v=h_x0Y3FqkEI از نوام چامسکی (۵)
توضیح بنیامین اسمیت از آنارکوسندیکالیستهای استرالیا
https://www.youtube.com/watch?v=_WqdR8Q8uJE(۶)
موقعیت کنونی و آنارکوسندیکالیسم -پاریس
https://www.youtube.com/watch?v=1-poH29Dyig
فایلی از یو تیوپ که از سال ۱۳۹۲فقط ۹۷ بیننده داشته. از طرف روزا روشن پست شده است.