کارگر کمونیست ۸۱۷
یک بازنشسته تامین اجتماعی، ولی الله اکبری نامی، در یادداشتی ارسالی برای کانال تلگرامی شورای بازنشستگان ایران با اشاره به نکاتی مهم و درستی در رابطه با سازمان تامین اجتماعی که چگونه دولت بر این سازمان دست درازی کرده و همه امور آنرا به دست گرفته است تاکید کرده که این سازمان باید توسط خود بازنشستگان و کارگران اداره شود و تصمیم گیرنده در مورد همه چیز این سازمان باید آنها باشند و دست دولت از این سازمان کوتاه شود. نهایتا اما ایشان “دست یاری به سوی” تشکل دست ساز دولتی، “کانون بازنشستگان” دراز کرده و از ایشان خواسته “سیطره کامل دولت” بر این سازمان را قطع نماید. و شورای بازنشستگان ایران در جواب ایشان نوشته است:
” جناب ولی الله اکبری، بازنشسته تامین اجتماعی!…کانون های بازنشستگی طی چهار دهه کارنامه منفی در دفاع از حقوق بازنشستگان دارند. این کانون ها خود بخشی از صورت مسئله اند، نه حل آن. با عنایت به صحبت ها و انتقادات درست شما، لطفاً بازنشستگان را دنبال نخود سیاه نفرستیم و از شعار خود بازنشستگان که در روزهای هر هفته فریاد میزنند «فقط کف خیابون، بدست میاد حقمون» پیروی کنیم که این راه مستقیم، منافع کارگران شاغل و بازنشسته را بهتر تامین خواهد کرد. از کانون های بازنشستگی آبی برای ما گرم نخواهد شد.”
مبارزات بازنشستگان در کف خیابان بی وقفه ادامه دارد. نوک این مبارزات متوجه دولت جمهوری اسلامی است که سایه شوم فقر و مصیبت را بر سر آنان روزبروز بیشتر میگستراند. کشیده شدن این مبارزات به کف خیابان یک دلیل آن این بوده که بازنشستگان که طی سالیان دراز متوجه شدند که تشکیلاتی که به نام کانون بازنشستگان فعالیت میکند زائده خانه کارگر است و تمام حواسش به منافع دولت و سازمان تامین اجتماعی است. مبارزات کف خیابونی بازنشستگان کاملا چهره این تشکیلات را عریان کرد و نشان داد این تشکیلات تنها هدفش پی نخود سیاه فرستادن بازنشستگان است. اما کسانی از جنس “حسین اکبری” از این مبارزات کف خیابان و سازمان دهی از طریق “دنیای مجازی” به شدت ناراضی است و جالب اینجاست به این تشکیلات رهنمود میدهد از همین مبارزات برای چانه زنی و فشار ” انرژی” بگیرند!
این تشکیلات به مانند خانه کارگر ابزاری برای فریب و تطمیع است؛ حسین اکبری اما سعی میکند برای این تشکیلات با یادآوری تلاش “کادرهای سندیکایی بازنشسته از چند سندیکای باسابقه و خوشنام” برای شکل گیری آن، اعتباری فراهم آورد. اما از همان ابتدا خانه کارگریها به رهبری حسن صادقی چاقو کش همه چیز را به نفع خود مصادره میکنند. خود حسین اکبری به نمونه ای اشاره میکند که این کانون حتی ابزار مستقیم سرکوب بازنشستگان است:” … مورد اخیر آن در تاریخ ۱۲ آذر ۱۴۰۲ روی داده است. بدینصورت که سه نفر که گفته میشود از بازنشستگان بودهاند، به کانون مراجعه میکنند و به گفتوگو با هیئت مدیره کانون میپردازند. گرچه جریان گفتوگو مشخص نیست، اما عضو هیئت مدیره به خود اجازه میدهد که از این بازنشستگان به پلیس طرح شکایت کند و آنها را به بازداشتگاه و از آنجا به اوین ببرند و سپس با تعهد از آن سه نفر از سوی پلیس مبنی بر عدم مزاحمت رها میشوند.” با این وجود ایشان با “نگاه نقادانه” در پی شفاف سازی از اساسنامه این تشکیلات است تا به کمک آن شاید بشود فشار “مبارزات فضای مجازی” را به نفع کانونی این چنین سرکوبگرانه هدایت کند.
با عرض معذرت از حسین اکبری، ایشان در مقاله ” کانون بازنشستگان در بوته نقد!” برای تشکیلاتی که ابزار تطمیع و سرکوب بازنشستگان است صرفا روده درازی نموده و بیش از این لازم هم نیست به آن پرداخته شود. اما باید به یک نکته حتما اشاره شود. ایشان با وجود آگاه بودن به اینکه “بدنه کارگری” این تشکیلاتهای سیاه نتیجه یک عضویت داوطلبانه نیست بلکه یک اجبار است، نگاهش اما همیشه به “بدنه کارگری” این تشکیلاتهای سیاه است. کارگر و بازنشسته برای برخوردار بودن از بعضی از تسهیلات که رژیم اسلامی سرمایه تحت سیطره این تشکیلاتها قرار داده ناچار است به عضویت اسمی این تشکیلات در بیایید. اینکه حسین اکبری آمار میدهد که تشکیلات تهران کانون بازنشستگان با 700 عضو بزرگترین کانون از 330 کانون کل کشور است. بی شک او میداند این بدنه کارگری برای خرید برخی اقلام خوراکی که از طریق تعاونی های این کانون ها به قیمت دولتی توزیع میشود، یا اینکه بتواند از بیمه تکمیلی در دوران بازنشستگی استفاده کند و یا بتواند از برخی فروشگاههای سطح شهر خرید قسطی انجام دهد، چاره ای جز داشتن کارت عضویت این تشکیلات ندارد. اما باز این آمار کذایی را به رخ ما میکشد و مبنای تحلیل خود قرار میدهد. با این آگاهی پر حرفی ایشان در مورد تاریخ شکل گیری آن و بندهای اساسنامه ای آن جز روده درازی هیچ معنای دیگری ندارد.
فرق حسین اکبری با آن کارگر بازنشسته، ولی الله اکبری که برای کانال تلگرامی شورای بازنشستگان پیامی روشنگرانه فرستاده این است، که دومی در عین آگاهی دادن از نقش مخرب دولت اسلامی نهایتا به راه خطا میرود؛ اما حسین اکبری آگاهانه خاک به چشم کارگران می پاشد و سعی به خوار کردن مبارزات کارگران در کف خیابان دارد. فقط به این جمله حسین اکبری که در همان ابتدای مقاله فوق الذکر آمده است توجه کنید:” … گرچه آنها ( منظور بازنشستگان) همواره فریاد میزنند «تنها کف خیابون، به دست میاد حقمون»، اما با تأسف بسیار گوش شنوایی برای شنیدن این فریادها وجود ندارد.” و گویا به زعم ایشان برای اینکه گوش شنوایی پیدا شود باید کانون بازنشستگان را تقویت کرد که درجه چانه زنی این تشکیلات بالاتر برود!
اما بازنشستگان تا همین جا نه تنها دولت جمهوری اسلامی را به تنگنا کشانده اند بلکه اپوزیسیون بورژوایی رژیم هم از پتانسیل مبارزات بازنشستگان به هراس افتاده است و از الان هشدار میدهد :” بمب ساعتی بازنشستگی ایران، تیک تاک به سوی بحران” است.
یک بابایی،”دکتر بردیا حریری مدیر مالی و مشاور سرمایهگذاری از سیلیکون ولی، کالیفرنیا”، که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی میداند از هم اکنون به همراه دیگر متخصصان با سواد و کاربلد سرمایه نقشه برای “بازسازی اقتصاد ایران و تضمین موقعیت برحق جهانی آن ” در فردای بعد از جمهوری اسلامی، راه و چاه رودرو شدن با بازنشستگان را بررسی میکند. ( ایشان در سه مقاله مفصل دیگر هم به مسئله “رشد تولید” در فردای جمهوری اسلامی پرداختند و به نمونه های موفقی مانند کره جنوبی اشاره کردند که همه میدانیم با ضرب دگنگ و خونریزی، سرمایه داری در کره جنوبی رشد کرده و قوام یافته است و یا نمونه برزیل و هند و …) خیلی جالب است ایشان به وضعیت بحرانی صندوقهای بازنشستگی اشاره میکند بدون آنکه اصلا اشاره کند که جمهوری اسلامی چهار دهه است که این صندوقها را میدوشد. و ظاهرا بار مالی این صندوقها دولت را مفلس کرده و میکند! این متخصص تشکیلات ورشکسته “ققنوس” نسخه پیشنهادی اش هیچ تفاوت اساسی با آنچه جمهوری اسلامی به عمل درآورده ندارد. در عین حال ایشان لا به لای حرفهایش تاکید میکند:” … ناامیدی در میان مستمری بگیرانی که با پرداختهای ناکافی مواجه هستند میتواند منجر به اعتراض و بیثباتی شود و تنشهای اجتماعی را افزایش دهد.” و یا ” … عدم رسیدگی به این موضوع مهم میتواند تنشهای سیاسی موجود را تشدید کند و بهطور بالقوه حتی مشروعیت رژیم را تهدید کند.” اگر اسم رمزهای این جملات را بشکافید نتیجه اش چیزی نمی شود جز سرکوب تنش های اجتماعی نه مثلا برخوردار شدن بازنشستگان از یک زندگی شرافتمند. راه حلهایی که ایشان ارائه دادند اشارت به این دارد که از خود شاغلان به عناوین مختلف باید کند، مثلا تشویق به پرداخت مالیات بیشتر برای بازنشستگی تحت عنوان پس انداز، تا روزی که بازنشسته میشوند و بعد به خودشان پرداخت شود. حالا کی داده و کی گرفته! ایشان دیر آمده و زود میخواهد برود!
همه کسانی که غم “رشد تولید” (شما بخوانید سود سرمایه) در ایران را دارند نگران مبارزات جاری کارگران و بازنشستگان در ایران هستند. این مبارزات صرفنظر از مطالبات مشخص خود نهایتا سطح آگاهی کل طبقه کارگر را بالا برده است. اگر “ولی الله اکبری بازنشسته تامین اجتماعی” به تجربه به نقش دولت در جامعه طبقاتی معاصر پی برده است، نتیجه مبارزات کف خیابان کارگران و بازنشستگان است و این آگاهی آن بمب ساعتی است که تیک تاک بحران را برای سرمایه داری بوجود آورده است. این آگاهی بر بستر مبارزات کل جامعه بر علیه یکی از هارترین دولتهای معاصر سرمایه داری شکل گرفته است. و اکنون این مبارزه رنگ انقلاب به خود دارد.