احمد پوری: اعتصاب معلمین و مدرسه انقلاب 

اعتصاب معلمین به معنی بستن مدارس نیست! باز کردن مدرسه جدیدی بنام مدرسه انقلاب است که در لحظات تاریخی خاصی تبدیل به مهمترین نیاز و ضرورت جامعه می شود!
مدرسه انقلاب برخلاف مدارس معمولی محدود به دانش آموزان داخل چند ساختمان نمی شود! آنها از مدرسه و دانشگاه به خیابانها می روند و کل جامعه به مدرسه و دانشگاه انقلاب تبدیل می شود!… در این مدرسه معلم هم دانش آموز است هم معلم! همه همینطور از همدیگر می آموزند! در مدرسه انقلاب در خیابانها بعضی از درسها مانند سیاست، جامعه شناسی، اقتصاد، … را در یک روز می توان بهتر و عمیق تر از یک سال دنبال کردن کلاسهای درس در مدارس آموخت! نتایج و درس های آن تا آخر عمر همراهت باقی خواهد ماند!…
پیوستن به مدرسه انقلاب مزایای بی شماری حتی برای دانشجویان علوم دقیقه مانند ریاضی و فیزیک و شیمی و پزشکی و … دارد! یک مثال همه چیز را براحتی روشن می کند. در کشور ما امروز تعداد زیادی از دانش آموزان، حتی نخبه گان ریاضی و فیزیک و کامپیوتر و … بعلت فعالیت سیاسی، داشتن دین بهایی، یهودی،… دگر اندیشی و عدم باور به سیاستهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی از ادامه تحصیل در دانشگاه های کشور محروم هستند!… برخی از آنها موفق می شوند به کشورهای “کفار” پناهنده شوند و برنده مهمترین جوایز علمی حتی جایزه نوبل شوند! بشریت از استعدادها و توانائی های آنها بهرمند می شود!…

 

در کشور ما استعدادهای این گونه جوانان را پرپر می کنند! از تحصیل محروم می کنند! یادتان هست که خمینی و شاه می گفتند اگر سیاستهای ما را قبول ندارید بروید بیرون!… خمینی جنایتکار می گفت ما به علم غربی نیاز نداریم ما علم اسلامی می خواهیم!… خمینی و هواداران فیلسوف و نادانش، امثال عبدالکریم سروش ها انقلاب فرهنگی ارتجاعی و اسلامی براه می انداختند، تا از تحصیل علم دگراندیشان جلوگیری کنند! مشکل آنها این بود که اگر نوجوانی بعد از اینکه از تمامی صافی های گزینش اسلامی رد شد و به دانشگاه وارد شد، سوسیالیست و کمونیست فارغ التحصیل نشود!… از آنجائیکه با رقیب خود در میدان آگاهی و فرهنگی نمی توانستند مبارزه کنند، آنها را بطور فیزیکی سرکوب و حذف می کردند!… نمی فهمیدند که علم جهانی است و اسلامی و غربی و شرقی ندارد!… به همین دلیل این مزوران اسلامی وقتیکه مریض می شوند به جای چاههای جمکران به بیمارستانهای کشورهای کفار دخیل می بندند!… اگر کوچر بیرکارها یا مریم میرزاخانی ها برنده جایزه نوبل ریاضی شوند بوجود آنها افتخار می کنند در حالیکه در ایران بدلایل سیاسی یا مذهبی یا ملی خودشان را سرکوب و استعدادهایشان را نابود می کردند و از رفتن به دانشگاه محروم می کردند و می کنند!… اسم زندان اوین را دانشگاه محمدی می گذارند!… برای کسانیکه بنیاد باورهایشان بر اساس خرد ستیزی و خرافات استوار شده، پرواضح است که شکنجه گاه های خونین و سلولهای تاریک زندانها و میدانهای اعدام و شلاق تبدیل به دانشگاه های مقدس و الهی می شوند!

 

وقتیکه دانشجوی سال اول دانشکده ریاضی و کامپیوتر دانشگاه تهران بودم، با خودم می اندیشیدم بروم تغییر رشته بدهم و سال دیگر در کنکور پزشکی شرکت کنم، شاید از طریق پزشکی بیشتر بتوانم به مردم خدمت کنم… به این نتیجه رسیدم که در کشور ما یک پزشک ممکن است صد نفر بیمار را برای مدتی از مرگ نجات دهد و حداکثر به بهبودی هزاران بیمار کمک کند… ولی یک نفر سیاستمدار نااهل می تواند میلیونها انسان سالم را به کشتن دهد! تمام گنجینه ها و ثروتهای مادی و معنوی و فرهنگی مملکت را برباد دهد… از همان زمان بدنبال سیاست رفتم…

 

حاکمیت جمهوری اسلامی و پیامدهای فاجعه بار سیاسی آن
در کشور ما بلایی برسر مردم آورده اند که چند روز پیش خانمی از ایران بمن زنگ زد و در باره زندگی فلاکتبارش و امکان پناهنده شدن در اروپا از من مشورت می خواست… در وسط حرفهایش یادآوری کرد که من اصلا سیاسی نیستم و از سیاست متنفرم!… گفتم خانم علت اینکه شما در این سن و سال با ریسک فراوان می خواهید همه عزیزان و کشورتان را ترک کنید، به سیاست ربط دارد و عملی است سیاسی! شما مثل ماهی هایی هستید که می گویند من از آب متنفرم در حالیکه تمام زندگی شان به همان آب بستگی دارد!… شما در خواست پناهندگی سیاسی می کنید ولی مدعی هستید که سیاسی نیستید!… اگر دلار هر روز بالا و پائین می رود به سیاست ربط دارد، اگر نان و همه چیز گرانتر می شود به سیاست ربط دارد، اگر مجبور می شوید خودتان یا اجزای بدنتان را بفروشید به سیاست ربط دارد… اگر قیمت همه چیز بالا میرود ولی دستمزد و قدرت خرید شما پائین می رود به سیاست ربط دارد… اگر چاه های جمکران و امامزاده های جنایتکاران هزاران بار بهتر از مدارس و دانشگاهای ما ساخته می شوند و بطور دائم مرمت می شوند به سیاست ربط دارد…
می دانید تابحال سقف چند مدرسه فرو ریخته و چند دانش آموز کشته شده؟ می دانید تا بحال بخاطر عدم مراعات مسائل امنیتی چند تا کارگر سر کار زخمی یا ناقص العضو شده و یا مرده اند؟ می دانید تا بحال بخاطر عدم مراعات مسائل امنیتی چند مدرسه آتش گرفته و چند دآنش آموز سوخته؟ … آیا شنیده اید که سقف چند امامزاده و مراکز خرافات فروریخته یا آتش گرفته؟ چرا سقف مدارس آقازاده ها فرو نمی ریزد؟ چرا مدارس استاندارد و مجانی و بدون تبعیض به بنیادی ترین حقوق شهروندان تبدیل نمی شود؟… همه رویدادهای تلخ فوق به سیاست ربط دارد و گوشه ای از فجایع سیاسی است که بر کشور ما حاکم شده …

 

بلایی بر سر مردم آورده اند که نه به خودشان باور دارند نه به همنوعانشان، از سیاست می گریزند در حالیکه تارو پود زندگی شان به آن وابسته است، از اتحاد و سازمان یابی می گریزند در حالیکه بدون آن راه حلی قابل تصور نیست!… با آمدن به خیابانها و شرکت در مدرسه انقلاب بتدریج تمامی این گونه ضعفها در میدان عمل برطرف خواهد شد…

در تداوم افتان و خیزان این اعتصابات یعنی مدارس انقلاب است که آلترناتیو داخلی و مستقل مردمی شکل خواهد گرفت. یادگیری از همدیگر، تجربه عینی فعالیتهای سیاسی در خیابانها، ارتقاء آگاهی سیاسی توده ها،… و بر این بستر دخالتگری، خودسازماندهی، مقاومت خلاق و هشیاری انقلابی مهمترین تضمین پیروزی انقلاب خواهد شد!

جنگ افروزان و جنایتکارانی مانند ترامپ هرگز نمی توانند به پیروزی انقلاب و دمکراسی و عدالت خواهی در ایران کمک کنند!
مردم ایران از زمان مشروطیت علیه نظامهای دیکتاتوری بپا خواسته اند ولی مبارزه آنها همواره به تعویض مهرهای دیکتاتوری منتهی شده است!… برای پیروزی در تمام مراحل مبارزه باید حداقل به سه اصل بنیادی وفادار باشیم.

یک: مبارزه علیه هرگونه باورهای خردستیز و کلیت نظام حاکم.
دو: مبارزه علیه هرگونه وابستگی و مزدوری به کشورهای دیگر.
سه: مبارزه علیه هرگونه جنگ افروزان و بحران آفرینان داخلی و خارجی.

هموطنان ارجمند، تنها راه رهایی از منجلاب حاکم پیوستن به مدرسه انقلاب است!
به مدرسه انقلاب یعنی اعتصابات کارگران، زحمتکشان، تهیدستان، معلمین، دانش آموزان، دانشجویان، … خوش آمدید!

با احترام،
احمد پوری (هلند) 18 – 10 –

اینرا هم بخوانید

به مناسبت جلسه اول دادگاه کارگران هفت‌تپه و اعضای نشریه گام

ماهیت واقعی هر نظامی را در چگونگی رفتار او با زندانیانیش می توان شناخت! “از …