“دیر یا زود، آتشی افروخته خواهد شد و به جان خرمنهای سرمایه خواهد افتاد!” این هشدار دیگری است که از سوی سرمقاله نویس روزنامه حکومتی “ابتکار” در شماره روز شنبه 11 مرداد است. از این گونه هشدارها چند وقتی است از چپ و راست از دهان این و آن مقام دولتی بیرون می آید اما اینجا مستقیما و آشکارا دارند از خطری که سرمایه را تهدید میکند از تهدید امنیت سرمایه گذاری ( یعنی سرمایه داران) صحبت میکنند. در بخشی از این سرمقاله چنین آمده است:” نابرابری ثروت و فاصله وحشتناک طبقاتی در ایران، به نقطهای بیمناک رسیده است. … اگر جنبش گرسنگان بهطور کامل راه بیفتد، هیچ چیز دیگر باقی نخواهد ماند. با رخ دادنِ چنین جنبشی و رسیدن به چنان وضعی، هر کس که بیشترین سود را تاکنون برده است، بیشترین ضرر را میکند. برندهها بزرگترین بازندهها میشوند. در چنین وضعی، هیچ سرمایه ای نمیتواند در سایه امنیت بماند و یا امنیت بیافریند!” شنبه به یک شنبه نرسیده بود که خبر موج اعتصاب پالایشگاهها نفت در جنوب رسید و بعد اعتصاب کارگران هپکو در کنار اینها خبرهای اعتراض و اعتصاب دیگر در گوشه و کنار کشور که با هفته هفتم اعتصاب در پایتخت اعتصابات جهان یعنی نیشکر هفت تپه همزمان شده است و در همین راستا موج اعتراضی کارگری و اعتراض علیه ابزار مهم سرکوب حکومت یعنی اعدام لرزه به جان قلم بدستان سرمایه انداخته است، چون شاهد هستند که آتش برافروخته شده و دم به دم فزون تر میشود.
سه تن از نمایندگان مجلس نکبت آفرین اسلامی حکومت خودشان را به شوش رساندند تا شاید آبی باشند بر آتشی که کارگران هفت تپه بر جان سرمایه داری انداخته اند. اما با استقبال خشمگین کارگران روبرو شدند و در آنجا یکی از صحنه های کاملا تیپیک از خشم و اعتراض به حق کارگران علیه اوضاع کنونی شکل گرفت. نماینده های نکبت اسلامی سرمایه در محاصره خشم کارگران طاقت گرما وشرجی بودن هوای نفس گیر خوزستان را نیاوردند و کارگری فریاد بر کشید: ما 50 روز این وضع را تحمل میکنیم ایشان نیم ساعت هم طاقت نیاوردند! این را کنار صحنه ای بگذارید که فرزند کارگران هفت تپه در یاری پدرانشان در جمع کارگران حضور دارند، چون شاهد هستند که آن پدر دیگر آدم دیروزی نیست او با وجود گرسنگی اکنون خودش را بازیافته است. در حالیکه طبق تحلیل کارشناسان بورژوازی قرار بود گرسنگی او را به استیصال و تمکین بکشاند. کارگر اما متوجه شده است همه چیز به اراده او در کار کردن یا کار نکردن بستگی دارد روز به روز آگاهانه در کشمشکش طبقاتی جلو می آید. کارگر آبیاری هفت تپه از فرط خستگی بر اثر کار در گرمای طاقت فرسا میان نهر آبی ولو شده با وجود آنکه گِل به سر خود می مالد، اما این گل مالی از جنس دیگری است، او معترض است. او لعنت میفرستد. او ناسزا میگوید و در عین حال با یادآوری نام نمایندگان شجاع کارگران هفت تپه و تشکر از آنان ثابت میکند که دیگر نمیخواهد تن به این فلاکت که برایش رقم زده اند بدهد.
نمایندگان سرمایه آنقدر باهوش هستند که بتوانند تشخیص بدهند به زودی گِل مالی بر سر ایشان فرا خواهد رسید ویکی از همین روزها درب هر اداره ای که در خدمت بساط استثمار کارگران است، گِل گرفته خواهد شد که این چنین وحشت خود را بروز میدهند. این روزها کارگران هفت تپه دیگر نه تنها درخواست پرداخت دستمزدها که می خواهند حقوق شان را بگیرند بلکه میخواهند اداره شرکت نیشکر هفت تپه را به دست بگیرند. بحث بین کارگران این است که به چه شکل باید این خواستها را پیگیری کنند و حکم کرده اند اگر هفت تپه دولتی هم بشود شرکت زیر نظر آنها باید اداره شود و این خواسته ای است که دو سال پیش اسماعیل بخشی به صراحت تمام مطرح کرد و اکنون کارگران هفت تپه عملا اداره شورایی را اجرایی کرده اند. آنها در اوج اعتصاب حواس شان است که زمینهای کشاورزی تشنه نماند و به نوبت زمینها را سیراب میکنند و در عین حال در اعتصاب شرکت میکنند. این چنین است که هفت تپه از پایتخت اعتصاب جهان دارد به پایتخت اداره شورایی تبدیل میشود. پنجاه روز اعتصاب در شرایطی بسیار سخت، در تهدید با بیماری کشنده کرونا و در شرایطی که ماهها حقوقی دریافت نکرده اند، نه تنها کارگران را مستاصل نکرده است ( امیدی که جمهوری اسلامی به آن داشت) بلکه آنها دارند قدمهای بسیار مهمی به جلو برمیدارند تا به خود و کل جامعه ثابت کنند اداره شورایی نه یک رویا بلکه یک واقعیت دست یافتنی است.
در این وانفسا می بینیم که بخشی دیگر از ژورنالیستهای بورژوازی در اتاقهای خبر شان به این نتیجه رسیده اند که از “شاه مرحوم” بت دلسوز بسازند. اگر روزی شاه مرده سرمست از قدرت در کنار پاسارگارد حرفی را که در دهانش گذاشته بودند، تکرار کرد و گفت: کوروش تو بخواب ما بیداریم. اکنون ژورنالیستهایی که تا دیروز قلم و زبانشان در خدمت اصلاح طلبان جمهوری اسلامی بود، دارند به شاه ( در واقع به سرمایه) میگویند تو بخواب ما بیداریم! به عبارت روشنتر امروز یادآوری مرگ شاه یک یادآوری ساده برای چهل سالگی مرگ او نیست بلکه یک قدم آگاهانه است. مقدمه ای که دارند می چینند برای این است که متوجه شده اند که جمهوری اسلامی دیگر قادر نیست جلوی اعتراضات را بگیرد. آنها هم خطری که “خرمن سرمایه” را تهدید میکند حس می کنند. با دیدن و شنیدن انبوه خبرهایی که از اعتصاب کارگران در رسانه های اجتماعی منعکس میشود، متوجه شده اند تنها آلترناتیو ممکن نه گورستان آریامهری بلکه اداره شورایی است. برای همین در این مدت تا توانسته اند خبر اعتصاب هفت تپه را نادیده گرفته اند و هنگامی هم که به آن پرداخته اند تاریخ شهر شوش را زیر و رو کرده اند تا در لابلای آن ضمنا یادآوری کرده باشند که این شرکت در زمان “شاه مرحوم” تاسیس شده و هدف خدمت رسانی و پیشرفت شوش تاریخی بود! علم کردن شاه مرده و در مورد اعتصاب هفت تپه به سراغ کسی رفتن که اساس نابرابری حاکم را قبول دارد یک اقدام تصادفی نیست. راست هم در پراتیک روزمره اش در کشمکش طبقاتی تلاش دارد موقعیت خود را عمق بخشد و متوجه است که اگر کارگر خاموش نباشد به واقع آتش مهیبی بر خرمن سرمایه است و اگر کارگر با اداره شورایی بتواند اداره امور را بدست بگیرد یعنی مرگ سرمایه.
اما جمله ای هم کوتاه در مورد چپ، چپ هایی که در تمام این سالها به بهانه آموزش طبقاتی و درس اندوزی، کارگران را نکوهش کرده اند، بیایند به تماشا و ببینند که آگاهی طبقاتی نه پروسه ای عارفانه و سلحشورانه برای درک پیچیده ترین مفاهیم فلسفی بلکه یک پراتیک واقعی است. زدن راست اپوزیسیون نه در شعار دادن در اوج اعتراض بر علیه جمهوری اسلامی بلکه در مبارزه برای اداره جامعه در بطن مبارزه با سرمایه است. اداره شورایی روز به روز به یک واقعیت مسلم دارد تبدیل میشود. موجی از اعتصاب در جنوب ایران راه افتاده است. ظاهر امر کارگران فقط جمع شده اند وهیچ تشکلی در میان کارگران نیست اما نمایندگان سرمایه آنقدر هوشیار هستند که بفهمند اعتصابی این چینین یکدست تصادفی و بی برنامه نیست. کارگران تشکل ثبت شده در ادارات رسمی دولت سرمایه داری اسلامی ندارند اما عملا تشکلی دارند که هر وقت بخواهند شکل میگیرد و تصمیم میگیرد و اجرا میکند. تشکلی که نه دستوری و از بالا به پایین بلکه در یک تصمیم جمعی عمل میکند و به جلو میرود.
آتش دارد شعله ور تر میشود و شورا و اداره شورایی روز به روز از رویا به واقعیت نزدیک تر میشود. اگر اعتصابات جنوب طولانی شود همان بحث های که میان کارگران هفت تپه شکل گرفته است، به اشکال گوناگون میان کارگران پالایشگاهها و بخش های دیگر طبقه کارگر شکل خواهد گرفت. عصیانی که در پیش است یک عصیان کور نیست بلکه قیامی است که هدفی دارد؛ اداره شورایی. موج اعتصابات پالایشگاهها در جنوب و اعتصاب کارگران در هپکو یکی از نتایج پنجاه روز مبارزه در سخت ترین شرایط از سوی کارگران هفت تپه است.کارگران هفت تپه ثابت کردند با دست خالی به پشتوانه تشکل شواریی میتوان مقاومت کرد و دور نیست که این مبارزات بهم دیگر پیوند بخورند و آن زمان از سرمایه چیزی جز خاکستر باقی نخواهد ماند.
روزنه rowzane خبری – تحلیلی