دستفروشان عمدتا بخشی از طبقه کارگر در جامعه هستند که یا به دلیل بیکاری به ناچار رو به سوی دستفروشی می آورند یا اینکه کارگران شاغلی هستند که به دلیل دستمزدهای زیر خط فقر ناچار میشوند به عنوان شغل دوم بخشی از اوقات استراحت خود را به شغل دستفروشی بگذرانند یا بازنشستگانی هستند که حقوق ماهیانه ای ندارند یا دریافتی شان بسیار پایین است و ناچار به دستفروشی میشوند. در سالهای اخیر با افزایش شمار بیکاران، شمار دستفروشان نیز به صورت انفجاری در شهرهای مختلف افزایش یافته است. در سطح تمام شهرهای ایران شاهد این هستیم که شماری از زنان یا مردان یا حتی کودکان و بازنشستگان بساط فقیرانه ای پهن کرده اند تا معیشتشان را تامین کنند. این وضعیت در شرایط بحران کرونا که میزان بیکاری را به صورت میلیونی افزایش داده است، بیش از پیش به چشم میخورد.
وجود خیل وسیع دستفروشان نشانه یک جامعه بیمار است که تامین ساده ترین معاش روزمره را برای بخش های زیادی از مردم به مشقت و رنج و عذاب تبدیل کرده است و آنها را به سمت دستفروشی سوق داده است. دولت هیچ مسئولیتی در قبال معیشت بیکاران و مردمی که ممر در آمدی ندارند برای خود قائل نیست. و نه فقط این، بلکه با بیرحمی و جنایت مانع این میشود که این بخش از مردم از طریق دستفروشی معاش فقیرانه ای برای خود دست و پا کنند.
عوارض چنین سیستمی که در آن یک اقلیت ناچیز بعنوان کارفرما و آقازاده و صاحب کارخانه و غیره ثروتهای نجومی بهم زده اند و مدام بر ثروتهایشان تصاعدی افزوده میشود، فقط دستفروشی نیست. تن فروشی، اعتیاد، خودکشی، کار کودکان و هزار عارضه ناجور دیگر از محصولات سرمایه داری چپاولگر و مافیائی حاکم است. ثروتهای نجومی بالایی ها، در واقع حاصل دزدی از سفره کارگران و اکثریت مردم محروم جامعه است.
جمهوری اسلامی بجای پاسخ دادن به معضل بیکاری و تامین زندگی بیکاران، یک لشکر از اوباش مسلح و پنجه بوکس بدست را بعنوان مامور شهرداری بسیج کرده و به جان دستفروشان می اندازد و تلاش دارد با جمع کردن دستفروشان از سطح شهرها، بر مساله و معضل اصلی سرپوش بگذارد. جنایاتی که ماموران شهرداری در سالهای اخیر انجام داده اند براستی باور کردنی نیست. تصویر مردم دنیا از مامور شهرداری تا کنون این نبوده است که دست به قتل و جنایت بزنند. اما در ایران تحت حاکمیت اسلامی ما در موارد متعددی شاهد بیرحمی و جنایات ماموران شهرداری در حمله به دستفروشان و مردم محروم و فقیر بوده ایم. یک نمونه فراموش نشدنی اش قتل فجیع علی چراغی کارگر دستفروش در سال ۲۰۱۴ است که توسط پنجه بوکس بدستان شهرداری انجام شد و قاتل نیز بعدا تبرئه گردید. در همین سال در شهر تبریز یک کارگر دستفروش بنام حمید فرخی دیزج که بساطش را نابود کرده بودند و او را در برابر چشم مردم کتک زده بودند دست به خود سوزی زد و جان باخت. در بندرعباس نیز در سال ۲۰۱۴ یک دستفروش بنام یونس عساکره به همین شکل مورد تعرض ماموران شهرداری قرار گرفت و دست به خودسوزی زد و متاسفانه جان باخت. بدنبال این رویداد مردم دست به اعتراضات وسیعی علیه حکومت و ماموران شهرداری زدند. از نمونه های دیگر از اقدامات و جنایات ماموران شهرداری ویران کردن خانه فقیرانه زنی بنام آسیه پناهی و به قتل رساندن او با اسپری فلفل است که سال گذشته اتفاق افتاد. اینها نمونه هایی از جنایات بسیار ماموران شهرداری علیه بیکاران و دستفروشان و محرومان جامعه است که هیچگاه از حافظه جامعه پاک نخواهد شد.
صحنه هایی که ماموران شهرداری به دستفروشان یورش میبرند و بساط فقیرانه آنها را نابود میکنند و آنها را با بیرحمی تمام مورد ضرب و شتم قرار میدهند بارها در رسانه های اجتماعی بازتاب یافته و خشم و نفرت و انزجار عظیمی را علیه حکومت اسلامی مفتخوران حاکم دامن زده است. این تعرضات در واقع تعرض حکومت اسلامی و سرمایه داران به بخشی از طبقه کارگر است و باید با اعتراض همه کارگران و مردم پاسخ بگیرد. همه مردم حق دارند از رفاه و زندگی انسانی برخوردار شوند. همه بیکاران و افراد آماده بکار باید از حقوق پایه برخوردار شوند و زندگی شان در سطحی انسانی تامین شود. نباید اجازه دهیم که ماموران حکومت دستفروشان را مورد تعرض قرار دهند. مساله اینست که تا زمانی که حکومت زندگی همه افراد را در سطح قابل قبولی تامین نکرده است، افراد حق دارند به شیوه هایی مثل دستفروشی نانی به سفره خود برسانند.
نکته مهم اینست که جمهوری اسلامی و ماموران شهرداری در هرکجا که به دستفروشان حمله میکنند ببینند که مردم از دستفروشان به اشکال مختلف حمایت میکنند. این گفتمان را باید در سطح جامعه گسترش داد که تعرض به دستفروشان، تعرض به همه کارگران و مردم است. هنگام چنین تعرضاتی باید موجی از نفرت و انزجار و اعتراض را نثار ماموران حکومت کرد و حتی المقدور اجازه نداد که به دستفروشان توهین و تعرض کنند. سیمای شهرها با وجود دستفروشان نیست که ناپسند و ناهنجار میشود. بلکه واقعیت اینست که دستفروشان یک حقیقت زشت و ناهنجار را جلوی چشم جامعه میگذارند و آن اینکه در این جامعه یک سرمایه داری چپاولگر و بیرحم و حریص حاکم است و حقوق ابتدایی شهروندان را پایمال میکند و سرمایه داران مفتخور با دزدی از نان شب شهروندان مدام بر ثروتهایشان می افزایند. ماموران شهرداری کارشان اینست که این حقیقت را از چشم جامعه مخفی نگه دارند.
در هر حال روشن است که دستفروشان حق دارند زندگی کنند. حق دارند معیشت و زندگی شان تامین شود و باید با صدای رسا از آنها حمایت کرد و حکومت را مجبور کرد که زندگی همه شهروندان را تامین نمایند تا شاهد افزایش هرروزه شغلهایی مثل دستفروشی و کولبری و امثال اینها نباشیم. خود دستفروشان نیز میتوانند برای به جریان افتادن یک حرکت گسترده پیشقدم شوند و با تجمع در مقابل ادارات دولتی خواهان تامین معاش و بیمه بیکاری و حقوق ماهیانه و امثال اینها بشوند و مردم را به حمایت و پشتیبانی از خود فرا بخوانند. در سالهای اخیر نمونه هایی از تجمعات اعتراضی دستفروشان را در شهرهای مختلف برای تامین معیشت شاهد بوده ایم. این اعتراضات را باید گسترش داد و توجه جامعه را به خواست برحق دستفروشان جلب کرد. در یک کلام نباید اجازه دهیم که بخشی از ما مردم در برابر حکومت و ایادیش تنها بمانند.
کارگر کمونیست ٦٥٠
کاظم نیکخواه