اعتصاب شکن حکومت زخم خورده اسلامی است

بعد از گذشت نزدیک به یک ماه از اعتصاب شورانگیز کارگران نیشکر هفت تپه، بنا به دلایلی که همگان از آن اطلاع دارند این اعتصاب دو فاکتو موقتا بحالت تعلیق درآمد. دو فاکتو به این معنی که بخشی از کارگران هفت تپه کماکان خواهان ادامه اعتصاب بودند و بخشی نظرشان این بود که تا عملی شدن وعده وعیدهای دولت و کارفرمایان موقتا به سر کار باز میگردند.

اینجا قصد وارد شدن در جزئیات و چگونگی ماجرا را ندارم چرا که فعالین، تشکلهای کارگری و همچنین شخصیتها و جریانات سیاسی و چپ طی این مدت پیرامون این موضوع اظهار نظر کرده و هر یک بنحوی از موضع خود، پیرامون آن نوشته و سخن گفته اند. آنچه که در این نوشته میخواهم به آن اشاره کنم این است که آیا بازگشت بخشی از کارگران به سر کار امری”اعتصاب شکنانه ” بود که کسانی در شبکه های اجتماعی و سایتها علیه آن حرف زدند؟ اصولا اعتصاب شکنی در این دوره و در شرایط و اوضاع کنونی مبارزات و اعتصابات کارگری در ایران چه تعریف و جایگاهی دارد؟ و دوم  آیا فعال کارگری یا مثلا فعال فلان تشکل کارگری در اعلام پایان اعتصاب مرتکب خطا شده است؟

اینجا و آنجا علیه این اتفاق بویژه از طرف برخی افراد وابسته به نیروهای سیاسی چپ و عناصر منفرد که خود را دخیل در مسایل کارگری میدانند سخن گفته شد. کار بجایی رسید که برخی از این “منتقدین” تا سطح اطلاق اعتصاب شکن به بخشی از کارگران نیشکر هفت تپه از یک سو و از سوی دیگر زیر سئوال قرار دادن دبیر و تشکل اتحادیه آزاد کارگران ایران پیش رفتند. این دوستان سوراخ دعا را گم کردند و بجای تعرض به رژیم و تعرض به دولت و کارفرما، کارگران را شماتت کردند.

 

قبل از وارد شدن به این موضوع ابتدا لازم است به خود پدیده اعتصاب شکن اشاره ای کرد. آیا پدیده اعتصاب شکنی در قبال اعتصاب نزدیک به یکماه کارگران هفت تپه آنهم تحت حاکمیت رژیمی ضد کارگر که رهبر و سخنگوی این اعتصاب را اسیر و زندانی کرده است، کارگران را تحت شرایط فقرآمیز و عدم پرداخت حقوق هایی که چندین ما پرداخت نشده و عملا بطور مضاعف در محاصره اقتصادی قرار داده شده اند، مصداق اعتصاب شکنی است؟ پاسخ از نظر من به این سئوال منفی است.

اعتصاب شکن چه در ایران و چه در هر کشور دیگری به کسانی گفته میشود که دولت و کارفرما خارج از چهارچوب و سوخت و ساز اعضای آن کارخانه یا مجتمع تولیدی وارد محل کار کارگران میکند که بجای کارگران چرخ تولید را بچرخش درآورند. یا اینکه دولت و کارفرما برای شکستن اعتصاب بخشی از کارگران اعتصابی را با دادن امتیازات ویژه وادار به بازگشت به سر کار بمنظور شکستن اعتصاب میکند.  اگر غیر از این است کسی مرا ارشاد کند تا متوجه شوم که اعتصاب شکن تعریف دیگری دارد. خریدن بخشی از کارگران در ایران از سوی دولت یا کارفرما که حتی با پرداخت بموقع دستمزدها هم کارد به استخوانشان رسیده است زیاده از حد بی معنی است چرا که برای کارگر مشکل تنها عدم پرداخت بموقع دستمزدها یا ثابت ماندن دستمزد نظیر کشورهای دیگر که فقط جدال بر سر دسترنج است نیست.

جلیقه زردها در فرانسه یا اتحادیه های کارگری در کشورهای اروپایی اعتصاب و اعتراضشان انداختن حکومت نیست بلکه افزایش دستمزدها، رفاهیات بیشتر و کاهش مالیاتها که حق بی چون و چرای آنان است میباشد. در ایران اما داستان صرفا به پرداخت حقوقهای معوقه، یا افزایش چندرغازی به آن و حتی کسب امتیازات رفاهی خلاصه نمیشود. علیرغم این خواستها  ویژگی اعتراض، اعتصاب و مبارزه هر روزه برای کارگران در جامعه ای چون ایران که حاکمیت در دستان مشتی غارتگر، جنایتکار، دزد و آدمکش قرار دارد،  کنار زدن کل این بساط ارتجاعی و ویرانگر است. نمیشود با توقع و انتظارات از سبک و روش اعتراض و اعتصاب کارگری  در فرانسه یا آلمان بسراغ اشکال و شیوه های اعتراضی و اعتصاب در ایران رفت.

در ایران نسبت به هر کشور دیگری این مسئله متفاوت است. بعد از نزدیک به یک ماه اعتصاب شورانگیز در نیشکر هفت تپه، با وعده های کارفرما، دولت و دیگر تهدیدات بر بالای سر این کارگران، بخشی از آنان که طی همان مدت با تمام قدرت در این اعتصاب شرکت داشته و زیر بار فشار مالی و انواع تهدیدات قرار گرفته اند، به این نتیجه میرسند که نفسی تازه کنند تا بتوانند ادامه اعتصاب و اعتصابات قدرتمند پیش رو را محکم تر و استوارتر بپیش ببرند. این در حالی است که کاربدستان دولتی و خصوصی از یک سو با اتکا به نیروی سرکوب و زندان و از سوی دیگر با دادن وعده وعید همین کارگران “اعتصاب شکن” و کارگرانی  که خواهان ادامه اعتصاب بودند و مشترکا و دوشادوش هم نزدیک به یکماه مقاومتی جانانه را از خود بنمایش گذاشتند مورد حمله قرار دادند. در بدترین حالت گیریم تاب مقاومت و ادامه اعتصاب از سر فشار بیشتر مالی کارگران را ناچار به بازگشت بسر کار نماید آیا باز هم مستحق سرزنش هستند؟

تنها یک ذهن پرت و بی ربط به زندگی و معیشت کارگر در ایران میتواند در دنیای خیالی خود برای اعتصاب شورانگیز کارگران هفت تپه به این نتیجه برسد که گویا بخشی از کارگران علیه خود می ایستند.

در یک اعتصاب کارگری و یا در هر مصاف و نبردی ممکن است کارگران برای برداشتن خیزهای بعدی موقتا دست به عقب نشینی کوتاه مدتی بزنند. این قانون مندی داده شده ای در هر کشاکش و نبردی، چه در جنگ نظامی، چه در اعتصاب و مبارزه طبقاتی کارگران است. متاسفانه “منتقدین” ابدا این مسئله را مد نظر قرار نداده و نمیدهند و سعی کردند با اتکا به آرزوهای درونی، آنگونه که خود دلشان میخواهد ذهنیاتشان موتور حرکت اعتصاب باشد. در هیچ نبردی شعار جنگ جنگ تا پیروزی نشانه هیچ گونه درایتی نیست بلکه تنها گویای تحقق آرزوهای ذهنی و ایدئولوژیک کسانی است که تخیلات  خود را بجای سوخت و ساز زندگی و معیشت فلاکتبارکارگران در یک نبرد واقعی، عینی و طبقاتی با یک دشمن جانی نظیر حکومت اسلامی قرار میدهند.

برای یک لحظه فرض را بر این بگذاریم که حکومت اسلامی برای عقب راندن اعتصاب کارگران در هفت تپه یا هر مجتمع تولیدی دیگری بخشی از کارگران همان مرکز تولیدی را با انواع ترفندها و حتی دادن امتیازاتی به آنان اعتصاب را بشکست بکشاند. در مقابل یک چنین حالت فرضی آیا باید به لعن و نفرین کارگرانی که طی آنمدت بخشی از ستون اساسی اعتصاب بوده اند پرداخت یا اینکه حکومت زخم خورده و ضد کارگر را مورد تعرض قرار داد که آن بخش از کل پیکره اعتصاب را با تهدید، تحقیر، نیروی سرکوب و زندان و وعده های بی اساس آنان را از همقطارانشان جدا میکند؟

در جایی همچون ایران بجز تشکلهای زرد، خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار و دیگر نهاد و کانونهای دست ساز دولتی، تمامی تشکلهای مستقل از دولت و فعالین آنها آرزو دارند سر بتن این نظام ضد کارگر نباشد. آیا اگر فعالین و یا تشکلی از تشکلهای کارگری شناخته شده و مستقل از دولت مرتکب اظهار نظری ولو نادرست در برخورد به مسایل و منافع کل جنبش کارگری شد، راهش تحقیر و سرکوفت زدن به آنها است؟

طی این مدت و بدنبال مسئله اعتصاب کارگران هفت تپه همگان شاهد برخوردها و اظهار نظرهای غیرمسئولانه ای از سوی برخی از افراد و عناصر بنام چپ در قبال این موضوع بودند.

 

قرار دادن ذهنیات ایدئولوژیک خود در قبال فعل و انفعالات مبارزه و اعتصاب کارگران، با تحمیل هر درجه از عقب نشینی به مبارزه و اعتصاب کارگری از سوی حکومتی بغایت ضد کارگر، کارگران، فعالین و تشکلهای آنان را مورد مواخذه قرار دادن، قبل از هرچیز بی ربطی این دست از “مدافعین کارگری” را نسبت به آنچه که در این جدال طبقاتی در جریان است نشان میدهد. هر انسان دلسوز و مدافع حقوق کارگر در چنین مواردی با تمام قدرت باید حکومت اسلامی، دولت و کارفرمایان دزد و غارتگر هستی جامعه را که میکوشند با ترفند، وعده و وعید و انواع شگردها اعتصاب را از مسیر خود خارج کنند مورد تعرض قرار دهد.

برای یک لحظه تصور کنید که سیستم کلاش حکومت اسلامی قادر نمیشد با انواع دسیسه ها و حقه ها کمر به تفرقه در میان کارگران اعتصابی ببندد، آیا این اعتصاب ابعاد سراسری تری بخود نمیگرفت؟ قطعا ابعاد وسیع تر و سراسری تری بخود میگرفت. ایفای نقش دولت، کارفرما، نیروی سرکوب و انواع توطئه های آنان درست به این خاطر است و بود که ادامه اعتصاب هفت تپه کل مراکز تولیدی در سراسر کشور را در بر نگیرد.

بنابراین میخواهم این نتیجه را بگیرم که آن بخش از کارگرانی که نزدیک به یک ماه بخشی از ستون اعتصاب بودند و بنا به دلایلی که پیشتر اشاره شد تصمیم به بازگشت به سر کار گرفتند نه تنها نباید از سوی برخی افراد یا گرایشات بنام چپ مورد مواخذه قرار بگیرند بلکه وظیفه و امر هر حزب، هر انسان چپ و مدافع منافع کارگران است که واقعیت اوضاع را بدرست دریابد، بررسی کند و آنگاه راه حل واقعی را پیش پای کارگران اعتصابی قرار دهد. راه کار مسئولانه این است که مانع از ایجاد تفرقه در میان کارگران اعتصابی شود و در یک کلام خود را بعنوان صاحب کلیت جنبش کارگری بداند. اگر کسانی در سطح ماکرو به کل این حرکت بعنوان یک جنبش طبقاتی نگاه کرده و آنرا از آن خود بدانند، قطعا پاسخ و راهکار مناسب را پیش پای هر حرکت اعتراضی و هر اعتصابی خواهند گذاشت. متاسفانه مشاهده میشد که این دست از “منتقدین” عدم ادامه اعتصاب را نه از سر تحلیل و ارزیابی از شرایط ویژه جدال طبقاتی در ایران و بطور مشخص روند اعتصاب در هفت تپه بلکه  از منظر دهنیات نظری عام و از سر کلیشه برداری از تاریخچه اعتصابات  وارد  نقد آن شدند که ذره ای بنفع حرکت اعتراضی و اعتصاب کارگران در این دوره  نبود.

با چنین نقدهای نادرست و غیر واقعی از اعتصاب کارگران که تاریخی پر از از فراز و نشیب در مبارزه علیه غارتگران اسلامی سرمایه در کارنامه خود دارند، نه تنها بنفع مبارزات و اعتصابات کارگری نیست بلکه ناخواسته نادیده گرفتن نیرنگهای ضد کارگری حکومت اسلامی را میتوان از آن نتیجه گرفت.

در روزهایی که پیش رو داریم ممکن است اعتصابات سراسری تا فلج کردن نهایی حکومت اسلامی شکل بگیرد و پیش برود و همزمان ممکن است وقفه ای کوتاه و چند روزه هم در ادامه اعتصابات سراسری اتفاق بیفتد، اینجا است که جریانات چپ، افراد و شخصیتهای مدافع حقوق کارگر باید خود را بعنوان صاحب تمام و کمال کل این جنبش فرض کنند، در تقویت و متحد کردن صفوف این جنبش به ایفای نقش بپردازند، موفقیت آنرا موفقیت خود و ضعف و ایرادهای آنرا نیز از آن خود بدانند و برای برون رفت از آن بعنوان یک جنبش واحد راهکار پیش پای کارگران، فعالین و تشکلهای آنان بگذارند . اعتصاب کارگری در ایران تحت حاکمیت یک رژیم بغایت ارتجاعی، فاسد و دزد، با اعتصاب در یک کشور متعارف و معمولی حتی نظیر ترکیه کاملا متفاوت است.

فعالین و سندیکای نیشکر هفت تپه، فعالین و کارگران فولاد اهواز، فعالین و تشکل اتحادیه آزاد ، شرکت واحد و دهها نهاد و تشکل کارگری دیگر مستقل از دولت، علیرغم وجود گرایشات مختلف در درون جنبش کارگری،  یک تن واحد را در مصاف با حکومت اسلامی، دولت و بقیه کارفرمایان دزد و فراری شکل میدهند. طرح کردن تسویه حسابها و نقدهای ایدئولوژیک کلاسیک مابانه، رقیب سازیهای نازل و پیش پا افتاده، چه در میان افراد و شخصیتهای سیاسی صاحب نظر در مسایل کارگری و مدافع کارگران و چه در میان فعالین و تشکلهای موجود در جنبش کارگری بشدت سمی و مخرب است. در این تردیدی نیست که منتقدینی هستند و میکوشند حرکتها، اعتراضات و اعتصابات کارگری با کمترین ضرر و زیان مسیر خود را تا پیروزی نهایی طی کند اما توجه به این مسئله حیاتی و تعیین کننده است که در مقابل هیولای زخم خورده اسلامی، دولت و کارفرماهایش، باید جنبش کارگری را علیرغم بروز هرگونه ضعف و کمبودی تقویت کرد، تلاش کرد صفوف متحد آنان را متحد تر، قوی تر و گسترده تر بمیدان آورد و این جنبش را بمثابه یک پیکر واحد طبقاتی که قرار است جنبش های اعتراضی کل جامعه را زیر بال و پر حرکت سرنوشت ساز خود هدایت کند نگاه کرد.

در شرایطی که جنبش کارگری بیش از هر زمانی نیازمند اتحاد قوی و سازمانیافتگی است، تاختن به فعال شناخته شده کارگری و تشکل کارگری، نه تنها غیرمسئولانه است بلکه هیچ نشانه ای از عطف توجه به سوخت و ساز مبارزه و اعتصاب کارگری را در آن نمیتوان پیدا کرد. سرمایه بدست آمده از فعالین و تشکلهای فی الحال موجود در جنبش کارگری از ابتدا تا به امروز مفت بدست نیامده است.

فعالین و تشکلهای کارگری بیش از هر زمانی باید حرکتها، اعتراضات و اعتصابات کنونی را حتی اگر هنوز بخش آنان وارد عرصه کارزار اعتصاب نشده است از آن خود و حرکتی متعلق به کلیت این جنبش بدانند. کنار نهادن بعضا اختلافات سطحی، حاشیه ای و اینکه کدام تشکل بیش از بقیه نقش آفرینی کرده است، قطعا نباید در سنت مبارزاتی کارگری سرباز کند.

کارگرانی که نزدیک به یک ماه در اوج فقر مالی و به گرو گرفته شدن حقوق پرداخت نشده و برای تحقق تمامی خواستهای برحقشان ایستادند اعتصاب شکن نیستند. اعتصاب شکن حکومت زخم خورده اسلامی است.

۲۱ آذر ۹۷

۱۲ دسامبر ۲۰۱۸

 

اینرا هم بخوانید

دست چپاولگران حکومتی از منابع انرژی کوتاه – عبدل گلپریان

مندرج در ژورنال شماره ۸۸۱ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …