“با اقتصاد شوخی نمی توان کرد. تمام تجربه فرآیند توسعه، از جنگ جهانی دوم به این سو نشان میدهد که اقتصاد، اگر قوانین آن زیر پا گذاشته بشود، به سختی انتقام میگیرد.” از انتقام سخت الهی زیاد شنیده بودیم اما حقیقت اش انتقام سخت اقتصاد نوبری است که وعده تحقق آنرا اقتصاد دان ساکن پاریس یعنی استاد فریدون خاوند داده اند. البته این وعده محقق شده است و همین الان دودش دارد به چشم مردم ونزوئلا میرود! چیزی دیگری که نوبر است اظهار نظر سیاسی یک اقتصاددان است!
بارها خواندیم و شنیدیم که ایشان به دولتمردان جمهوری اسلامی هشدار میدهد که این کار را بکنید و آن کار را نکنید تا فضای کسب و کار بهتر شود و کار آفرینان رغبت کنند سرمایه گذاری کنند. بخصوص در دور اول ریاست جمهوری روحانی در چهار سال پیش ایشان دست افشان و پای کوبان به استقبال این دولت رفت و از دولتمردان روحانی “در حوزه اقتصاد” استقبال به عمل آورد و امیدوار شده بود که فضا کسب و کار رونق بگیرد. بویژه با مذاکرات هسته ای ایشان در دامن زدن به این توهم نقش مستقیم داشت که با توافق هسته ای یکباره همه چیز برای اقتصاد گل و بلبل میشود و به سرمایه گذران خارجی مژده داد که “مردم ایران با کیفتند”. بله قرار بود که دایره استثمار به روی سرمایه گذران خارجی هم گشوده شود ایران با سلام وصلوات به بازار جهانی وصل شود. و ایشان همیشه نصیحت پدرانه ای داشتند که اقتصاد نباید به سیاست بدهکار باشد. و تا توانستند راه حل ارائه دادند که برای یک اقتصاد بنیان بازار اولین کار این است که دست دولت باید کوتاه باشد تا بخش خصوصی جان بگیرید، دلار گران شود تا صادرات به صرفه باشد. دولت باید ونباید تو کار اقتصاد نداشته باشد و همه چیز را به دست نامرئی اقتصاد بسپارد که خودش گره گشا است و اینگونه است که صاحبان سرمایه در پی سودهستند، به کل جامعه سود میرسانند! و در مورد خاص ایران دست رانت خواران سپاه باید کوتاه شود و سایه سپاه از سر اقتصاد کوتاه شود. اسکله های قاچاق تحت کنترل باشد و با فساد مبارزه شود تا اقتصاد ایران بشود یکی از قدرتهای نوظهور مانند هند و برزیل و ترکیه …
یکبار از دهان ایشان نشنیدم و جای هم در “چهارسوق” رادیو فردا نخواندیم که در مورد ایران در امر سیاست دخالت کند. و شاید به همین خاطر است که گاه وبیگاه نیز نظراتشان در مجله رسمی حکومت به نام “تجارت فردا” منتشر میشود. اما در مورد ونزوئلا که متوهم ترین جناح بورژوازی در آنجا حاکم شده و نامی از سوسیالیسم مطرح شده است ایشان عنان از کف داده بشدت به ” نظام چاوز – مادورو” اینگونه حمله میکند :” به لطف «انقلاب بولیواری» هوگو چاوز «سوسیالیسم قرن بیست و یکمی» او و جانشینش نیکلا مادورو، در چنان هرج و مرجی فرو رفته که ترس از پیدایش یک بحران بزرگ منطقهای را در کشورهای پیرامون آن به وجود آورده است.” کشته شدن حدود یکصد نفر به دست نظامیان مادورو و فرار دسته دسته مردم به کشورهای اطراف که ایشان از آن رای دادن با پا تعبیر کرده است، دل نگرانی ایشان برای ” بقایای دموکراسی” که مادورو با تغییر قانون اساسی به گفته ایشان در پی آن است که ” نظام سیاسی مشابه کوبا را در ونزوئلا مستقر کند.”و تاکید ایشان که :” بحران اوجگیرنده سیاسی در بطن وخیمترین بحران اقتصادی در تاریخ ونزوئلا جریان دارد. این کشور آمریکای لاتین نمونه آشکار شکست فاحش یک نظام پوپولیستی است که برای تحکیم قدرت خود به ابتداییترین اصول اقتصادی پشت کرده است. ولی با اقتصاد شوخی نمی توان کرد… اگر قوانین آن زیر پا گذاشته بشود، به سختی انتقام میگیرد” بسیار قابل توجه است.
حالا در مورد ایران با وجود وسعت سراسری اعتراضات و اعتصابات، اینکه در همه این سالها بخصوص در سالهای اخیر مردم گرسنه به اشکال گوناگون در پی حق معیشت و منزلت خود بوده اند دریغ از یک کلمه که استاد در این مورد بر زبان جاری کرده باشد یا نوشته باشد. اقتصاددان میداند کجا در مورد سیاست حرف و نگران بقایای دموکراسی باشد. جای که نامی از سوسیالیسم برده میشود ایشان فورا وسط میپرد که ثابت کند این فاجعه است. در ونزوئلا ،به نام چاوز به غلط سوسیالیسم قرن بیست یکم مطرح شده است، چون ظاهرا نظام چاوز- مادورو گوشه چشمی به مردم تهیدست داشته اند و برنامه های اصلاحی در دستور کار داشته اند که “بوی از سوسیالیسم” از آن به مشام برخی رسیده است که ایشان چنین به موضع گیری سیاسی افتاده است و از انتقام سخت اقتصاد میگوید. در مورد ایران “در سیاست دخالت نمی کند” اما با نگرانی خاصی از وقوع انفجار اجتماعی توصیه های لازم جهت شکل گیری یک اقتصاد متعارف و روتین سرمایه داری را به دولتمردان اسلامی میکند. گیرم که ایشان نمی توانند توصیه های ایشان را به گوش گیرند ایشان اما خسته نمیشود تا شاید “عاقلان نظام” روزی سر عقل آیند.
استاد ماهرانه ” نظام چاوز – مادورو” به حساب سوسیالیسم میگذارد تا هم سوسیالیسم را بد نام سازد و هم به هر شکلی شده از نظام مورد علاقه اش یعنی سرمایه داری دفاع کرده باشد. دولت حاکم بر ونزوئلا را ایدئولوژیک میداند و نظام حاکم بر ایران را هم همچنین، اما در ونزوئلا با عوام فریبی که فقط از بورژوازی بر می آید حرفی از سوسیالیسم در میان است برای همین به شدت به آن حمله میکند اما در مورد ایران “توصیه های مشفقانه” بکار میبندد چون هر چقدر هم ایدئولوژیک باشد بهرحال اسمی از سوسیالیسم در میان نیست. تنزل دادن سوسیالیسم به توزیع ثروت بهانه ای شده که تبلیغات راه بیندازند که سوسیالیسم یعنی توزیع فقر در سطح گسترده. نظام چاوز- مادورو یکی از متوهم ترین بخشهای بورژوازی است که فکر میکنند با شیوه تولید سرمایه داری میشود میتوانند رفاه ایجاد کنند. اما اگر این برای نظام چاوز- مادرو آب نشده برای استاد دانشگاه رنه دکارت نان شده، که دق دلی اش را سر سوسیالیسم خراب کند. سیاست زدگی اقتصاددان بی جهت نیست. اقتصاددانان امرشان سیاست است چون بهرحال اقتصادی که در پی آن هستند که آنرا توجیه کنند و چهره اش را بزک کنند و توصیه های در جهت رسیدن به سود بیشتر داشته باشند ممکن نمیشود مگر اینکه دولت های حاکم با دیکتاتوری طبقاتی که امری سیاسی است آنرا پیش ببرند.