انسان گرایی جواب “ایران گرایی”- یاشار سهندی

تب “ایران گرایی” بعد از جنگ 12 روزه بالا گرفته است. همان جنگی که قرار بود جناب ولیعهد پیشین را با بمبهای سنگر شکن به اعماق جامعه نفوذ کند و آنرا از درون متلاشی سازد. شاهزاده ” میهن پرست” در طی این مدت زبان به کام گرفته و هیچی در مورد ” تجاوز با مام میهن” نگفت؛ این بماند، که انتظار زیادی است؛ ایشان سخت از این تجاوز به وجد آمد، چرا که کاملا آگاه است میتواند میهن مورد تجاوز قرار گرفته را زودتر و وحشیانه تر به بند بکشد. “ماموریت” این است. “ماموریت برای وطنم2″، ماموریتی از سوی خدای سرمایه برای ولیعهد پیشین ایران است. البته این توهمی که ولیعهد پیشین به همراه “اطرافیان بد” دچارش شده اند.

کنفرانسی در مونیخ از طرف جان نثاران خاندان پهلوی ترتیب داده شد. اسمش را گذاشتند “همکاری ملی”. چنان بی طاقت بودند که مفهوم “ملی” در همان کنفرانس، در یک شخص خلاصه کردند و شد “کنفرانس همکاری ملی با شاهزاده!”

“هواداران شاهزاده از گروهها و نحلهای فکری متفاوت حتی چپ از هنرمند و ورزشکار گرد هم آمده بودند” که بگویند: شاها تو زمردی و دشمنت افعی، چو افعی به زمرد نِگرد کور شود! ( این جور وقتهاست آرزو میکنی کاش برخی چیزها حناق بود!) و چه رذیلانه در این کنفرانس برخی مادران دادخواه ملعبه دست شاهزاده قرار گرفتند. این جور وقتها یاد شعر(شاملو) می افتی که آرزو میکرد: ای کاش می‌توانستم/ یک لحظه می‌توانستم ای کاش ــ/ بر شانه‌های خود بنشانم / این خلقِ بی‌شمار را،/ گردِ حبابِ خاک بگردانم/ تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست/ و باورم کنند.

 در این نمایش بار دیگر مفهوم “خدا شاه میهن” زنده شد به  وقتی که یکی از سخنرانان از شوق زیاد به در مقابل شاهزاده به سجده افتاد و عربده “جاوید شاه” (بدل ملی شده “الله اکبر”)، بر سر جماعتی که با اشتیاق و هیجان زده از دیدن روی شاهزاده از خود بیخود شده بودند، کشیده شد. میگویند: گربه را باید دم حجله کشت! جاوید شاه حکمی بود که از همان اول مدعوین بدانند که این شعار نه شوقی برای رهایی بلکه بندی است بر شوق رهایی. “بیژن کیان” مشاور امنیت ملی دوره اول ریاست جمهوری ترامپ در مصاحبه ای با ایران اینترنشنال پیش از شروع کنفرانس فوق فرمودند : “مسئله بر سر انتخاب شاهزاده نیست، موضوع رسالت است.”

تلویزیون ایران اینترنشنال برای اینکه ثابت کند به نیابت از بی بی (نتانیاهو) در سخنگوی سرکوبگران گذشته و اگر خدا توفیق داد سرکوبگران آینده، هیچ کم نمی گذارد، برای اینکه رسالت شاهزاده را معنیِ داده باشد، بر مبنای این سخن گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر، دروغ هر چه بزرگتر  باورش راحتتر، یکدم تاکید داشت: کنفرانسی در مونیخ در جریان است که “همه”(!) جمع شدن که با شاهزاده “همکاری ملی” داشته باشند! “همکاری ملی”، نام دیگر بیعت و دست بوسی و اعلام جان نثاری برای “پهلوی سوم” است. برای ولیعهدی که اولین خواسته اش برای همکاری ملی حفظ تمامیت ارضی است، که اسم رمز سرکوب در فردای احتمالی است که ایشان به قدرت برسند.

ایران گرایی از نوع شیعی و امام زمانی حکومت تا ایران گرایی که شاه را مظهر جاودانگی میداند، تا آن ایران گرایی که مدعی است: حکومتها می آیند و میروند و ایدئولوژیها می پوسند و این ایران است که جاوید می ماند؛ همگی اگر بر سر مظاهر ایران گرایی اختلاف دارند، اما بر سر یک چیز توافق دارند در آن ایران جاوید، چه در سایه ایران امام زمانی یا ایران با شکوه شاهنشاهی، آنکس که باید چرخ این ایران را بچرخاند تا شکوهش به چشم آید و در عین حال از زندگی هیچ حظی نبرد، و تنها درد و رنج کار نصیب توده زحمت کشی است که در کارخانه و سرِ زمین کشاورزی، بر سر دکلها و در اعماق معادن، در میان موجهای کف آلود دریای شمال و جنوب؛ و زیر عمق این آبها که قرار است حتی بر سر نامشان برای اینکه جاودانگی یک اسم به اثبات رسد، خونها جاری شود، جان میکند و هیچی به نصیب نمی برد، جز تباهی و پوچی در سراسر زندگی.

ایران گرایان اختلاف و دشمنی شان با همدیگر بر سر چپاول است. چپاول زندگی انسانهایی که کار میکنند و ایران را ایران کرده اند. برای این انسانهای له شده در زیر چرخ “توسعه و پیشرفت و آبادانی ایران عزیز ما” آنچیزی که جاوادانه است رنج و محنتی است که از نسلی به نسل دیگر، از هنگامی که کاخهای باشکوه پرسپولیس ساخته شد تا دیروز که “برج شهیاد” بالا رفت و تا امروز که برج میلاد نماد قرن بیست یکمی پیشرفت و توسعه، بی وقفه منتقل شده است. تو باید کم بخواهی و بیشتر کار کنی. “برو کار می کن مگو چیست کار/ که سرمایه جاودانی است کار!”

در این میان هر گاه تصمیم سازان میان شان اختلاف افتاده، و برای اینکه آب شان را توی جوی کنند و به جامعه حقنه کنند که فرمان فرمان من است؛ منِ برگزیده، منِ که ماموریتی دارم و رسالتی بر دوشم سنگینی میکند، تویی که با کار و تلاش بی وقفه زندگی را میسازی باید تاوان این ماموریت، این رسالت را با جان و خونت بدهی. تاریخ بشر، و تاریخ ایران انبوهی از این خون ریختن ها را در دل خود ثبت کرده است. که اینها همه میشود “شکوه تمدنی”؛ اینها همه میشود چماقی برای تحمیق من کارگر، که بیشتر و بیشتر، ارزان و ارزان تر، تن به استثمار بدهم. تا ایشان ایران را پس بگیرند. و این ایرانی است که باید پاینده و جاودان بماند.

اما همه داستان به اینجا ختم نمیگردد. اکنون فریادی از باوری حقیقی در اعماق شکل گرفته است که توده زحمت کش و کارکن جامعه غنی سازی زندگی را حق مسلم خود میداند. تصمیم سازان واقعی که هیچ وقت به بازی گرفته نشدند جز اینکه زینت المجالس باشند ولی اکنون در کف خیابان قدرت خود را به نمایش میگذارند تا حق خود را به کف آورند. توده زحمت کش و کارکن ساعتها شور و مشورت و جلسه نمی گذراند تا خواسته خود را در شعاری انعکاس دهند. ایشان از نیاز واقعی زندگی شان شروع میکنند که شعار میدهند: آب برق زندگی حق مسلم ماست. برای همین هم به سرعت منتشر میشود و بازتاب مییابد.

 از شورش سال 74 و 76 و قیامهای سال 88، دی 96، آبان 98 و شهریور 1401، که شکل انقلاب به خود گرفت همه انعکاس تلاش مردمی است برای رهایی واقعی. و این مردم در سال 1401 همه هدف خود را در یک شعار خلاصه کردند: زن زندگی آزادی. در مقابل ایران گرایی، مردم زحمت کش هدفشان زندگی است در آزادی و بدون تبعیض و سرکوب.

 “ایران گرایی” در واقع تلاشی برای سرکوب ما مردم است که همه آزادی را و همه رفاه را طلب میکنیم. حکومت اسلامی با همه وحشی بازیهایش و سبُعیت بی پایانش نتوانست ما مردم را عقب براند. این مردم همان مردمی هستند که در سال 57 شاهنشاهی را از تخت بزیر کشیدند. تاوان اراده شان به سختی پس دادند. بورژوازی سخت ما مردم را مجازات کرد که بهشت سرمایه،” جزیره ثابت” را به خطر انداختیم. اما عقب ننشستیم. بلکه آگاهتر و عمیق تر بدنبال برابری و آزادی هستیم. و دور نیست در کف خیابانهای ایران شعار “آزادی و برابری” طنین انداز شود. این از بیچارگی بورژوازی است که تنها یک عدد ولیعهد پیشین دارد که “شناخته شده است” و امثال بیژن کیان اعتراف میکنند که “هیچ شخصیتی دیگر نیست اگر هست بیایید جلو!” و این نشان بدبختی ایشان است نه امتیاز.

ما توده مردم البته یک شخصیت داریم که در کف خیابان دارد جولان میدهد. آن شخصت قدرت توده مردمی است که میخواهند تمام مقدرات زندگی را به اختیار خود بگیرند. بخاطر داریم در شهر شوش وقتی کارگران نیشکر هفت تپه شهر را غرق خود داشتند و احساس کردند قدرت دارند شعار دادند: نان کار آزادی اداره شورایی.  این مردم بار دیگر در اولین فرصتی که بدست آورند اراده خود را در شوراهایش سازمان خواهد داد تا رفاه و شادی همگانی را برقرار سازند. و همه چیز را از دریچه هویت انسانی نگاه خواهند کرد. این جنبشی است که هدفش بازگرداندن اختیار به انسان است. این جنبش سوسیالیسم نام دارد.

ایران گرایی در هر شکل و شمایل، بدلیل اینکه تاکیدش نه بر انسانهای ساکن در یک محدوده جغرافیایی معین، بلکه بر خاک آن محدوده است، فاشیستی است. و در ایران شاهد تقابل دو جنبش هستیم، جنبش انسانگرای سوسیالیستی و جنبش ایران گرایی فاشیستی. انسانگرایی جواب ایران گرایی است.

اینرا هم بخوانید

جنگی در گرفت؛ انقلاب سر جایش هست- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۹۰ یک جنگ دیگر، به انبوه جنگهای اسراییل در تاریخ ثبت شد، “جنگ …