انقلاب در ایران دیگر امر محتوم است؛ مگر اینکه اتفاق خاصی؛ تیری از غیب برسد، که این امر را منتفی سازد. وقوع آن آنقدر قطعی است که یکی از کاربدستان سابق حکومت و اکنون مثلا اصلاح طلب هشدار میدهد: “… اقتدار سیستم …. از میان رفته است …. هر ان ممکن است اتفاقات پیش بینی نشده در سطوح مختلف روی دهد و اگر فکری به حال آن نشود، به صورت دومینو وار حرکت می کند. ساختار و نظام باید به این موضوع توجه کند و مسائل را گره گشایی کند تا شاید بتوانیم از این گردنه خطرناک عبور کنیم.” عباس عبدی یکی از کارگزاران جمهوری اسلامی با توجه به سخنان فوکویاما که نسبت به وقع یک انقلاب اجتماعی در ایران هشدار داده بود چنین هراس خود را بیان داشته . عبدی در همین راستا ضمن تایید فوکویاما، تاکید میکند:” دیدگاه فوکویاما نیز در نهایت مفهومی سیاسی است و نوعی شکاف را بین ساخت قدرت و گروه ها جدیدی که در جامعه هستند توضیح می دهد. این نه انقلاب اجتماعی که سیاسی است و با وضعیتی که ما در جامعه داریم بسیار خطرناک است.” اوضاع برای بورژوازی چنان آشفته است که اردشیر زاهدی یکی از کارگزاران مهم رژیم سلطنتی به دولت امریکا و ترامپ یادآور میشود سیاستهایش میتواند نتیجه معکوس داشته باشد. البته در پشت لفاظی که ایران تن به بیگانه نخواهد داد! این سخنان گویایی وضعیت مستاصل بورژوای چه درحاکمیت و چه دراپوزیسیون است.
اعتصاب سراسری رانندگان و کامیونداران برای ده روز و در ادامه اعتصاب محدود تاکسی داران در چند شهر و نیز دور جدید اعتراضات کارگران فولاد اهواز و کارگران هپکو و آذرآب و تهدیدهای کارگران هفت تپه برای شروع مجدد اعتصاب و اعتصابات کارگران راه آهن و همه این ها در ادامه اعتراضات دی ماه سال 96 ، به بیان کارگزاران سرمایه دومینوی خطرناکی است که سرکوب جمهوری اسلامی هم قادر به جلوگیری از آن نیست. فشار دولت ترامپ برای اینکه از جمهوری اسلامیپدیده مانند کره شمالی بسازد تلاشی است که میتواند بر علیه کل سیاستهای بورژوازی تبدیل شود. در ایران مردمی به جان آمده مترصد این هستند که کوچکترین روزنه گشوده گردد تا به جای باران سیلاب نصیب بورژوازی سازند. هر چند این روزنه را خود مردم به همت اعتراضات هر روزه شان دارند گشوده اند که با وجود عدم تشکل سراسری اما با استفاده از رسانه های اجتماعی، کامیونداران قادر شدند در سراسر کشور دست اعتصاب بزنند و همه جامعه را تحت تاثیر عمل خود قرار دهند.
اعتصابات در جای مانند ایران به قولی و به درستی مدرسه انقلاب است. در این اعتصابات بیش از هر چیز این مهم است که توده کارکن جامعه به قدرت خود پی میبرند و حس میکند به واقع میتوانند همه چیز را جابجا کنند. اعتصابات آن دومینوی است که بند از بند نظم اسلامی سرمایه را دارد میشکافد. این اعتصابات به قدرت خود توانستند کاری کنند به صدر اخبار رسانه های بورژوازی راه یابند و کارشناسان ترسان و لرزان از این قدرت عظیم هیچ کاری از دست شان ساخته نیست جز هشدار دادن که: ” وضعیت بسیار خطرناکی پیش رو است”، خطر از هم پاشیدگی نظم سرمایه داری، چرا که طبقه کارگر در ایران طبقه ای دست و پا بسته در مقابل بورژوازی نیست. بخصوص در زمان کنونی که متحزب نیز است. حزبی با پشتوانه چهل سال مبارزه نظری و عملی دارد هدف نهایی امر انقلاب کارگری یعنی تحقق جامعه انسانی را هدف انقلاب قرار داده است.
انقلاب اگر برای بورژوازی امر ناخوشایند و خطرناک است برای ما کارگران امری مطلوب و لازم است. کارگران تنها در یک صورت میتواند به صورت یک طبقه حاکم در آیند و آن انقلاب است وبرای ما مطلوب تر خواهد بود که مهر خود را بر انقلاب بزنیم و رهبری آنرا تامین کنیم و نگذاریم انقلاب، این امر شریف توده های محروم را به قربانگاه ببرند. بورژوازی از “جنگ و جنگ داخلی و برادرکشی وایرانی روی ایرانی اسلحه بکشد”، هیچ واهمه ای ندارد که بماند، همه این گفتمانهای که مباد ایران ویرانه شود فقط برای این است که من محروم از همه چیز را بترساند. و گر نه به خودشان باشد یک لحظه هم تردید ندارند که چو ایران ( بخوانید بساط استثمار) نباشد ترجیح اول و آخرشان این است که بدین بوم و بر زنده یک تن نباشد.
انقلاب در ایران بار دیگر امری محتوم شده است، این بار اما این انقلاب رهبری کمونیستی دارد، و این بیشتر از هر چیز بورژوازی را در هراس انداخته است. طبقه کارگر ایران اکنون دارای حزبی آماده است که میخواهد قدرت را بدست گیرد. کمونیسم در ایران بیش ازهر زمانی در صد سال گذشته متشکل و آگاه به منافع طبقاتی خود است. این کمونیسمی است که به خود باور دارد و هیچگاه نخواسته در خود باشد و دلخوش باشد که فقط نامی هست. این کمونیسم به کم راضی نیست و نمیخواهد در حاشیه باشد، این کمونیسم اکنون ادعای قدرت دارد. خودش را رهبر میداند و خود را در معرض انتخاب جامعه گذاشته است. برنامه دارد،تشکیلات دارد و میداند برای فردای ایران چه میخواهد بکند. هدف نه مثلا جامعه دموکرات شده و صنعتی و سطح معینی از رفاه بلکه همه انسانیت را برای همه انسانها میخواهد.
اینکه امر انقلاب در بیش از صد سال گذشته در تاریخ ایران همیشه زنده و جاری بوده است نه بدین خاطر است که ژن مردم ایران متفاوت است بلکه نشان از بی پاسخی ماندن امر طبقه ای است که در تمام تحولات این دوران بیشترین هزینه را داده است و نیز از همان ابتدای شکل گیری اش آلترناتیو( سوسیالیستی) داشته که در مقابل جامعه گذاشته است. طبقه کارگر ایران طبقه خاموش نبوده، همیشه به گونه ای با وجود سرکوب هولناک صدایش و آلترناتیو او در جامعه مطرح بوده است و کوتاه ترین و مطلوب ترین راه برای رسیدن به خواسته هایش انقلاب بوده است. طبقه محروم از همه چیز و بیگانه با خویش انسانی اش به خونین ترین شکل ممکن سرکوب و قربانی شده است تا فوق سود سرمایه تضمین گردد.
به عیان میتوان مشاهده کرد که “خطر انقلاب” که این بار امکان رهبری آن بوسیله حزب طبقه کارگر، حزب کمونیست کارگری وجود دارد چگونه نمایندگان سرمایه را هراسان ساخته است. آنها هر چقدر از انقلاب هراسان هستند به همان اندازه ما به عنوان کارگر به پیشواز آن خواهیم رفت بگذار طبقه حاکم از پدیده وقوع انقلاب بر خود بلرزند.