اول ماه مه فرا میرسد؛ اول ماه مه روزی است که نقش و جایگاه و “عاملیت” طبقه کارگر در تحولات جامعه میتواند برجسته شود وقتی که خواستها و شعارهایش بتواند بیانگر خواستها و مطالبات جامعه ای مانند ایران باشد که در پی رهایی از ستمگری رژیم اسلامی سرمایه است. در اول ماه میتواند امید به تغییر و یک دنیای بهتر این آرمان همیشگی انسان، از سوی طبقه کارگر خطاب به جامعه فریاد شود. این روز میتواند روزی برای همه باشد، وقتی مدعی هستیم که رهایی طبقه کارگر به رهایی جامعه گره خورده است.
اول ماه مه همچنین میتواند در شرایط کنونی ایران روزی باشد که به جامعه نشان دهد که صلح و شادی و رفاه همگانی را تنها طبقه کارگر میتواند تضمین کند به وقتی که بورژوازی در کل کره ارض در همین ربع اول قرن بیست و یکم، هیچ دستاوردی نداشته جز یورش به همه دستاوردهای اجتماعی که نتیجه مبارزات حاد و سخت طی قرنهای گذشته بوده است. بورژوازی همه راههای اطمینان برای ارضای حرص و آز سرمایه داران در کسب سود را با روشهای فاشیستی در دستور کار خود گذاشته است. بورژوازی در پی فوق سود است و نَفس حیات کنونی روی این کره ارض در معرض خطر شدید قرار گرفته است.
در ایران شرایطی که اپوزیسیون راست نه تنها هیچ مطالبه ای برای رفاه و شادی همگانی در دستور کار ندارد، بلکه برعکس وعده برگشت ساواک با تجربه ۴۵ ساله اخیر نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی را میدهد و تنها راه رسیدن به این هدف را بمباران با بمب های ۱۴ تنی میداند، به یمن وجود یک جامعه ای که برای رهایی بی تابی میکند و در نبردی سخت و سهمگین با رژیم اسلامی سرمایه است، اول ماه مه انعکاس حقیقی خواست واقعی جامعه یعنی صلح و رفاه و شادی است در یک کلام رهایی انسان به طور واقعی است.
بعد از روی کار آمدن ترامپ تلاش شبانه روزی اپوزیسیون راست بر این متمرکز شد که ترامپ خود امام زمان است که شمشیر برکشیده است و بنا به روایات و احادیث امام زمان به وقت ظهور آنقدر خون مردمان را خواهد ریخت که تا رکاب اسبش خون بالا بیاید.
ترامپ رویایی این اپوزیسیون، تا ایران را شخم نزند و خون مردمان را جاری نسازد و چیزی جز زمینه سوخته بر جای نگذارد، آرام نخواهد گرفت!
در چند ماه اخیر اپوزیسیون راست سعی فراوان بکار برد که جامعه را در حالت انتظار نگه دارد که “ترامپ آمده است کار را تمام کند، پس تا اطلاع ثانوی زیاد اعتراض نکنید و بعد هم کلا مطالبه ای نداشته باشید که دوران بعد از جمهوری اسلامی دوران گذار به رهبری شاهزاده و برگشت اعتبار پاسپورت ایرانی است. و البته حداقل یک سی، چهل سالی وقت میبرد و در یک کلام سعادت به وقت مردن را وعده میدهند.
این اپوزیسیون همانقدری که مسیر حرکت ناوهای هواپیما بر و بمب افکن هایو F35و B2 را رصد میکند، هیچگونه حرکت اجتماعی را دنبال نمیکند، و این بی دلیل نیست. در واقع هدف نه تاسیسات نظامی و هسته ای جمهوری اسلامی، که این اپوزیسیون برای فردای حکومت خود سخت به این امکانات محتاج است، بلکه رویای آن نابودی “زیرساختهای” جنبش های اجتماعی است. چون به غیر از این شرایط نمی تواند وجود سیاسی خود را توجیه کند.
اما رئیس جمهور دلهای ایشان یعنی ترامپ، همه این چیزهایی که این اپوزیسیون سعی میکرد به ایشان عرضه کند، در وجود جمهوری اسلامی به طور کافی و وافی سراغ دارد. برای همین با فرستادن “نماینده ویژه” خود برای مذاکره با جمهوری اسلامی زیر پای این اپوزیسیون را همزمان خالی کرد و یکبار دیگر رویاهای شاهانه آنها بر باد رفت. اینگونه است که رئیس جمهور دلها یکهو شد: “بیشعور و نفهم!”
مذاکرات ترامپ و جمهوری اسلامی و هر گونه مذاکرات دیگری با حکومت اسلامی در شرایطی که جامعه تنها یک راه یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی را برای رهایی خود به رسمیت میشناسد ، نمی تواند نجات دهنده حکومت اسلامی باشد. مردم میگویند با مذاکره، بی مذاکره سرنگونی و مذاکره ترامپ با جمهوری اسلامی مردم در برابر حکومت مستاصل و تسلیم شده قدرتمند تر می بینند و با قدرت بیشتری به میدان می آیند و در نتیجه شرایط را بیشتر برای پیشروی انقلاب فراهم ساخته است. در عین حال ثابت شد که اپوزیسیون راست از یکسو افق سیاسی اش را که در بمباران و جنگ دنبال میکند به بن بست رسیده است و از سوی دیگر همه چیزهایی که جامعه بدنبال آن است یعنی شادی و رفاه همگانی و صلح را تنها طبقه کارگر میتواند تضمین کند. مطالبات و شعارهای اول ماه مه امسال باید انعکاس همین امر باشد.
یک خانم “جامعه شناس” که سنگ شاهزاده را به سینه میزند، ابراز نگرانی کرده :” مردم داخل ایران به این فکر میکنند که مبادا جمهوری اسلامی از این مذاکرات جان سالم به در ببرد و دستاوردهای جنبش انقلابی ۱۴۰۱ علیه حکومت به جایی نرسد(!)”.
دستاوردهای انقلاب زن زندگی آزادی نه نتیجه فشار مذاکرات و یا فشار دول غربی بلکه نتیجه مبارزات خود مردم بوده است. این دستاوردها فی الحال تا حدی تثیبت گردیده است و مردم یورشهای وسیعتری به حکومت اسلامی را سازمان دادند که نمونه اخیر و تودهای آن، شادی همگانی در ایام نوروز بود، بالطبع جمهوری اسلامی از این انقلاب جان سالم بدر نخواهد برد.
در اول ماه مه از جمهوری اسلامی به عنوان یک حکومت، دیگر نمی توان مطالبه ای را انتظار داشت، اما باید با طرح رادیکال ترین مطالباتمان کیفرخواست خود را علیه بساط جهنمی موجود اعلام کنیم. این حکومت ثابت کرده است نمی خواهد به هیچ خواسته جامعه جواب بدهد، مگر خواسته های باندهای مافیایی حاکم، و جامعه راه رسیدن به مطالباتش را در سرنگونی این حکومت جستجو میکند. این نیز دستاورد انقلاب زن زندگی آزادی است.
اول ماه مه بار دیگر باید آلترناتیو طبقه کارگر- آزادی بی قید وشرط سیاسی، برچیده شدن همه دستگاههای امنیتی، لغو اعدام، برابری کامل زن و مرد، نه به استثمار، حق برخورداری همگان از یک زندگی انسانی…،نه صرفا رو به آحاد طبقه کارگر بلکه رو به جامعه فریاد زده شود. برای اینکار باید تلاش شود که روز کارگر بعنوان روزی مربوط به کل جامعه مطرح شود. که جامعه نیز رهایی خود را در رهایی طبقه کارگر بداند. و در شرایط کنونی این پیش از پیش ممکن شده است.