کارگر کمونیست ۸۸۱
در همین کمتر از دو ماهی که از سال جدید گذشته است دو دنیای متفاوت به موازات هم و درست عکس همدیگر پیش رفتند. یک طرف مردمی که اگر سیخ تو چشمانشان نکنند، بی هیچ حسابگری تنگ نظرانه دنیای سرمایه داری، دور هم جمع میشوند و به شادمانی میپردازند و اینگونه همبستگی میانشان شکل میگیرد و حقیقتا به زندگی رنگی انسانی میزنند. از جشن و پایکوبی سراسری در ایام نوروز، تا فستیوال کوچه در بوشهر، که مردم یک شهر کوچه ها را با رقص و شادمانی به تسخیر خود در آوردند، گویایی این وضعیت است.
طرف دیگر حکومت اسلامی سرمایه است که ماه اول سال به پایان نرسیده بود در معادن به کشتار کارگران مشغول شد، جاده ها که در تعریف طریقی است برای وصل شدن، اما در جاده هایی که متولی آن جمهوری اسلامی است، زندگی بیش از هشتصد انسان در آن به آخر رسید؛ چون برای این حکومت نمی صرفد که جاده ها را ایمن سازد. و آنجا که هم مثلا میخواهد جلو مرگ در جاده ها را بگیرید تنها و تنها راهی به نظرش میرسد که درآمد بزرگی هم نصیبش میکند، افزایش چند برابری “جرایم رانندگی” است. و نیز برای اینکه تباهی حفظ و عمق بخشد، فاطی کماندوهایشان که قلب شان به سیاهی چادری است که سرشان کشیده شده است، علیه رقص و شادمانی مردم در کوچه های بوشهر به خیابان کشاندند.
این دو تصویر از یک جامعه است. یکی تصویری که به اراده مردم شکل گرفته است و انسانی است و دیگری تصویری که حکومت به ضرب شکنجه و اعدام بر جامعه حاکم کرده است. تصویری سبعانه و به شدت ضد بشری.
در چنین شرایطی، رژیم اسلامی سرمایه بار دیگر فاجعه دیگری را رقم زد. انفجاری مهیب در گمرک بندر رجایی بوقوع پیوسته که در نتیجه آن تا لحظه نوشتن این یادداشت، بنابه آمار رسمی حکومت 40 کشته و بیش از هزار زخمی بر جای گذاشته است؛ و ویرانی که از این انفجار به جا مانده است نتیجه اقدام جنایتکارانه دپو کردن مواد منفجره درجایی که هزاران انسان مشغول به کارند است، تا مثلا رد گم کرده باشد. برای حکومتی که در یک عملیات دیگر، برای انتقال بمب از هواپیمایی مسافربری استفاده کرد تا مکانی در اروپا را منفجر کند، یا هواپیمای مسافربری را با موشک هدف قرار داد که مثلا “دشمن” را بدنام کند، این امری بسیار عادی است. و این گونه رقص و شادی در کوچه های بوشهر به عزا تبدیل شد. عزایی بر خلاف عزاهای حکومتی، عزای برای همدردی و همبستگی با مردم بندرعباس.
در این میان یک شایعه این بود که این انفجار “کار اسراییل” است. کلیه کسانی که در چند ماه گذشته وعده بمباران از سوی امریکا و اسراییل را میدادند و چون با مذاکرات میان ترامپ و خامنه ای ناامید شدند، به یک حمله محدود از سوی اسراییل هم راضی بودند، ساعات اولیه ته دلشان غَنج میزد که این کار اسراییل باشد. اما چون فاجعه روی دهشتناکش را هر ساعت بیشتر و بیشتر نشان داد، مدعی شدند که اسراییل به غیر نظامیان کار ندارد! این یعنی همه کودکانی که در غزه کشتار شدند نظامی بودند!
فاجعه بندر عباس نشان میدهد “حمله به زیر ساختها”، آوار فاجعه اش روی سر ما مردم خراب میشود. این نشان میدهد بورژوازی در هر شکل و شمایلی دشمن مردم هستند. فاجعه انفجار در بندر عباس تصویری از آرزوی اپوزیسیون راست نیز هست که بر بستری از فجایع این چنین قصد دارند بر قدرت بازگردد.
این همه اما نتیجه ” نظام مبتنی بر بردگی مزدی و بربریت سرمایهداری” بر دنیای امروز است. نظامی که متکی بر بردگی مزدی تمام جامعه را به انقیاد خود درآورده است و برای ” همه بخشهای جامعهی” سهمی از بدبختی را در نظر میگیرد.
لازم و ضروری است که کل جامعه علیه این شرایط نکبت بار به قیام برخیزد. در ایران برای همه بخشهای جامعهی پذیرفته شده است که مسبب همه بدبختی ها جمهوری اسلامی است، برای همین خواسته سرنگونی حکومت اسلامی خواسته ای عمومی و همگانی است و کل جامعه برای این هدف در تلاش است.
“از معدن تا بندر، محل قتل کارگر” این شعاری است که در آخرین تجمع بازنشستگان فریاد شد. و نشانگر این است جامعه قرار نیست سکوت کند. این فریادی است که نشان میدهد جامعه در مقابل خود فاجعه، یعنی جمهوری اسلامی سرمایه قرار نیست ساکت بماند. این در عین حال جواب آن اپوزیسیونی نیز است که در آرزوی برخاستن بمب افکنهای مخوف از جزیره دیگو گارسیا هستند. جواب جامعه را میتوان در بیانیه یازده تشکل کارگری و اجتماعی به مناسبت اول ماه مه منتشر شده سراغ کرد، که به درستی در آن تاکید شده است:
” اول ماه می روز اعتراض به کل این نظام مبتنی بر بردگی مزدی و بربریت سرمایهداری است، روز ایستادگی علیه تمامی رنجها و مصائبیست که ریشه در سلطهی سرمایه دارد.” و بیانیه در ادامه تاکید دارد: ” از همین رو روز جهانی کارگر تنها به طبقهی کارگر مربوط نیست، بلکه مربوط به همه بخشهای جامعهی تحت ستم و تبعیضات اقتصادی، اجتماعی، جنسیتی، قومی و مذهبی و غیره است.همچنین مربوط به خانوادههای دادخواه، خانوادههای زندانیان سیاسی و مخالفان اعدام و سرکوب است. اول می را در کارخانه، خیابان، مدرسه، بیمارستان، و همه جای جامعه، با شکوه بیشتری گرامی بداریم.”
اول ماه مه میتواند تاکید دوباره ای بر آلترناتیو انسانی باشد که از سوی طبقه کارگر خطاب به جامعه مطرح میشود. طبقه ای که رهایی خود را ممکن نمی داند، مگر اینکه کل جامعه از بردگی و بربریت سرمایه داری خلاص شده باشد. در اول ماه مه میتوان آن چهره ای از جامعه را نشان داد که در نوروز یا در کوچه های بوشهر همه بخش های جامعه بر آن تاکید داشتند. شادمانی و همبستگی انسانی حتی در اوج فقر و فلاکت به وقتی که زندگی به اراده خود مردم شکل بگیرد. و برای این امر چنانکه در بیانیه یازده تشکل خاطر نشان شده است: “با خانوادههایمان در این روز تاریخی همراه شویم، “زن، زندگی، آزادی” را فریاد بزنیم و با صفی متحد و سراسری، عزم خود را برای پایان دادن به مناسبات کنونی اعلام کنیم.”