بانیان اول ماه مه هنگامی که تصمیم گرفتند یک روز در سال به عنوان روز سمبلیکی باشد که کارگران سراسر جهان بخاطر روز کار ٨ ساعته دست از کار بکشند نمی دانستند در طی زمان این روز به یکی از روزهای مهم در عرصه مبارزه طبقاتی تبدیل میشود. بورژوازی اگر در مقابل روز هشت مارس کوتاه آمد و در سازمان ملل، ارگان بین المللی بورژاوزی حاکم این روز را به رسمیت شناخته است اما هیچ رقمه حاضر نیست روز جهانی کارگر را رسمیت بدهد. این یکی دیگر مسئله بود و نبود است. با هرچه بشود کنار آمد با گورکن نظام خود که نمیشود. تلاش مبارزات کارگران در سراسر جهان اما این روز را به بورژوازی تحمیل کرده است و مجبورشان کرده حتی مجیز گورکنان نظام خود را بگویند. یک بخش از این کارگران، کارگران ایران بودند که که به قیمت سنگینی این روز را به حکومت تحمیل کردند که تحت عنوان روز ١١ اردیبهشت به رسمیت بشناسد. و از سوی دیگر در این روز همه توان امنیتی اش را فرا میخواند که کارگر در خیابان حضور نداشته باشد. اما با این وجود سالهای بوده که کارگران شعاری که در انتهای مانیفست به قلم مارکس و انگلس نوشته شده بود” کارگران جهان متحد شوید!” در پارچه نوشته ای به رنگ سرخ به رخ بورژوازی هار اسلامی کشیدند، و این نشان از عمق مبارزه طبقاتی در ایران دارد. حالا منکران این مبارزه هر چه میخواهند خود را از ته پیراهن بیرون کنند که مبارزه طبقاتی معنا ندارد، این مبارزه اما واقعیت حاکم و قطعی حاکم بر تحولات جامعه است.
سال ٩٦ یکی از آن سالهای بود که به عینه منعکس کننده این مبارزه بوده است. در فاصله اول ماه مه سال ٩٦ تا سال ٩٧ اوضاع به شدت تغییر یافته است. حکومت به هر زحمتی بود نگذاشت که در روز اول مه اجتماعی در خیابانها صورت گیرد. از سوی استثمار و کشتار کارگران در هر مکانی که کارگر حضور دارد از بلندای ساختمانها تا عمق معادن بی وفقه ادامه داشت و دستمزد کارگران در حسابهای سرمایه داران بلوکه شده و باطوم و زندان کارگران را تهدید میکرد اما اعتراضات کارگران در تمام طول سال حتی در روزهای آخر سال ادامه داشت و در سال ٩٦ صدای اعتراضات کارگران رساتر و مشخص تر شده بود. از رژه کارگران آذرآب و هپکو در اراک تا تظاهرات یکماهه کارگران فولاد اهواز، از مبارزات بی وفقه کارگاههای با ١٥ تا ٢٠ نفر کارگر تا اعتصابات پیگیرانه کارگران هفت تپه گوشه های از مبارزه طبقاتی گریزناپذیری بود که در ایران خودش را نشان داد. اعتراضات سراسری در بیش از صد شهر کشور بخوبی نشان داد که این مبارزه محدود به چهار چوب کارخانه ها نیست.مبارزاتی که حکومت و همه نظریه پردازانش را مبهوت گذاشت.انگشت بر دهان ماندنطبقه ای که چنان محکوم به گرسنگی کردند که نای را رفتن نداشته باشد اینچنین سراسری ویکصدا خواستار سرنگونی حکومت اسلامی سرمایه شده است.از دی ماه ٩٦به این سو ورق کاملا برگشت و نشان داد که دیگر کارگران حاظر نیستند تحت سیطره حکومت تبهکار اسلامی سرمایه زندگی کنند و جانیان حاکم هم دیگر قادر به ادامه نیستند.
سال ٩٧ به روز پنجم اش نرسید که در ادامه اعتصابات و مبارزات کارگران در سال ٩٦ کارگران هفت تپه پرچم مبارزات کارگران را برافراشتند و این تاکیدی بود که سال ٩٧ سال تعیین کننده ای در عرصه مبارزات کارگران است. ماه اول سال تمام نشده است که کشاورزان اصفهان و مال باخته گان و کارگران به خیابان آمدند و حق خود را از زندگی میخواهند، حقی که بوسیله حکومت اسلامی سرمایه از آنها سلب شده است. وقایع همین یک ماه اول سال٩٧ بار دیگر ثابت کرده است که حکومت هیچ جوابی به مردم فلاکت زده ندارد بدهد جز فلاکت بیشتر. گرانی دلار و تعیین دستمزد به سیاق سالهای گذشته چندین برابر زیر خط فقر، همه جواب حکومت است. این حکومت نه راه پس دارد نه راه پیش؛ هیچ راهی نمی شناسد جز سرکوبگری.
و در همچین زمینه ای است که اول ماه ٩٧فرا میرسد. بی شک حکومت امسال هر چه در توان دارد به کار خواهد گرفت که صفی از کارگران در خیابانها شکل نگیرد. خیابان مال کارگران است. بورژوازی امرش را در اتاقهای دربسته به پیش میبرد. حق هم دارد، بیایید جلو چشم جماعت چگونه بگویید که من قصد دارم بر همین روابط ستمگرانه ادامه دهم. بزک و دوزک تصمیمات خانمان برانداز را روشنفکران اش خب بلدند، آنها خشونت حاکم را عین زندگی جلوه می دهند. اما کف خیابان، مال کارگران است مال همه کسانی است که چیزی جز زنجیرهای پاهایشان ندارند از دست بدهند. کارگر چیزی برای پنهان کردن ندارد که بخواهد پشت درهای بسته تصمیم سازی کند. او همه زندگی را میخواهد، چیزی که نسل اندر نسل از او دریغ شده است. معیشت و منزلت این خواسته است که درخواست آن عین خشونت تلقی میشود.
بعد از قرنی که از تعیین اول مه گذشته است، اکنون روز اول مه نه بیان یک خواسته صنفی بلکه نمایشی از قدرت طبقاتی کارگران است. و این را در شروع قرن بیست یکم بیش از هر کجای میتوان در ایران مشاهده کرد. کارگران ایران میروند که در قرن بیست یکم پرچمدار مبارزه طبقاتی آگاهانه طبقه کارگر علیه بورژوازی باشند. میتوانند با گسیل نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی جلو شکل گیری حرکت خیابانی کارگران را در اول مه بگیرند، اما این چیزی از قدرت رو به افزون کارگران ایران کم نمی کند. کارگران ایران با خواستها و بیانیه هایشان بیش از پیش خود را نماینده رهایی کل جامعه نشان داده اند، خواستهای که همه در جهت معیشت و منزلت توده ٩٩ درصدی جامعه است؛ خواسته های انسانی مانند برابری کامل جنسیتی، نه به اعدام، نه به تبعیض و قومیت پرستی … این همه آن چیزهای است کههویت طبقه کارگر رامیسازد و مخالفت با آن همه هویت بورژوازی را شکل داده است.خواستهای که از اعماق جامعه برخواسته که در پی هویت انسانی است واول مه روزسمبلیک نشان دادن هویت زندگی، هویت انسانی است؛ این را دیگر هیچ نیروی پلیسی و امنیتی نمی تواند جلوش را بگیرد.