اول مه امسال و کابوس بورژوازی

کارگر کمونیست ۵۷۱:

روز کارگر که میرسد همه آنهایی که کارگر را همیشه به دیده تحقیر نگاه کردند و یا در بهترین حالت با ترحم با آن روبرو شدند یکباره یادشان می آید که باید کلاه در مقابل کارگران از سرشان بردارند و به تکریم این “قشر محروم جامعه” بپردازند. یکی از ایشان سردبیر سابق کیهان در زمان محمد رضا شاه، امیر طاهری، و حالا “روزنامه‌نگار ارشد و تحلیل‌گر سیاسی” در رابطه با روز جهانی کارگر چنین توئیت کرده: “هوشنگ، پادشاه اسطوره‌ای ایران، و نقش او در تکریم کارگران، در تاریخ بی‌همتا نیست. بلکه بین سال‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۸ میلادی، ایران تحت فرمان رضا شاه، جز اولین ۱۱ کشوری بود که حقوق اساسی کارگران مانند محدود بودن ساعت کاری به روزی ۸ ساعت، تعطیلات هفتگی و سالانه و برخورداری از بیمه در برابر حوادث کار را، به رسمیت شناخت و تصویب و اجرا کرد.” یکی دیگر اما در جبهه اسلامیون، محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید، که فرزند برومندش مدعی است ژن ایشان مرغوب ترین ژنها است در توئیتر مرقوم فرمودند: “روز کارگر، روزی است که بتوانیم به کارگران بگوییم درد آن‌ها را می‌فهمیم. به پاس تلاش‌های آنان برای حفظ و بقای تولید در کشور، به احترام کلاه از سر برداریم.” و ادامه میدهد: “متأسفانه برخی برخورد‌های امنیتی و قضائی با مطالبات این قشرِ زحمتکش با ذات انقلاب  همخوانی ندارد”. واضح ومبرهن است ایشان برخی از برخوردهای امنیتی را لازم میدانند مانند آنچه که در تمام این چهل سال ایضا از زمان رضاشاه بر سر”این قشر زحمتکش” آوردند. و در جای دیگر به بهانه روز کارگر و در همان روز کارگر نشست مشترکی میان نمایندگان کارفرمایان و  آن کسانی که به دروغ نماینده کارگران خوانده شده اند برگزار گردیده. وقتی که نمایندگان واقعی کارگری در زیر ضرب برخوردهای امنیتی، “ذات” سرمایه را تجربه میکردند ایشان به همدیگر دل دادند وقلوه گرفتند. (به این نشست پایین تر بیشتر خواهیم پرداخت)

تاریخ ثبت شده گواهی میدهد که در دوران حکومت رضا شاه که دولت مدرن را برای بورژوازی سازمان  داد  و مهمترین بخش این مدرن سازی، ارتش منظم و سازمان امنیت بود و در جهت این تلاشها دم نقد هر چه که بوی “مرام  اشتراکی” میداد ممنوع ساخت و در پناه این قانون دست به سرکوب وسیع کارگران و هر کسی که از کارگر حرف میزد، زد. آن دیگری که چهل سال است مستقیما در خدمت سرمایه اسلامی دمار از روزگار کارگر درآورده است تازه میخواهد درد کارگر را هم بفهمد! اینکه رضا شاه دست فلان شاه اسطوره ای در تکریم کارگران  از پشت بسته و ذات جمهوری اسلامی با سرکوب کارگران همخوانی ندارد  از آن دروغ های شاخداری است که فقط از کسانی بر می آید که حساب بانکی شان از ثمره استثمار کارگر پرو پیمان است. اما اینکه زبان به ستایش کارگر گشوده اند نه از سر عزت نفس بلکه از سر بدبختی شان است. از سر این است که مبارزات کارگران بیش از همیشه جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. شاهد هستند کارگران به همراه دانشجویان در هجوم پلیس به مراسم روز جهانی کارگر مقاومت میکنند و ایشان ترسان از این مقاومت و قدرت جنبش کارگری که میتوانند برای همیشه بساط دروغ سازی که منشاء آن به استثمار اکثریت جامعه بر میگردد برچیند. این هر دو متوجه شدند .برخوردهای امنیتی و قضایی که به درازای یک قرن دوام داشته نه تنها  کارگر را ساکت نکرده  بلکه کارگر رساتر و گویاتر توجه کل جامعه را به خود جلب کرده است.

سرکوب یک دسته کوچک با خشونت تمام،  ظاهرا باید مسئله روز کارگر و مبارزات کارگری را تمام میکرد اما از روز اول مه به  این سو دستگیرشدگان مراسم روز کارگر به سمبل مبارزات کل جامعه تبدیل شدند. کشان کشان بردن رضا شهابی و زیر مشت و لگد گرفتن دستگیر شدگان موجب هراس کسی نشده است، این بماند که مسئله آزادی آنها به مسئله مهمی در مبارزات جاری تبدیل شده است. قدرت کارگر را باید در آنجا دید که به اندازه جمعیت کارگران مقابل مجلس همانقدر، شاید هم بیشتر، نیروی های سرکوبگر تجمع کرده بودند سوای نیروهای مخفی (معروف به لباس شخصی ها) که مانند کفتارهای حریص آماده دریدن هستند. اما هیچ چیز موجب این نشد که کارگران متفرق شوند مگر به ضرب و شتم شدید که اوج زبونی حکومت را به نمایش گذاشت.

اما نشست مشترک کارگران (آن کسی که نماینده کارگران معرفی شده در سازمان دهی بهره کشی از کارگران سهمی مهم دارد) و کارفرمایان به بهانه روز کارگر؛ چه چیز مشترکی بین کارفرمایان و کارگران هست جز اینکه یکی به دیگری بحق به چشم استثمارگر می نگرد و آن دیگری کارگر را چون ابزاری میشناسد که باید به خوبی از آن بهره برداری کرد؟ تنها در جمهوری اسلامی است که این گونه نشستها معنی خاص خود را دارد.  نماینده کارفرما بودن گویای همه چیز است و لازم نیست زیاد به خودمان دردسر بدهیم که اینها کی هستند و چه میگویند، در مورد نماینده کارگران ادعایی نیز لازم نیست خودمان را خسته کنیم که اینها کی هستند فقط کافی است اشاره کنیم که ایشان هم جزو چاقو کشان و پنجه بوکس بدستان خانه کارگر هستند. واز این نشست چه میخواهد بیرون بیایید جز اینکه ایشان فقط گله مند هستند که سرشان از بابت تاراج دسترنج کارگران تحت عنوان بیمه تامین اجتماعی بی کلاه مانده است؟  حسین صادقی (زبان‌بُر معروف) در تمجید از خودشان و طرف شان میگوید: “… با تعقل و تفاهم در طی این سالها به نتایج ارزشمندی در حوزه کارگری رسیده‌ایم.” گویا قبلا کدورتهائی بوده که الحمدالله رفع شده است. علی خدایی نایب رئیس ارگان جاسوسی از کارگران ضمن اشاره به “اتاق های فکر مشترک” در طی سالهای گذشته تاکید میکند: “در حال حاضر کوه مشکلات در حال نابودی همه ما است”. ایشان ضمن اشاره به وظیفه ذاتی  خود که “من به تخلفات کارگر رسیدگی میکنم” از طرف مقابل، یعنی همان همسنگر خود، میخواهد ایشان هم به تخلفات کارفرمایان رسیدگی کند!  به بغل دستی خود اطمینان میدهد: “من کارگر مشکلات به حق کارفرما با کارگر را پیگیری میکنم کارفرما نیز متقابلا ایرادات به‌حق مطروحه از سوی من را حل کند… اما اگر همین مسیر فعلی را ادامه دهیم تا چند سال دیگر نه از تاک نشانی باقی خواهد ماند و نه از تاک‌نشان”. البته امیدواریم به چند سال دیگر نکشد! و لازم است اشاره کنم که نماینده رسمی کارفرمایان اخراج  را حق ابدی و ازلی  خود میخواند  و مدعی است که کارگر دوست کارفرماست و البته منظور او از کارگر همان مزدوران سرمایه است که نام کارگر را یدک میکشند. نماینده وزارت کار ضمن قدردانی از چاقوکشان خانه کارگر از دو طرف میخواهد که غرغر نکنند و دولت را دچار سردرگمی نسازند چرا که “دیر و بد تصمیم گرفتن موجب خوشحالی دشمنان جامعه ما می شود!” این تاکید مدام بر کوه مشکلات و دیر شدن و بد تصمیم سازی کردن که منجر به محو تاک نشان خواهد شد از کجا مایه میگیرد؟ اینها شاهد بودند که حتی نمی توانند به مراسم رسمی و به شدت کنترل شده خود اطمینان کنند، برای همین به کارگران دست چین شده در جلو “مکان مقدس” خانه کارگر اجازه  راهپیمایی نمیدهند و نیروی انتظامی مانع این کار میگردد. چرا که میدانند کارگر کارگر است هر چقدر هم کنترل شده باشد باز چاره ای ندارد که فریادش را بر سر کارفرما ودولت بکشد. این ها شنیدند که درست همزمان در گوشه ای دیگر از شهر جمعی از کارگران رخ به رخ نیروهای انتظامی مطالبات واقعی کارگران را فریاد کردند. در سوی دیگر ایران پرچم سرخ کارگری در خیابانهای سنندج به گردش درآمده و این با وجود همه تهدیدها و بازداشتها و اخطارها صورت گرفته است.

نزدیک یک قرن تجربه مبارزاتی و بعد از این همه تلاش اکنون بیش از هر زمانی نمایندگان سرمایه خطر “مرام اشتراکی” را حس میکنند. برای همین به هم هشدار میدهند و مجیز کارگران را می گویند. اول مه روزی است که مستقیما به سوسیالیسم پیوند خورده است. بی بی سی هم نتوانسته از کنار این مسئله بسادگی بگذرد و اعتراف میکند:” ۹۹ سال پس از برگزاری اولین جشن روز کارگر در ایران (سال ۱۲۹۹)، جنبش کارگری ایران در یکی از حساس‌ترین دوران تاریخی خود قرار گرفته‌ است.” و آنچه این دوران را برجسته تر میکند این است که جنبش کارگری توان این را یافته که رهبر جامعه باشد. این جنبش تحزب سیاسی خود را نیز داراست. این جنبش روز بروز آگاهتر در جهت رهایی کل جامعه قدم برمیدارد. نوشابه باز کردن برای شاهان اسطوره ای و واقعی و همدردی با کارگر به هیچ وجه برای بورژوازی التیام بخش نیست. اول مه امسال، ۱۱ اردیبهشت ۹۸،  کابوس قدرت گیری سوسیالیسم را برای بورژوازی برجسته تر کرد.*

اینرا هم بخوانید

تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی

کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …