“اگر از اسب افتاده ایم اما از نسل نیفتاده ایم.”

هر بار از مریوان این شهر زیبا خبری زیباتر از تنوع طبیعت آن، دلنشین تر از آوای پرندگان، زیباتر از آراستگی زریبار و کوه و جنگل و دشتهای سر سبز آن به ما میرسد. اگر خبری پیام آور جشن و شادی باشد، یا از اعتراض و مبارزه مردم سخن گوید، حتی اگر خبر از اندوه و مصیبتی صحبت کند، همه این خبرات جلوه هائی از ابتکار و همبستگی انسانی مردم مدرن و آزادیخواه در این شهر را با خود دارند. 

آخرین موردش استقبال گرم مردم در هفته اول دیماه ۱۳۹۵ از محمد باختر بود. محمد یک پای خود را بر اثر انفجار مین در جریان نجات جان سگ گرفتار آمده در میان سیم های خار دار از دست داد. در عوض تحسین مردم انساندوست و قلبهای آنها را بدست آورد و در صف عاشقان زندگی جا گرفت. روزیکه محمد از بیمارستان تبریز به مریوان بر گشت، صف زنان و مردان با دسته های گل، با پلاکارد های قدردانی و خوش آمدگوئی از او در دو طرف کوچه منتهی به منزلش صحنه های شور انگیز انسانی را بنمایش گذاشته بود. این مراسم با گفتگوی کوتاه محمد باختر با خبرنگار و تشکر او از مردم در مریوان و در تبریز بخاطر مهربانی ها و عیادت از او در مدتی که در بیمارستان آن شهر بستری بود پایان یافت.

با اندک دقتی در پیام کوتاه، ساده و روان محمد باختر سر از باغ پر گُلی در می آوریم که اول آن مریوان و آخر آن تبریز نیست و به پهنای این جهان وسعت دارد. مردم آگاه و مبارز در این شهر در کاشتن نهال و گل های رنگا و رنگ در این باغ سهم دارند. چنان سهمی که مریوان را به شهر آرمانهای بزرگ و به یکی از ستارگان درخشان آسمان مبارزات سیاسی و طبقاتی جامعه ایران تبدیل کرده است. نجات جان آن سگ و قدر دانی از این اقدام و ارزش گذاری برای جان هر موجود زنده ای حکایت دلنشینی از رابطه انسان با طبیعت را دارد. فداکاری محمد باختر و اقدامات مشابه دفاع از محیط زیست توسط فعالین آن در مریوان و سنندج و تبریز و تهران و شیراز و اصفهان و در این کره خاکی، گوشه هائی از آن جنبشی هستند که صد چندان برای جان انسان برای زندگی و رفا و برابری ارزش قائل است.

از اواخر دهه چهل تا کنون شهر مریوان ویژگیها و سنت های مبارزاتی مربوط به خود را دارد. ویژگیهائی که آن را به شهر خلاقیت ها، شهر زنده تر، شاد تری و پر از تلاش و مبارزه برای زندگی تبدیل کرده است. مریوان شهر مبارزات بزرگ، شخصیت های بزرگ و انبوهی از کارهای ریز و کلان پر ارزشی است. تاریخ پیشین آن هنوز بیان نشده و فقط خراشهای سطحی کج و معوجی بر آن زده اند و باید آن را نوشت.

اما دوران امروزش را باید شناخت. دورانی که با ایستادگی و مبارزه روزانه در مقابل رژیم هار اسلامی، با کوشش و کاردانی فعالینش در نهادها و کمپین ها و پروژه های مختلفی بسر برده میشود. این دوره و اهمیت اش را باید درک کرد و در باره اش نوشت و متوجه بود کجائیم و به کجا میرویم. همه ما با آن کاروانی همراهیم که مقصدش دنیای شایسته برای انسانها است. شهرت گذشته و امروز این شهر را حرکت خلاف جریانی فعالین آزدیخواه آن رقم زده اند. راز این شهر همین جا است. فعالین مذهبی و ناسیونالیست کم نیستند. شنا کردن همراه با آنها،  در آن رود خانه گل آلودی که براه انداخته اند هنری نمی خواهد. اینها تاریخ خود را دارند. تاریخ ما را مبارزات کارگری و سیاسی توده ای و آزادیخواهانه آن بخشی از فعالین ساخته اند و می سازد که سر سازشی با هر آنچه آدمی را از منشاء انسانیش دور کند ندارند.

اگر سری به این شهر زیبا و شهرک و روستاهایش بزنیم، در خیابانهایش قدم بزنیم، به محلات و کوچه هایش برویم، به کارگاها، ورزشگاها، بیمارستان، مدارس و دانشگاهایش دقت کنیم در همه جای آن زمزمه هیجان آور سرود زندگی را می شنویم. از چه بگویم و از کجا شروع کنم تا چیزی از قلم نیفتتد. موارد زیاد و متنوع است. هر چقدر دقت کنم حتما مواردی از قلم خواهد افتاد و از قبل این کمبود را می پذیرم. کمتر شخص علاقمندی است انجمن زنان در این شهر، انجمن سبز چیای مریوان، جشنواره بین المللی تئاتر خیابانی، جامعه معلمان، انجمنهای فرهنگی، نشریات فرهنگی و پژوهشی، سندیکای کارگران، کتابخانه باز، دبیرخانه دائمی بازی های بومی و محلی، گروه های مختلف کوهنوردی، هنری، جشنواره های آدم برفی برای دفاع از حقوق کودکان و …. را در این شهر نشناسد.

بسیار بیشتر از تعداد این نهادهای مدنی و فرهنگی، کمپین ها، پروژه ها، مراسم ها و برنامه های گوناگون اعتراضی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و محیط زیستی در این شهر انجام می گیرد. مراسم های روز جهانی زن هشت مارس، اول مه روز کارگر، روز جهانی علیه اعدام و کمپین جمع آوری امضاء، روز معلم، ترویج کتابخانی، دفاع از حقوق کودک، کمپین بازی حق کودکان است، اعتراض به توهین به زنان و کمپین زنان سرخ پوش علیه اهانت به زنان، سه شنبه های پاک بدون خودرو، دفاع از دوچرخه سواری زنان و کمپین جمع آوری امضاء در این رابطه، حمایت از زنانی که بعناوین مختلف تحت فشارند، گرامیداشت زنانی که بدلایل مختلف دست به خود کشی زده اند، اعتراض به قتل ناموسی و ناموس پرستی، کمپین جمع آوری کمک مالی برای آوارگان شنگال، اعتراض به گلوله بستن کولبران و بی حرمتی به آنها، اعتصاب عمومی به مناسبت های مختلف، خاموش کردن آتش جنگل ها، تیمار پرندگان و جانوران آسیب دیده و آزاد کردن آنها و از جمله اقدام زوج جوان شادمان کامران و نگین فتاحی، تهیه دانه و خوراک برای پرندگان در فصل زمستان، جمع آوری زباله های پلاستیکی در شهر و روستا و در اطرف زریبار، کمپین ترک سیگار، ترک شکار و آزاد کردن پرندگان و آتش زدن قفسه ها، شکستن تفنگ شکاری، انواع گروهای موزیک، گروه رقص(هه لپه رکی)، کوهنوردی، دوچرخه سواری از مریوان تا تبریز با شعار پشتیبانی از محیط زیست، دیوار مهربانی، اعتراض به رفت و آمد مداوم نفتکش ها و تبدیل شدن جاده ها به قتلگاه مردم، گرامی داشت عزیز جانباخته محمد کهنه پوشی فعال محیط زیست، کمپین برای آزادی زندانیان از جمله زانیار و لقمان، حرکت معلم انساندوست در حمایت از دانش آموز بیمار، اقدام جمعی مکانیک ها و تعمیرکاران برای یاری رساندن و دادن سیرویس رایگان به مسافران نوروزی و بالاخره اعتراض به محل ساختن پالایشگاه نفت در این اواخر در مرکز جفرافیائی منطقه، بطوریکه زباله های سمی اش و حمل و نقل های نفتی و شیمائی از مرز به آن و از پالایشگاه به شهرهای دیگر ایران کلیت محیط زیست و کار و امنیت و زندگی مردم را بطور جدی مورد تهدید قرار میدهد.

با نگاه به این لیست و مکثی کوتاه بر آن، تابلوی رنگی زنده ای از زندگی اجتماعی و عرصه های مختلف اش را در برابر خود خواهیم یافت. فعالیت هائی که چون رود روان توقف ندارند و دائما درگیر با موانع است. وقتی راهی را بر آن سد میکنند و امکاناتی را از آن می گیرند، راه های دیگر و امکانات دیگری را برای پیش رفتن فراهم می نمایند. این چرخه کشمکش بین دو جبهه مردم و دشمنان مردم در مریوان و سراسر ایران تعطیل بر دار نیست. در مقابل این تابلوی رنگی، تابلوی ظلمت سرمایه و لوله تفنگ پاسداران و لباس شخصی ها، زندان، اعدام، شکنجه، اهانت به مردم، دزدی، فساد و تحجر کل سیستم حکومت اسلامی قرار گرفته است.

 مردم مدرن و فعالین آگاه در مقابل آدمکشی جمهوری اسلامی، زور گوئی آن، ضد زن بودن، ضد کودک بودن، دخالت در زندگی شخصی شهروندان، لباس، خوراک، شادی و نوشیدنی مردم و پروار کردن قشر آخوند و ملاء و بی مسئولیتی نسبت به محیط زیست، دارند پایه آلترناتیوهای انسانی و اجتماعی خود را بنا می نهند. خارج از درک و قضاوت هر کسی و حتی فعالین اش این جنبش پویا و بی قرار، جنبش سوسیالیستی است که نسبت به هیچ بی عدالتی و عرصه ای از زندگی بی تفاوت نیست. اگر این فعالیت ها را از جامعه ایران و شهر مریوان حذف کنید، چیز دلگیری باقی نمی ماند، انگار که زندگی را از آنها گرفته اید و با جامعه و شهری مرده و سوت و کور روبرو خواهیم شد.

دستاوردها و غنای امروز این مبارزات فراتر و پایدارتر از تصورات بسیاری از ما است. معمول این است که به مبارزات رادیکال در حال وقوع و به شخصیت هایش کمتر از آنچه واقعا هستند اهمیت داده میشود. تقابل زنده این مبارزات با موانع دولتی، با افکار و قضاوت دیگر گرایشات سیاسی و هم چنین با سنت و افکار کهنه در جامعه بی تاثیر در این دست کم گرفتن ها نیست. در هر صورت سرمایه ما و قلب و مرکز این رویدادها فعالین آنند. این فعالین نباید خود و کار خود را محدود ببینند و دست کم بگیرند. اگر نسل بعد از این نسل، از امروز مریوان صحبت کند حتما با افتخار از آن یاد خواهد کرد. میشود در باره این دوره زمانی کتابها نوشت. اما هیچ کتاب و نوشته و مقاله و جملاتی نمی تواند دامنه و عمق فوائد سیاسی اجتماعی این تلاشها را به تمامی به تصویر بکشد. هیچ نوشته و اثری قادر نیست مانند آنها در شکل دادن به تاریخ و متحد و آگاه کردن مردم موثر واقع گردد. 

در قیاس با بسیاری از شهرهای ایران مریوان شهر کوچکی است. اما این شهر کوچک آوازه بزرگی دارد. مریوان از جمله شهرهای خوشنام و محبوب و مورد توجه دوست و دشمن است. دشمن به آن حساس است. رژیم این اواخر امام جمعه را جلو کشید تا به سبک دیگر شهرها نیروهای سرکوبش را به بهانه اجرای فرمایشات آن جناب به جان مردم بیندازد. رژیم از سر محدویت و ناتوانیش در ماجرای دوچرخه سواری زنان پشت سر او قرار گرفت. در سرتاسر ایران مردم با رژیم در افتاده اند. اگر در مریوان فشارش را بیاورد با تهران و تبریز و سنندج و شیراز و اصفهان و بقیه شهرهای حساس و مراکز کارگری کلیدی حساس تر چکار می کند. هنوز مردم در ایران تکلیف خود با رژیم را روشن نکرده اند و تعادل میان آنها شکننده است. در این رودر روئی مریوان تنها نیست. بر متن و چهار چوب این تناسب قوای سراسری و با توجه به ویژگیها در محل می توان برنامه های دقیق تر و کارآمد تری را در دستور گذاشت.

باید توجه شود که حساسیت دشمن به مریوان همه اش منفی نیست. این حساسیت محصول تلاش ما است و فقط به همین دلیل امکاناتی را برای ما فراهم نموده است. فعالین در محل می توانند این امکانات را دست نشان کنند. رژیم در بر خورد به ما محدودیت و ضعف خود را دارد. از مسیر ما و راهی که رفته ایم در هراس است. اگر بر دهان این رژیم افسار زده نشود به کسی رحم نمی کند. باید هم چنان از ما حساب ببرد تا محتاط شود و کوتاه بیاید و عقب بنشیند. جمهوری اسلامی از مردم در ایران و از ما در مریوان حساب می برد و این دستاورد پر ارزشی است. ما قادریم جلو تر برویم. می توانیم متحد تر باشیم. می توانیم کارهای جمعی تر، تجمعات جمعی تر، جشن و تفریحات جمعی تری را برنامه ریزی کنیم. می توانیم بهر بهانه ای دور هم جمع شویم و شهر را سرسبز تر و آباد تر کنیم بشرطی که استعدادها و ظرفیت های بکار نیفتاده خود را کشف کنیم. ما می توانیم، آره ما می توانیم. زندگی باید کرد. مگر راهی غیر از این هست؟     

مجید حسینی

۱۹ دیماه ۱۳۹۵

majid.hosaini@gmail.com