این بار کمون پاریس! یاشار سهندی

کارگر کمونیست 843

یک بخش بسیار کوتاه از تاریخ، به اندازه 72 روز در نیمه دوم قرن نوزدهم وجود دارد که در تاریخ رسمی روایت شده هیچ  جایی ندارد. کمون پاریس اولین حکومت کارگری جهان، که عمر  کوتاه آن نقطه روشنی در مبارزه کارگران علیه سرمایه داری است. عمر کوتاه حکومتی که بیشتر وقتش به نبرد نظامی با بورژوازی گذشت اما در همین زمان کوتاه نشان داد وقتی که قدرت به دست کارگران باشد بیش از هر چیز به آسایش شهروندان میپردازد.

در تاریخ رسمی صحبتی اما از کمون پاریس به میان آورده نمی شود. این بخش از تاریخ در “تقویم تاریخ” که تنظیم میشود، گویا رخ نداده، این بخش از تاریخ “انشااله گربه” است! در هر مقطعی از تاریخ که کوشش و تلاش و اراده مردمی مطرح است و هیچ بودگان قدرت خود را تحمیل کرده اند، آنچه روایت میشود تصویری تیره و تار و مبهم و به شدت تحریف شده است. انقلاب کبیر فرانسه، در گیوتین و ربسپیر خلاصه میشود. انقلاب اکتبر، به قحطی و ترور و اعدام و استالین تقلیل داده میشود؛ انقلاب 57 تحریف میشود به مردم نادان و خمینی؛ و کمون پاریس به یک “حکومت التقاطی… گر چه تصمیمات برابری طلبانه گرفتند اما با شروع شرایط بحرانی بسیاری از تصمیمات خود را زیر پا گذاشتند!”

تلویزیون ایران اینتنرنشنال در هفته گذشته به اندازه یک مستند کوتاه 12 دقیقه ای به کمون پاریس پرداخت. در این مستند در ابتدا تصاویر محلاتی از پاریس کنونی در مرکز آن به نمایش گذاشته میشود و در متن فیلم گفته میشود: کسانی که در این محلات زندگی میکنند خبر ندارند که یک روزی در اینجا خبرهای بوده است. وقتی که تاریخ رسمی در مورد این 72 روز اینقدر حساس است که به گوش کسی نرسد، و وقتی هم میخواهند حرف بزنند کاملا خساست به خرج میدهند، چرا باید ساکنین امروز آن محلات خبر داشته باشند که روزی در همان محلات مردمان ساکن همان مناطق، به زمانی که هنوز پاریس، زیر برج ایفل به شهر عشاق تبدیل نشده بود، مردمانی با محنت و فقر و سرکوب شده توسط یک امپراطوری، که بر متن شکست یک انقلاب به قدرت رسیده بود، زندگی میکردند. امپراطوری ای که در جنگ با پروس شکست خورده و حقیرانه تبعید شد بود. و در عین حال مردم فرانسه و بخصوص پاریس در قرن نوزدهم میراث دار چیزی نزدیک به 80 سال انقلاب و قیام و جنگ بودند و برای مدت کوتاهی، بسیار کوتاه، زیر حمله مداوم بورژوازی فرانسه و در محاصره ارتش پروس تلاش کردند زندگی را سر و سامان بدهند و برابری را عملی کنند.

بر پا کنندگان کمون پاریس به مانند هیچ حکومت موقتی ای که بورژوازی در هر جا بپا میدارد و اولین دستوری که میدهد حمله به دستاوردهای معین یک مبارزه معین است نبود. بورژوازی در چنین مواقعی بلافاصله از جمعیت میخواهند حالا که دوره سازندگی است ( الان اسمش شده عدالت در دوره گذار!) پس در نتیجه چیزی نخواهید، حرفی نزنید، کمر بندها را سفت تر ببندید تا ویرانه ها آباد شود؛ و نظامیان که تا همین دیروز سرکوبگر بودند، میشوند برادر. شکنجه گران، بدها مجازات میشوند،  و خوبان شان به خدمت گرفته میشوند تا از تجربیات آنها استفاده کنند. جمهوری اسلامی از ارتشبد فردوست خیلی چیزها آموخت و دلیل ندارد فردای سرنگونی جمهوری اسلامی ” بچه های خوب سپاه و بسیج” به خدمت گرفته نشوند، “درست نیست همه را به دشمن خود تبدیل کنیم!” کدام نیرو میخواهد “مردم همه چیز خواه و زیاده خواه” را ساکت کند!

کمون پاریس درست برعکس رفتار کرد. کافی است به روایت ویکی پدیایی این تاریخ مراجعه کنید. روایتی که به نوعی معترض کمون هم هست، اشاره میکند که در فردای به دست گرفتن قدرت در شهر پاریس در همان مدت بسیار کوتاه کموناردها چه کارهایی را در دستور خود گذاشتند: ” کمبود زمان (کمون مجموعاً کمتر از ۶۰ روز سرکار بود) به این معنی بود که تغییرات کمی به‌طور واقعی به اجرا درآمدند. این تغییرات بر قوانین زیر شامل می‌شدند: بخشش کرایه خانه‌ها برای کل زمان محاصره (که در طول آن اجاره خانه‌ها به‌طور قابل توجهی توسط صاحب‌خانه‌ها افزایش یافته بود)، الغای شب‌کاری در صدها نانوایی پاریس، الغای حکم اعدام (و سوزاندن گیوتین‌ها)، در نظر گرفتن حقوق برای همسران اعضای گارد ملی که در طول نبرد کشته شده بودند و فرزندان احتمالی آنان، بازگرداندن مجانی همه ابزار کار کارگران از انبارهای وثیقه‌گذاری دولت (این وسایل در طول دوران محاصره و جنگ به زور از کارگران گرفته و به این انبارها فرستاده شده بودند)، به تعویق انداختن مهلت بازپرداخت همه وام‌ها و قرض‌ها (و الغای سود مضاف بر آن‌ها) و در انحراف مهمی از خط کلی “رفرمیستی”، (خواننده به این انحراف مهم خوب توجه کند!) حفظ این حق برای کارگران که هرجا کسی کسب و کارش را رها کرده آن‌ها آن را تصاحب کنند و به میل خود بچرخانند. کمون، نظام وظیفه اجباری را ملغی کرد و ارتش دائمی را با گارد ملی که از هر شهروندی که توان حمل سلاح داشت تشکیل می‌شد عوض کرد. طبق قانون، کلیسا از دولت جدا شد و تمام دارایی‌های کلیسا به دولت بخشیده شد و مذهب از مدارس حذف شد. کلیساها فقط در صورتی مجاز به ادامه فعالیت مذهبی خود بودند که عصرها درهای آن‌ها به روی جلسه‌های سیاسی باز باشد. این کلیساها را عملاً به مراکز سیاسی کمون بدل کرد. بقیه قانون‌های مصوب مربوط به اصلاحات تحصیلی بود که تحصیلات عالی وآموزش فنون کار را برای همه و به صورت رایگان تأمین می‌کرد.”

در مستند ارائه شده چنانکه گوینده می گوید نیت بر”افسانه زدایی”، و ” تصویر روشن تر” ارائه دادن است. نتیجه این کار میشود که کمون پاریس یک “حکومت التقاطی” بوده که”تمام مدت بر سر تصمیم گیری، درگیری داشتند.” زیر سر نیزه های بورژوازی فرانسه و پروس کنترل پاریس در دست کارگران بوده گویا باید در همان مدت 72 که تحت فشار شدید بودند، تصمیمات روشن و شفافی “میان مدت و بلند مدت” میگرفتند!

در متنی که به روی مستند گذاشته شده در انتها تاکید میگردد: “گرچه در شورش کمون عناصر طبقاتی وجود داشت اما…” این “اما”، امای ساده ای نیست بلکه میخواهند تاکید کنند “عناصر طبقاتی” بد آموزی دارند که کمون پاریس”بیشتر از آن قیام جامعه خشمگین و تحت فشار بود که احساس میکرد از سوی دولت مرکزی با خیانت مواجه شده است”، و نه چیز دیگر! تمام ماجرا را میخواهند به یک خیانت تقلیل بدهند. جرقه کمون پاریس با خیانت دولت مستقر بورژوازی شروع شد که میخواست توپخانه ای که به هزینه خود کارگران شکل گرفته بود در صبحگاهی که همه شهر خواب بودند مصادره و کارگران را خلع سلاح کند. اما بقول مارکس صبح 18 مارس پاریس با صدای رعد آسای زنده باد کمون از خواب برخاست. و بیش از همه زنان فریادگر این غرش بودند.

تمام اهمیت کمون پاریس در این است که پرده کوتاهی از کشمکش دائمی طبقاتی که به مرحله حادی رسیده بود در تاریخ ثبت کرده که وقتی این کشمکش عیان و رادیکال میگردد چگونه با کشتاری عظیم به آن خاتمه میدهند. امری که در تمام طول قرن بیستم تجربه شده است. در مورد مشخص کمون پاریس تا توانستند کشتند، ویران کردند، زندانی کردند و کموناردها را به مستعمرات فرانسه تبعید نمودند، برای اینکه هیچ بودگان در این حکومت کوتاهشان ثابت کردند که زندگی انسانی حق هر انسانی است و شدنی است و این بزرگترین جرمشان بود.

در مستند به درست اشاره میشود: ” این حکومت اشتراکی که کمون پاریس نامیده شد، عمری کوتاه داشت اما الهام بخش بسیاری از اندیشه های چپگرای در سده بعدی شد.” و خاطر نشان میگردد: “امروز تاثیرات کمون پاریس پا برجاست. هرچند کموناردها، انقلابی ناتمام و دراقلیت و با مشکلات بسیار را رهبری کردند و حالا بخشی از تاریخ شده است.”

تمام قیامهای اینچنینی شاید عمرشان بسیار کوتاه باشد اما لرزه شدیدی بر حکومتهای طبقاتی و ستمگر می اندازند. عمر 2 ساله قیام بردگان به رهبری اسپارتاکوس در قبال عمر چند صد ساله امپراطوری روم باستان عددی نبود، اما همان قیام به شهادت خود تاریخ لرزه عظیمی بر پیکر برده داری انداخت؛ کمون پاریس هم  از این قاعده مستثنا نیست.

اکنون در ایران هیچ بودگان در کف خیابانها هستند. منشورهایشان حاکی از برابری طلبی و آزادیخواهی است که بر متن مبارزه وسیع اجتماعی شکل گرفته است. تاریخ نویسان، مفسران رسمی به این مسایل اقرار نمی کنند، بدآموزی عناصر طبقاتی در آن است!، اما از عکس العمل هایشان، به تاریخ چپ و اندیشمندان چپ و کمونیست که سعی در تحریف و تخریب آنان دارند میتوانید اعتراف آنها را مشاهده کنید. هر وقت سمبه مبارزه کارگران و کمونیستها و چپ پرزور میشود سیل حمله و تحریف به هر چیزی که کمونیسم را تداعی کند شدید میشود.

از کمون پاریس سرودی به جای مانده است، سرود انترناسیونال؛ که به روایتی درست در فردای شکست و کشتار سروده شده است، که در سراسر جهان طنین انداز شده است. هرچیزی را که بتوانند تحریف کنند از پس این یکی سرود بر نمی آیند:

برخیزید، دوزخیان زمین!/ برخیزید، زنجیریان گرسنگی!/ عقل از دهانه آتشفشان خویش تندر وار می‌غرد/ اینک! فورانِ نهائی‌ست این./ بساط گذشته بروبیم،/ به‌پا خیزید! خیل بردگان، به‌پا خیزید!/ جهان از بنیاد دیگرگون می‌شود/ هیچیم کنون، “همه»” گردیم!/ نبرد نهائی‌ست این./ به‌هم گرد آئیم/ و فردا “بین‌الملل”/ طریق بشری خواهد شد.

اینرا هم بخوانید

بار دیگر مارکس، بار دیگر کمونیسم کارگری- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۳۳ هر چند کمی دیر اما جا دارد بار دیگر به بهانه دویست …