این نیز بگذرد! رفسنجانی یکی از منفورترین و قسی القلب ترین رهبران حکومت اسلامی در گذشت و صفی از وقیحان و نان به روز خوران در لباس خبرنگار برای این جنایتکار قرن یقه درانی میکنند.
من اسم او را در دانشگاه تبریز در سال ١٣٥٨ شنیدم که می آمد درآن روزهای انقلابی، در دانشگاه سخنرانی کند. آنزمان هنوز حکومت اشان لرزان بود. ورود آخوندی که برای ساختن حکومت اسلامی و جاری کردن قوانین شریعه دوندگی میکرد، برای ما دانشجویان چپ و آزادیخواه ، موضوع مهمی بود برای اعتراض. آنزمان هنوز جوخه های اعدام و تیم های ترور به دستور مستقیم رفسنجانی شروع کارشان بود، ما اعتراض کردیم و این آخوند از دانشگاه فرار کرد در حالیکه یک نعلین او در صحن دانشگاه باقی مانده بود. این یک موضوع مزاح بین ما دانشجویان بود.
اگر دریای خون جاری نمیکردند، اگر معمار حکومت اسلامی رفسنجانی و رفسنجانی ها دسته دسته جوانان انقلابی را نمیکشتند، وضع همه این حاکمین فعلی حکومت اسلامی همین بود. فرار از دست مردم.
خاطرات بعدی من با این معمار همانند بسیاری و هزاران نفر در ایران شنیدن خبر اعدام عزیزان و دوستانمان در دوره ریاست جمهوری او و یا در دوران سازندگی این معمار وقیح و جانی حکومت اسلامی بود. نام او در هر ترور در خارج کشور ثبت است. نام او و اثر دستهای ننگین او در هر خونریزی در زندانها ثبت است.
بخاطر دارم که ١٢ سال بعد از روی کار آمدن حکومت اسلامی، وقتی اعتراضات را میدید، دخترش فائزه رفسنجانی را به عنوان سفیر لیبرالیسم اسلامی و مدافع دوچرخه سواری زنان روانه خارج کشور کرد تا چهره دیگری از حکومت اسلامی نمایندگی کنند و صدای اعتراضات در داخل کشور را ساکت کنند، رودررویی دوم من با این خانواده در هلند بود، وقتی که به سفر فائزه رفسنجانی برای بزک کردن حکومت اسلامی ، اعتراض کردیم و گفتیم اگر به اینها امکانات بدهید جوخه های ترور ساخته دست پدراین “فمینیست اسلامی “فائزه خانم رفسنجانی که اکنون البته سرمایه دار مهمی نیز هست!! یعنی هاشمی رفسنجانی، ما مخالفین را در شهرهای اروپا نشانه خواهد رفت. یک خاطره از سفر اول و آخر فائزه به خارج برای سخنرانی در ذهن همه ما نقش بست وقتی یک مادر سه سیلی به گوش فائزه زد و گفت برای سه پسرم که به دست پدر تو اعدام شدند. !! چرا امروز رسانه های فارسی زبان سراغ این مادران نمیروند اینرا باید از خودشان پرسید.
او شامه قوی داشت. وقتی نفرت همگانی را در جامعه میدید برای نجات کشتی به گل نشسته حکومت برنامه ریزی میکرد و حکومت را از بحرانهایی که در مقابلش بود، نجات میداد.
طنز تلخ تاریخ اینست که هر بار سخنی از اصلاح چیزی در دستگاه جنایت اسلامی میزد، دهها و دهها خبرنگار و نان به نرخ روز خور در رسانه های رسمی فارسی زبان و بسیجی های اصلاح شده به صف شده و به و به و چه چه میکردند و به حکومت دیکتاتور اسلامی کمک میکردند که نفس بکشد و دوام یابد.
مرگ رفسنجانی برای بسیاری ، مرگ جلاد و جانی و معماری است که لبخند بر لب میکشت و پیش میرفت و حتی در ترورهای داخل حکومت نیز نقش داشت. اکنون شایعاتی مبنی بر ترور خود این معمار پیر در رسانه های مجازی پخش شده است. ظاهرا دستگاهی و عقربی که خودش آنرا ساخته اکنون خود این جناب را نیش زده است.
از لحظه مرگ رفسنجانی تا امروز یک شوی مسخره و شرم آور در رسانه های فارسی زبان مثل بی بی سی و صدای امریکا و رادیو فردا در جریان است. آه و ناله و بررسی های آن چنانی در مورد رابطه این مردک با حقوق بشر و نقش او در بهبود حقوق بشر و یا ترس مردم بعد از مرگ او از آینده خودشان و غیره و غیره به گوش میرسد. تنها یک جمله باید به فرخ نگهدارها و بهنودها و کارشناسان یک ریالی از این نوع گفت، این هم بگذرد، دور نیست روزی که با سرنگون شدن این بساط ظلم و استبداد و این دستگاه جنایت و وقاحت، تکلیف شما ها هم روشن بشود. شمایی که در سیاه ترین دوران زندگی مردم به بزک کردن هیتلرها مشغول شده و نان کثیف خودتان را از قبل تعریف و تمجید از خامنه ای و رفسنجانی به دست آوردید. هیچ دیکتاتوری تا ابد دوام نیاورده و هیچ حکومت فاشیستی با وجود همه بادمجان دور قاب چینها نمیتواند تا ابد دوام بیاورد. این نیز بگذورد. مینا احدی
