این وطن هرگز برای من وطن نبود

در گوشه ای از کارگاه سه چهار نفر از همکاران جمع شده بودند. من را صدا زدند جهت پرسیدن سوالی. یکی گفت: این ( اشاره به یکی از همکاران) میگه ایران را اجاره دادن به چینی ها درسته!؟ یکی بغل گوشم محکم گفت: فروختن! خطاب به این آخری گفتم تا دیروز که نفروخته بودن چی به تو دادن؟ صادقانه گفت:هیچی! آن که خبر را داده بود گفت: اجاره دادن! گفتم: اجاره دادن یا فروختن چیزی برای من و شما تغییر پیدا نمی کند، میکند؟ ادامه دادم: بازم ما کارگریم، بازم باید همین جوری کار کنیم که الان می کنیم و کف دست مان یک ریال بیشتر قبل از اجاره نگذاشتن که الان من نگران باشم با اجاره دادن به چین آنرا از دست می دهم. همان که خبر اجاره را داده بود گفت: راست میگه-ها! قبلش چی داشتیم که الان نگران باشیم از دست بدیم.

خبر قرارداد 25 ساله بین جمهوری اسلامی و حکومت چین این روزها داغ است. همانگونه که همه قراردادهای بین دول سرمایه داری برای بهروزی مردم منعقد نمی گردد و جمهوری اسلامی بطریق اولی که علیه خوشبختی مردم شکل گرفته همه قراردادهایش با دول دیگر علیه نفس زندگی است.

چند روزی است ناسیونالیسم ایرانی بازارش گرم شده. از رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی تا شاهزاده از تاج و تخت دست کشیده ،تا فلان کس که تا دیروز کاربدست حکومت بود و امروز منتظر دوران گذار، تا فلان گوینده و مفسر خبر سر به افسوس تکان میدهند که “وطن بر باد رفت. ترکمن چای دوم اجرا شد. زمانه از دوران قاجار بدتر شده، آنزمان روس و انگلیس بود الان روس و چین ایران را بین خودشان تقسیم کردن. وامصیبتا وطن از دست رفت!” همه ناسیونالیست های مخالف “وطن فروشی” اعتراض شان این است که “منافع ملی ایران” زیر پا گذاشته شده و جالب است در بیانیه اعتراضی شان به دولت چین وعده دادند ما بیاییم بعد با حفظ منافع ملی ایران با هم قرارداد می بندیم! و ما مردم رنج کشیده ساکن ایران، با پوست و گوشت و استخوان خود تجربه کرده ایم که “منافع ملی” چیزی نیست جز تضمین هر چه بیشتر استثمار. همیشه با این اسم رمز تسمه از گرده مان کشیده اند.

“وطن” مفهوم غریبی دارد. ظاهر امر به وجود خانه ای تاکید میکند که همه از اینکه سقفی روی سرشان است احساس امنیت می کنند اما وطن به معنای واقعی کلمه برای من کارگر مفهومی ندارد جز رنج و محنت. همه زیر یک سقف هستیم اما سقف ما کارگران، ما گرسنگان همیشه کوتاه بوده و سقف حاکمان و استثمارگران بلند. این ما هستیم که برای “اعتلای وطن” همیشه باید کار کنیم آن هم با کمترین معیشت و بدون منزلت. و آنها که اعتلای وطن را عربده می کشند از قِبل کار ما بهترین جای وطن را در اشغال خود داشتند. خبیث ترین نیروهای امنیتی و سرکوبگر را سازمان داده اند تا ما چیزی نخواهیم؛ اگر هم جسارت کردیم و خواستیم آنوقت همان کسانی که شش دانگ سند وطن را به نام خودشان زده اند با شکنجه و زندان و اعدام جوابمان را داده اند.

“این وطن هرگز برای من وطن نبود.” این را از شعری با عاریه گرفتم همنوا با شاعر( لنگستون هیوز) میگویم: “من مردم، نگران،گرسنه، شوربخت. ” و این همه بدبختی را کسانی ترتیب داده اند که از وطن مفهومی ساختن برای توجیه نگرانی و گرسنگی و شوربختی ما مردم. و سخن شاعر را تکرار می کنم:
“آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن،آزادی را/ با تاج گل ساختگی وطن پرستی نمی آرایند./اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست،زندگی آزاد است/ و برابری در هوایی است که استنشاق می کنیم.”
و این همه اما با ناسیونالیسم، و مذهب سرمایه داری شدنی نیست. قرارداد بین دول سرمایه داری هیچگاه انعکاس دهنده خواسته ما مردم نبوده. خواسته ما رهایی از شر نکبتی است که بر غارت و چپاول زندگی نود ونه درصد مردم بنا شده است.

یاشار سهندی

اینرا هم بخوانید

اول مه فرصتی برای ابراز چپ اجتماعی- یاشار سهندی

میثاقی در شش بند از سوی هشت تشکل کارگران، بازنشستگان، دادخواهان، پرستاران و زنان به …