به بهانه دوقطبی ترامپ– هریس & شاه می‌آید- ناصر اصغری

شاه می‌آید

ناصر اصغری

دوستی پیغام داده بود که رضا پهلوی را تو بوق و کرنا می‌کنند و در این هیاهو و بحران و شرایط جنگی نباید از این آلترناتیو غرب برای ایران غافل بمانیم.

دو جواب دارم؛ اول اینکه غرب و بخصوص آمریکا، کار خودشان را می‌کنند. ما نمی‌توانیم و نباید هم زانوی غم بغل کنیم و از فرط ترس بیافتیم به آغوش روسیه، چین و اسلام سیاسی. کاری که ما باید بکنیم، این است که رهبری اعتراضات را به سمت و سوی اهداف اعلام شده سیاسی خودمان بکشیم. توجه رهبران و فعالین اجتماعی، سیاسی و میدانی را به آلترناتیو خودمان جلب کنیم.

جواب دوم من این است که شانس برگشت آلترناتیو سلطنت تقریبا صفر است. من فکر می‌کنم در بین سلطنت طلبان، کسانی که دو دوره محمدرضا شاه پهلوی را با جمهوری اسلامی مقایسه می‌کنند، و در بین شان، کسانی که زیاد عمیق فکر نمی‌کنند و سیاست را یا شاه و یا خمینی می‌بیند، یک ناستالژی دوران پهلوی وجود دارد. جمهوری اسلامی بختک و کثافتی بود که از قرن ۶ میلادی یا ۱۴۰۰ سال پیش به ایران پرتاب شد و زندگی را بر یکی دو نسل واقعا سیاه کرد. سایه شومش بسیار فراتر از ایران رفت و در برابر این جهنم هر شرایطی بهشت به نظر می‌رسد. از این ناستالژی اما باید عبور کرد و باید قدرتگیری اسلامیون و حاکمیت جمهوری اسلامی را بعنوان درد زایمان نگریست. انگار جامعه ایران یک حکومت به آخوندیسم بدهکار بود که آن را برای همیشه از خاطره‌ها پاک کند.

برگردیم به بحث خودمان که آیا رضا پهلوی و آلترناتیو سلطنت امکان رسیدن به قدرت، بخصوص در شرایط حاضر را دارند؟ جواب من به این سئوال منفی است. برای کسی که مخالف جمهوری اسلامی است، جنگ احتمالی پیش رو، نمی‌تواند دفاع از رژیم و یا شرایط موجود باشد. موضعی که کاملا بی‌خاصیت بودن موضعگیر را به نمایش می‌گذارد. در نتیجه در برابر این جنگ چه باید بکنیم. دوست دارم چند نکته را بعنوان نکاتی که در ذهنم هستند مطرح کنم و سپس به هر کدام به اختصار بپردازم. ۱) جنگ احتمالی پیش رو، جنگ کلاسیک تن به تن و زمینی نخواهد بود، ۲) ناتو نه می‌تواند و نه می‌خواهد وارد سناریو عراق، سناریو رژیم چنج بشود، ۳) مردم از این فرصت استفاده خواهند کرد و رژیم را می‌اندازند.

الف) رد احتمال جنگ زمینی

اسرائیل و ایران هم مرز نیستند که جنگ رژیم ایران و دولت اسرائیل مثل جنگهای کلاسیک زمینی و جنگ سربازان در سنگرها باشد. جنگی خواهد بود که اسرائیل با هدف قرار دادن مواضعی استراتژیک از جمهوری اسلامی، مثل سران رژیم، پایگاههای نظامی، تاسیسات اقتصادی، تاسیسات هسته‌ای و غیره جنگ را شروع خواهد کرد. در این جنگ از سلاح‌های مدرن مثل پهباد، موشک، پیجر و امثالهم استفاده خواهد شد.

ب) عدم دخالت آمریکا و ناتو

ارتش اسرائیل توان ورود به ایران و جنگ نظامی کلاسیک با ارتش ایران را ندارد و لزومی هم نمی‌بیند که چنین کاری را بکنند و نیروهایش را در معرض خطر قرار بدهد. اگر دخالت نظامی‌ای مثل عراق در کار باشد، این کار ارتش‌های کشورهای عضو ناتو، مثل آمریکا، انگلیس و فرانسه خواهد بود. ایران بناگوش روسیه است. ناتو و هیچ کشوری نمی‌خواهد با روسیه وارد جنگ نظامی بشود. این برخورد دنیا را به یک سراشیبی می‌برد که حتی اگر روزی همین اربابان به فکر نابودی دنیا هم باشند، امروزه فعلا روزش نیست.

پ) مردم از این فرصت استفاده خواهند کرد

یکی دو نفر، یکی از مسئولان کنونی رژیم و یکی از سرکوبگران دوران اولیه رژیم، در یک مناظره‌ای شرکت کرده بودند و اولی می‌گفت مردم ایران مثل دوره جنگ ایران و عراق از جمهوری اسلامی دفاع خواهند کرد. دومی گفت که مگر در خواب ببینند امروزه کسی از آنها دفاع کند. و این دقیقا وحشتی است که وجود همه سران رژیم را گرفته است. همه مردم از خوردن رژیم، از کشته شدن امثال حسن نصرالله، رئیسی، اسماعیل هنیه، قاسم سلیمانی و امثالهم خوشحال شدند. با هزار و یک زبان و با صدای بلند اعلام می کنند که بالاتر از سیاهی دیگر چه رنگی می تواند باشد. همین امروز می‌گویند که تقی به توقی بخورد می‌ریزند خیابان و کار رژیم را یکسره می‌کنند.

شانس سلطنت طلبان

سه فاکتور بالا کار رضا پهلوی و یا سناریوهای رژیم چنجی را از محاسبات سیاسی ایران دوره جنگ احتمالی حذف می‌کنند. سلطنت طلبان و بطور مشخص رضا پهلوی چشمشان به مردم به خیابان آمده نیستند. آنها می‌خواهند و اعلام هم کرده‌اند، که می‌خواهند ناتو و یا ارتشی مثل ارتش اسرائیل برود برایشان رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کند و آنها را بر تاج و تخت بنشاند.

با در نظر گرفتن فاکتورهای بالا، با در نظر گرفتن ترکیب جمعیتی امروزه ایران از لحاظ سنی، و با در نظر گرفتن اینکه سلطنت با یک انقلاب میلیونی و بحق سرنگون شد، احتمال اینکه سلطنت بار دیگر به قدرت برگردد، نزدیک به صفر است.

۱۰ اکتبر ۲۰۲۴

به بهانه دوقطبی ترامپ – هریس

ناصر اصغری

شاید فردا صبح که بیدار شدیم، دنیا طور دیگری باشد. همه چشم‌ها به خاورمیانه است. احتمال حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی، تقریبا حتمی است؛ من اما نکته‌ای به بهانه ریاست جمهوری آمریکا دارم که یک ماه پیش می‌خواستم بنویسم، منتها به دلائلی نشد.

***

بحث در مورد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در غرب و بخصوص در آمریکا و کانادا خیلی حاد است. تا یک ماه دیگر دنیا ارباب دیگری خواهد داشت: یا ترامپ و یا کامیلا هریس. ترامپ یک بناپارت به معنای واقعی کلمه است که می‌خواهد سوار بر نارضایتی عمومی در جامعه آمریکا، همه چیز را سوار بر آراء به دست آمده از سر این نارضایتی‌ها قبضه کند و آمریکا را و به یک معنا دنیا را به قهقرا ببرد.

این یادداشت نه برای انتخاب بد برای پرهیز از بدتر نوشته می‌شود، بلکه یکی دو نکته مهمتر را می‌خواهم یادآوری کنم. در بحث با دوستی به مناسبت مناظره ترامپ و هریس، هر دو به دروغگوئی و به جنایتکار بودن آنها اشاره کردیم. من اما در بحث طرف مقابل احساس کردم که فرق زیادی بین ترامپ و بقیه نمایندگان ریاست جمهوری آمریکا، چه از حزب جمهوریخواه و چه از حزب دمکرات، قائل نیست. از نظر من فرقشان خیلی زیاد است. ترامپ می‌گوید که می‌خواهد هر دستآوردی را که جنبش‌های اعتراضی به دست آورده‌اند، پس بگیرد. رسما زنان را تحقیر می‌کند. رسما و جلوی دوربین و در یک مناظره با رقیبش رنگین پوستان و پناهندگان را با القاب و الفاظ راسیستی مخاطب قرار می دهد و حرف می‌زند. می‌گوید که حیوانات اهلی مثل سگ و گربه می‌خورند. یک خبرنگار معلول را در یک میتینگ سخنرانی مسخره کرد. می‌گوید همه مکزیکی‌های مهاجر در آمریکا تجاوزگر جنسی، دزد و قاتل هستند. طرفین مقابل ایشان هم همین را می‌خواهند و بعضا قطره چکانی همین سیاست پس گرفتن دستآوردهای جامعه را به پیش هم برده‌اند. منتها فرق است بین این دو شیوه؛ جدا از اینکه نمایندگان مقابل ترامپ از پس گرفتن یکسری از دستآوردهای اجتماعی، مانند حقوق به رسمیت شناخته شده زنان، پناهندگان، معلولین، و غیره دفاع نمی‌کنند و بعضا حمایت هم کرده‌اند. فرق است بین کسی که می‌گوید جامعه یکسری حقوق و دستاورد را به سرمایه‌داری تحمیل کرده و در قوانین آمده‌اند و من از آن تبعیت می‌کند با کسی که می‌گوید جامعه بی‌خود کرده که اعتراض کرده و دستاوردهایی را تحمیل سیستم کرده است. این فرق قبل از اینکه فرق بین دیدگاه‌های متفاوت دو نماینده از هیات حاکمه باشند، بین رفتار یک بناپارتیست است با یک نماینده سیستم سرمایه داری.

جامعه معترض دائم دستآوردهایی را به سیستم و دول سرمایه‌داری تحمیل می‌کند و در قوانین دست درازی به آنها برای تخطی کننده هزینه دارد. کارگران حق تشکل و چانه‌زنی دسته جمعی را به سرمایه داران تحمیل کرده و آن را در قوانین ثبت کرده‌اند. حمله به قانون معمولا برای هیچ رئیس جمهوری آسان نیست. ترامپ وقیحانه حمله می‌کند و می‌گوید کارگر، زن، رنگین پوست، دگرباش، مهاجر و امثالهم بی‌خود می‌کند که به سرمایه‌دار، به نژاد برتر دستور می‌دهد. ما در عین حالیکه با سرمایه‌داری به عنوان یک سیستم غیرانسانی مبارزه می‌کنیم، با ترامپیسم بعنوان فاشیسم زمانه و بعنوان بناپارتیسم می‌جنگیم. ما از دستاوردهایمان دفاع می‌کنیم و قانونی شدن آنها را گامی به سوی رفاه و زندگی بهتر می‌دانیم.

۹ اکتبر ۲۰۲۴

اینرا هم بخوانید

نقاط ضعف و قوت چپ در انقلاب زن، زندگی، آزادی- ناصر اصغری

در یادداشت قبلی به نقاط ضعف و چشم اسفندیار جنبش راست در تحولات پیش روی …