سال 1400 که به پایان خود می رسید، هجوم ارتش روسیه به فرماندهی پوتین به اوکراین فرصتی فراهم آورد که از چپ و راست آینه مصیبت و بدبختی جلو جامعه بگیرند، تا توده مردم آینده خود را در جنگ اروپا و روسیه، روسیه و ناتو، احتمال دخالت چین، جنگ جهانی سوم… تا بمباران اتمی ببیند. تحلیلگران و مفسران بدبختی، تا توانستند سعی کردند به مانند همیشه این امر را به جامعه حقنه کنند که سر رشته امور در دست “تصمیم سازانی” است، که ظاهرا یک طرف اختیار عقلش از دست میدهد و دنیا را به سوی ویرانی سوق میدهد و یک طرف دیگر عقلایی هستند که آنها هم میتوانند با فشار یک دکمه کل کره خاک را برای چهار تا شش بار نابود سازند اما از راههای دیپلماتیک کمکهای نظامی ارسال میکنند! این آن تصویری بود که از سال 1401 پیش روی چشم همگان گذاشتند.
در مقابل دنیای به غایت سیاهی که سیاستمداران عاقل و دیوانه سرمایه داری برای جهان رقم زده اند، در انتهای تابستان 1401 بعد از یک دوره شش ماهه مبارزات بخشهای مختلف مردم در ایران، بخصوص مبارزات خستگی ناپذیر بازنشستگان، شیپور انقلاب زن زندگی آزادی در ایران نواخته شد تا در مقابل سیاهه ای از راه حلهایی که جز بدبختی و مصیبت چیزی بهمراه ندارد به جهان نوید آزادی و زندگی در پرتو رهایی زن که معیار واقعی رهایی جامعه است؛ راه حل انسانی، یعنی انقلاب علیه مصیبت حاکم را نوید بدهد. انقلاب از زیر آوار مفسران نکبت، که بعد از فروپاشی شوروی در مذمت آن هر آنچه توانسته بودند گفته بودند بیرون کشیده شد و بار دیگر نویدبخش زندگی شد. در زیر سیطره یکی از کثیف ترین و بی رحم ترین حکومتهایی که در تاریخ واقعی و افسانه ها میتوان سراغ کرد بیش از چهار دهه یک تلاش عظیم بی وقفه در بطن جامعه ایران در جریان بوده و به یمن این تلاش در برابر حاکمیت سیاه رژیم اسلامی سرمایه، یک آینده انسانی شکل گرفته است؛ نه در حد رویا و آرزو، بلکه شدن آنرا هم روشن و شفاف بیان ، و برای آن مبارزه شده و در مقاطعی پژواک صدایش، جهان را تکان داده است.
مرگ غریبانه و وحشیانه و بسیار تلخ مهسا امینی، آتش به جان حکومت سفاک انداخت. مرگ با شعار زندگی جواب گرفت. برای همین به جان همه آنهایی که در کل دنیا امید به تغییر داشتند و بدنبال تغییر بودند شوری افکند. بیشتر از آن خود مردم ایران را تکان داد. همه باورها و اعتقادات جان سخت علیه نفس زن زندگی آزادی به یکباره فرو ریختند. انقلاب کار خودش را کرد.
شش ماه پر شکوه، علیرغم از دست دادن جان های با شکوهی که از دست رفت، چشمان زیبایی که کور شد، تن های شریفی که زیر شکنجه لت و کوب شدند و به دار کشیده شدند، گذشت. انسانهای پر شوری در پشت میله ها فریادگر آزادی هستند، و بسیارانی زیر باران انواع و اقسام گلوله های مرگبار، باتوم و گاز اشک آور و سمی آزادی و برابری را فریاد زدند. سال 1401 اینگونه به پایان رسید.
در پایان این شش ماه یک محقق تاریخ ( یرواند آبراهایمان) مدعی شده “تصویر تبدیل اعتراضات در ایران به انقلاب اغراق آمیز بود.” ایشان مدعی است این حکومت سقوط نخواهد کرد چون هنوز در نزد 20 درصد از مردم ایران مشروعیت دارد! و شرایط برای اینکه مدعی انقلاب باشیم فراهم نشده است! با همه احترامی که برای این محقق قایلم، جز شیشکی چاره ای نداریم! ایشان معتقد است مگر”اتفاقات عجیب و احمقانهای رخ دهد” که شرایط را تغییر دهد. این محقق قادر به دیدن نیروی انقلاب نیست اما حمله امریکا و اسراییل را محتمل میداند که گویا اگر این رخ نده “رژیم سقوط نخواهد کرد.”
این نگاه، نگاه کسانی است که نمی توانند درک کنند انقلابات با اتفاقات عجیب و احمقانه شکل نمی گیرد و پیش نمی رود، بلکه یک پروسه است که در نهایت به وقتش مردمانی که همیشه هیچ انگاشته میشوند قدم به خیابان میگذارند. انقلابات گواه این است که مناسبات حاکم به چالش عظیمی گرفتار شده که دیگر نمی تواند جوابگوی جامعه باشد.
سال 1401 به پایان خود رسید اما انقلابی که در میانه این سال شکل گرفت، هنوز در ابتدای راه است. انقلابی که در آن نه فقط یک جامعه معین میخواهد از شر یک حکومت مذهبی سرمایه داری خلاصی یابد بلکه امواج آن لرزه بر پیکره سرمایه داری جهانی انداخته است که بورژوازی با وجود داشتن یک شاهزاده و چند تا شاخ شکسته دیگر، هنوز از این حکومت خونریز قطع امید نکرده و میدانند سقوط این حکومت موجی عظیم از خواست تغییر در سراسر جهان براه خواهد انداخت.
سال 1402 در پیش است با وظیفه بس بزرگ ادامه و به سرانجام رساندن انقلاب زن زندگی آزادی. انقلابی که همه چیز آن انسانی است. و میتواند امیدی برای رهایی انسان از مصیبتی که سرمایه داری بر کل دنیا حاکم کرده باشد. دنیا همیشه مطیع اراده تصمیم سازان فرزانه و دیوانه نبوده است. تاریخ ثابت کرده، هر وقت توده مردم عزم به تغییر به نیروی خود کرده اند، دنیا تبدیل به جای بسیار بهتری برای زندگی بشری شده است. سال 1402 میتواند بار دیگر، با پیروزی انقلاب شور زندگی و اراده برای آزادی و برابری را به انسانها برگرداند. به این امید به پیشواز سال جدید باید رفت.
کارگر کمونیست 771