بیانیه‌ای برای بستن چشم چپ! ناصر اصغری

نقدی بر بیانیه تاسیس “جبهه متحد کارگری برای دفاع از مردم فلسطین”

چندی پیش، در گفتگویی درباره مواضع حزب حکمتیست (خط رسمی)، یکی از اعضای رهبری این حزب مرا به “جبهه متحد کارگری برای دفاع از مردم فلسطین” ارجاع داد، گویی پاسخ همه انتقادهایم را باید در آنجا بجویم. من هم رفتم، گشتم، و بالاخره بیانیه شان را یافتم. نقدی که در ادامه می‌آید، پاسخی است به آن نوشته. شاید بهتر بود همان موقع آن را می‌خواندم و نقد می‌کردم، اما حالا که دیده‌ام، نمی‌شود در برابرش سکوت کرد.

از بیانیه‌ای که با چکش در یک دست و پرچم فلسطین در دست دیگر نوشته شده، چه انتظاری می‌توان داشت؟ ظاهرا چیزی فراتر از یک نقاشی کودکانه با رنگهای گزینشی و خطوط سانسورشده نیست. در این شاهکار تازه‌ای از آنچه “بین‌الملل کارگری” نامیده‌اند، همه جنایتها به صهیونیسم نسبت داده شده‌اند، که البته کم هم نبوده‌اند، اما حتی یک کلمه درباره نیروهای اسلامی‌ای که سال‌هاست مردم فلسطین را گروگان گرفته‌اند، از جمله حماس و جهاد اسلامی، به میان نیامده است. گویی ۷ اکتبر صرفا یک حادثه طبیعی بوده، مثل زلزله‌ای ناگهانی که فقط مقدمه پس لرزه‌های بعدی است؛ نه یک حمله خونین و جنایتبار که باید در خود آن نیز مکث کرد و پرسشگری نمود.

بیانیه بصورت کلی از “دولت‌های ارتجاعی منطقه” انتقاد می‌کند، اما بدون آنکه نامی از آنها ببرد. شاید منظور عربستان و امارات باشد، اما هیچ اشاره‌ای به جمهوری اسلامی ایران، که یکی از اصلی‌ترین حامیان مالی، تسلیحاتی و ایدئولوژیک گروه‌های اسلام‌گرا در منطقه و از جمله فلسطین است، نمی‌شود. این غیبت تصادفی نیست. یکی از امضاکنندگان این بیانیه، حزب حکمتیست (خط رسمی) از ایران است؛ حزبی که سالهاست به نفع مبارزه با امپریالیسم، مبارزه با جمهوری اسلامی را تا وقت گلی نی، کنار زده است. حزبی که بجای تلاش و تمرکز بر ایجاد نهادهای کارگری واقعی در ایران، ظاهرا وقت و انرژی خود را صرف امضای بیانیه‌هایی مشترک با اتحادیه‌های مغربی و رسانه‌های نزدیک به سنتهای بعثی کرده، و حالا در کنار آنها، برای “قدس بعنوان پایتخت فلسطین” شعار می‌دهد. بی آنکه حتی اشاره‌ای به نقش سرکوبگر جمهوری اسلامی در ایران و منطقه کند.

اما فراتر از این سکوتهای آگاهانه، مسئله اینجاست که چنین بیانیه‌ای نه فقط به کار دفاع از مردم فلسطین نمی‌آید، بلکه به‌نوعی مصادره صدای طبقه کارگر هم هست. طبقه کارگر، صرفا ابزار تولید نیست. او همانقدر که در خط مونتاژ حضور دارد، در صف اعتصاب نیز قدرت خود را نشان می‌دهد. اگر قرار باشد کارگر را به بخشی از امت اسلامی بدل کنیم یا در لباس “مقاومت”، به سپر انسانی تبدیلش کنیم، دیگر نه از مبارزه طبقاتی خبری هست و نه از آگاهی، نه از رهایی، نه از امید. در جهانی که صلح را با شلیک راکت، و مقاومت را با انفجارهای انتحاری تعریف می‌کنند، این جبهه کارگری مبارزه طبقاتی را به جنگ نیابتی تقلیل داده. به جای ایستادن در برابر فقر و استبداد، چه در تل‌آویو، چه در تهران، چه در رام‌الله، این جبهه به زبان متحدین اسلامی سخن می‌گوید و در برابر جنایت آنان، سکوتی سنگین اختیار می‌کند.

بیانیه نویسانی که نسل کشی را محکوم می‌کنند، اما از نسل کشان دیگر، بویژه اگر پرچم “ضدصهیونیسم” در دست داشته باشند، شرم‌گینانه عبور می‌کنند، دقیقا همانجایی ایستاده‌اند که صداقت سیاسی به پایان می‌رسد. اگر دفاع از مردم فلسطین بدون نقد نیروهای مذهبی و ارتجاعی داخلی‌اش ممکن باشد، پس لابد دفاع از مردم ایران هم بدون نقد جمهوری اسلامی ممکن است؟ و دفاع از مردم افغانستان، بدون نقد طالبان؟

طبقه کارگر منطقه، نه نیاز به بیانیه‌های گنگ و شرم زده دارد، نه به متحدینی که چشم چپشان را بسته‌اند. آنچه نیاز دارد، حقیقت است. حقیقتی که از حماس می‌گذرد، از جمهوری اسلامی عبور می‌کند، و از شما، رفقای “انترناسیونال با چشم‌بند”.

۲۴ ژوئیه ۲۰۲۵

اینرا هم بخوانید

کمونیسم جدی از سرنگونی شروع می‌شود- یادداشت‌های انقلاب (۸) ناصر اصغری

در ایران امروز، یک کمونیست واقعی پیش از هر چیز باید عزم خود را برای …