کارگر کمونیست ۸۶۲
برای آنها که به واقعیت تحولات جامعه توجه دارند از سه سال پیش که انقلاب زن زندگی آزادی شکل گرفته است، میتوانند ببینند که این انقلاب نیروی خود را از جنبش چپ اجتماعی قوی گرفته است و پیش از هر چیزی به دنبال منزلت انسانی جامعه است. انقلابی که زیبایی خود را در تجمعات کارگرانی نشان میدهد که زیر فشار نابود کننده اقتصادی، یک دم دست از اعتراض و اعتصاب نکشیده اند چون معیشت و منزلت را در پیوند هم یافته اند. برای بازنشستگان قرار گذاشته بودند که به درد خود بسوزند و بسازند تا مرگ آنها را برباید، اما در کف خیابان حق خود را مطالبه میکنند و حق خود را در آزادی زندانیان سیاسی و لغو اعدام جستجو میکنند. چهره زیبای این انقلاب به اشکال مختلف خود را بروز میدهد، که مهمترین آن رهایی زن بعنوان معیار رهایی جامعه است.
زنان و کل جامعه برای رهایی زن و نه صرفا “پوشش اختیاری”، در مقابل رژیم سفاک جمهوری اسلامی ایستاده اند و از جمله این حکومت را وادار کردند که قانون ضد انسانی “عفاف و حجاب” را به بهانه سه ماه وقفه برای اجرای آن، ابلاغ نشده کنار بگذارد.
این انقلاب زیبا، زیبایی خود را در کنسرت واقعی پرستو احمدی که از هنر مدرن به خوبی مدد گرفته، و گوشه ای از زندگی انسانی را به نمایش گذاشته است. و شاید مهمتر اینکه همه چیزهایی که انتظار میرفت بعد از سقوط انقلابی جمهوری اسلامی شاهد آن باشیم از جمله برگزاری کنسرت موسیقی آن هم به خوانندگی یک زن.
اما پرستو احمدی در به موقع ترین زمان ممکن کنسرت خود را زیر آسمان شب کویر برگزار کرد و اینگونه جمهوری اسلامی مرگ خود را به تماشا نشست و جامعه به تحسین این اقدام که بدون اغراق به اندازه یک تظاهرات توده ای عظمت و تاثیر داشت، برخاسته است. این حرکت تاکیدی است بر اینکه جواب جنبش اسلامی سرمایه، زن زندگی آزادی است.
در بحبوحه این تحولات سرنوشت ساز، در پی سقوط بشار اسد در سوریه، جمهوری اسلامی درمانده تر از هر وقتی دیگری بسر میبرد. درست است که یکی از نیروهای اسلامی ضد بشری در سوریه جلو صحنه است، اما همینکه این نیرو دیگر در توان خود نمی بیند مانند جمهوری اسلامی، یا طالبان و یا داعش، و یا حتی اخوان مسلمین به مقابله به جامعه برخیزد. و ناچارا در مقابل جنبش رهایی زن مجبور به عقب نشینی شده است؛ و یا در اولین اقدامات خود درب زندانهای مخوف سوریه را بی استثناء گشود، نشان دهنده تغییر اساسی در تحولات خاورمیانه است. ایشان از سر خیر خواهی شان نیست که مجبور شده اند اولین سنگر را واگذار کنند و با جنبش زنان درگیر نشوند. بلکه زیر فشار اعتراضی جامعه ناگزیر به عقب نشینی شده اند. منشا مهم آن در این شرایط نیز انقلاب زن زندگی آزادی است که دیگر جهانی شده است.
امروز برای ما کمونیستها در ایران فرصت بی نظیری فراهم شده است که از این موقعیت استفاده کرده و برای روزهای سقوط جمهوری اسلامی که نزدیک است آماده باشیم. و قاعدتا نیرویی که خود را آلترناتیو وضعیت موجود، حاکمیت اسلامی سرمایه داری می بینند به پیشواز این تحولات میرود. اما بطرز شگفت انگیزی، کسانی هستند که به نام کمونیسم کارگری و منصور حکمت همنوا با کل چپ سنتی از نوع ایرانی آن، فقط در تحولات جاری ایران و منطقه رنگ سیاهی می بییند.
ظاهرا ما فقط مو می بینیم ایشان پیچش مو! بدین خاطر مردمی که در جوامعی در بطن تحولات بزرگ قرار گرفته اند را مواجه با سناریو سیاه می یابند و مخاطب خود را اینگونه از تحولات در سوریه به وحشت می اندازند: “سرنوشت سوریه پس از اسد ابهام امیز است. ابهام آمیز نه در مقابل سرنوشت روشن و آزادیخواهانه، بلکه بین روند شکل گیری دیکتاتوری عریان و خونین و یا سناریوی سیاه و بی دولتی و جنگ داخلی.” ایشان با اشاره به شادی مردم سوریه بعد از سقوط اسد هشدار خود را اینگونه کامل میکند:”چنین وضعیتی کوتاه میباشد و به سرعت چه با تثبیت دولت و یا ورود جامعه به جنگ داخلی و سناریوی سیاه بسته میشود.”
این چپ، چپ بریده از جهان واقعی، چپی که مدام به خودش و جامعه اعلام میکند که هیچی نیست و حزبی هم شکل نگرفته و سوسیالیسم را هم در افق نمی بینند، تنها حرفی که دارد و کاری که بلد است، ایجاد دلهره و یاس است.
کمونیستها قاعدتا همه جای این کره خاکی خود را آلترناتیو وضع موجود میدانند و فلسفه وجودی شان همین است. و تحولات را نه برای ترساندن خود و دیگران بلکه برای یافتن راهی برای رهایی زیر نظر میگیرند تا نقش خود و طبقه ای که نمایندگی میکنند تحلیل کنند و بیشتر و مهمتر از تحلیل، در فکر سازماندهی مبارزات جاری هر مقطع خاصی از جامعه هستند. تحلیل را هم برای خدمت به این سازماندهی بکار میبرند. هر چند این استثنایی بر قاعده نیست، یعنی بورژوازی هم همین کار را میکند. هر نیروی جدی سیاسی همین کار را میکند. دولت حاکم هم همین کار را میکند، کارشناسان و مفسران با عناوین بسیار متنوع در خدمت سرمایه داری تحلیل را به عشق روده درازی ارائه نمی دهند بلکه راه و چاه جلو پای بورژوازی را مشخص میکنند. اما شگفت اینکه در ایران بعضا کسانی که خود را کمونیست و چپ میدانند تحلیل را برای ایجاد هراس افکنی و کاری انجام ندادن ارائه میدهند.
به تجربه کمون پاریس و انقلاب اکتبر روسیه و همه تحولات قرن گذشته و در ایران بخصوص انقلاب سال 57 کمونیستها آموختند که اولین قدم سازماندهی خودشان به شکل سازمانی و حزبی است. اما این دسته این امر مهم و حیاتی را موکول به محال کرده اند، تا شاید یک روزی طبقه کارگر به منافع طبقاتی ویژه اش که ایشان تعریف کرده اند آگاه شد و آنگاه خودش از درون خودش حزب بیرون میدهد! بزک نمیر بهار میاد… باز آن بز بیچاره که وعده بهار به او داده میشود، ایشان اما همه چیز را موکول به محال میکنند. و این را سبب افتخارشان میدانند.
اگر ما میخواهیم بطور واقعی و روی زمین سفت سیاست “شایسته احساسات گرم مردم سوریه باشیم” تنها راه واقعی و ممکن سازماندهی انقلاب جاری در ایران است. “ما کمونیستها و آزادیخواهان ایران” باید بتوانیم این انقلاب جاری را به سرانجامی که ما کمونیستها در نظر داریم برسانیم. یعنی تضمین معیشت و منزلت انسانی با اتکاء به حکومت شورایی در ایران. این ممکن و شدنی است چون تجربه دهها مبارزه نظری و عملی و حزبی پشتوانه آن است. به این پشتوانه میتوان رهبری جنبش چپ اجتماعی جاری در بطن جامعه ایران را اضافه کرد و بر زمینه سقوط جمهوری اسلامی به مردم سوریه و منطقه خاورمیانه بلکه به جهان راه برون رفت از سرمایه داری که با تمام توان در پی نابودی حیات کنونی روی کره زمین است را نشان داد.
تحولات سوریه در حال حاضر توان انقلاب در ایران را چندین برابر کرده است. چون تنها ابزار توجیهی جمهوری اسلامی برای بودنش حتی در نزد خود حکومتیان هم از بین رفته است. جمهوری اسلامی به سرعت در سراشیبی سقوط پیش میرود. اپوزیسیون راست به سبک و سیاق دوم خردادیها به بهانه آمدن ترامپ در تلاش است برای بورژوازی وقت بخرد. بدین صورت که مردمی که کف خیابان هستند را به انتظار جلوس یک فاشیست لمپن میلیاردر به کاخ سفید نگه دارد. امیدشان این است که با بمب های سنگر شکن نه مثلا تاسیسات اتمی فردو، بلکه جنبش اجتماعی چپ اعتراضی جامعه را در هم بکوبند و اینگونه به مردم سوریه هم پیام بدهند که دست از پا خطا نکنند.
اما با وجود کمونیسم کارگری متحزب در ایران میتوان و باید رهبری اعتراضات انقلابی جاری را بدست گرفت. و این بیش از هر زمانی در ایران ممکن شده است. اگر واقعا کسی در ایران خود را کمونیست میداند و نگران دست بالا پیدا کردن جریانات اسلامی از نوع القاعده در سوریه است، و واقعا نگران مواجه شدن جامعه سوریه با دور راهی “دیکتاتوری عریان و خونین و یا سناریوی سیاه و بی دولتی و جنگ داخلی” است باید تلاش و همت خود را بیش از گذشته برای سازماندهی انقلاب زن زندگی آزادی بگذارد.