ترامپ، آزادی بیان و انحصار رسانه ای

خطای فاحشی است که بستن صفحات ترامپ در شبکه های اجتماعی را به حساب نقض آزادی بیان گذاشت. اولا به این خاطر که او بعنوان رئیس جمهور آمریکا بیشترین آزادی را برای بیان خود دارد و همین حالا هزار و یک مدیای دیگر دارند حرفهای او را منعکس می کنند. جالب است کسانی در آمریکا از آزادی بیان ترامپ حمایت می کنند که خود به هزار و یک شکل دیگر و با قلدری کودکان مهاجر را از والدینشان جدا کردند، روزنامه نگاران و رسانه های مخالف خود را تحقیر و بایکوت کردند و مدافع، و یا شاید درست تر باشد که بگوئیم سردسته وحشی ترین جریانات راست و فاشیست و آدمکش در آمریکا هستند.
بحث آزادی بیان به رابطه میان مردم و قدرت سیاسی حاکم بر می گردد. قدرت سیاسی حاکمی که حقوق و آزادی ها سیاسی مردم را پایمال می کنند و مردمی که وقتی خود را بیان می کنند با گزمه و زندان دولتها روبرو می شوند. به قول منصور حکمت “آزادى بيان مقوله‌اى است در رابطه‌ى قدرت با کسانى که تحت آن قدرت زندگى ميکنند، در رابطۀ دولت با شهروندان، در رابطۀ حاکميت و کسانى که تحت آن حاکميت زندگی ميکنند؛ نه يک رابطه عرضي بين دو شهروند.”
حقوق ترامپ بعنوان یک شهروند از سوی دولتی محدود نشده است. او به دلیل بیان اعتقاداتش با قوه قهریه و یا مجازاتی روبرو نشده است. او خود رئیس جمهور قدرتمندترین کشور جهان است. از توییتر و چند شبکه اجتماعی دیگری حذف شده است چرا که با فرمان خود نیروهای راسیست و فاشیست را به قصد کشتن به خیابان آورد و سازماندهی کرد. من از حذف ترامپ در شبکه های اجتماعی حمایت می کنم و امیدوارم که همانطور که ترامپ از شبکه های اجتماعی حذف شد خامنه ای و سران جنایتکار و فاشیست جمهوری اسلامی هم به دلیل جنایت علیه مردم ایران و به دلیل ممنوع کردن استفاده از توییتر و فیس بوک در ایران از شبکه های اجتماعی حذف شوند. باید دقت داشت که میان آزادی بیان و فراخوان به انجام عملی و یا سازمان دادن اقدامی که به قصد کشتن و یا آدمکشی صورت می گیرد زمین تا آسمان فرق دارد. یک فاشیست دو آتشه از نظر دولت مجاز است که حرفش را هر چقدر زشت بیان کند. این عین آزادی بیان است ولی اگر همان فاشیست برای کشتن سیاهپوستان و یا خارجی ها خود را سازماندهی کند و تدارک این امر جنایتکارانه را ببیند این دیگر نه فقط آزادی بیان نیست بلکه یک اقدام مجرمانه است. دولت اگر جلوی این اقدام جنایتکارانه را نگیرد باید در مقابل جامعه پاسخگو باشد. به همین شکل کسی که مثلا فتوای قتل غیر مسلمانان را می دهد باید دستگیر و مجازات شود.صدور فرمان قتل افراد هیچگونه ارتباطی با آزادی بیان ندارد. علاوه بر این من کمونیست چرا باید مخالف باشم که ترامپ فاشیست از توییتر و یا شبکه های اجتماعی حذف شود؟ چرا باید مثل ولتر جانم را بدهم که ترامپ میلیارد فاشیست که از کانال های خودساخته خود حرفش را به راحتی می زند در توییتر و فیس بوک و مدیای دیگر هم اکانت داشته باشد؟! مگر دیوانه ام؟ اصلا دوست ندارم و نمی خواهم که فیس بوک و یا توییتر به محلی برای تبلیغات ضد زن، ضد سیاهپوست، ضد خارجی و نفرت پراکنی علیه این بخش از مردم تبدیل شود. من بعنوان یک شهروندان دوست ندارم و نمی خواهم شبکه های اجتماعی به جولانگاهی برای اشاعه افکار ضد انسانی و ارتجاعی و عقب مانده تبدیل شوند.
بطور قطع همه طرفداران ترامپ فاشیست نیستند ولی همه فاشیست ها از طرفداران پروپاقرص ترامپ هستند. این همه قیل و قال طرفداران فاشیست ترامپ در باره آزادی بیان یک ریاکاری محض است. اینها در خود آمریکا مدافع آشکار تبعیض نژادی و ریختن خون سیاهپوستان هستند و بیشرمانه اعلام می کنند که فاشیست های های هیتلری می بایست بیشتر از شش میلیون یهودی را در جنگ جهانی دوم می کشتند. همپالگی های آنها در اروپا کسانی هستند که بارها فرمان ریختن “خارجی های” ساکن اروپا به دریاها راه داده اند. مدل ایرانی این جریانات ریاکار که سنگ ترامپ فاشیست را به سینه می زنند طرفداران رژیم پهلوی سابق هستند. همان رژیمی که در زمان اقتدارش زبان می برید، آزادی های سیاسی را قلع و قمع می کرد، گورستان آریامهری بوجود آورده بود، اعتصابات کارگری را به خون می کشید و مردم را به خاطر کوچکترین انتقاد از شاه به زندان می انداخت و تحت شکنجه قرار می داد.
این بحث ها من را یاد زمانی می اندازد که ما در کنفرانس برلین علیه دوخردادی ها و یا همان اصلاح طلبان حکومتی به اعتراض دست زدیم. عده ای به یاد آزادی بیان افتادند و شیپور را از سر گشادش زدند. به جای اینکه از آزادی بیان ما بعنوان نماینده مردمی که در ایران آزادی شان پایمال شده است دفاع کنند از آزادی کسانی دفاع کردند که مدافع رژیم سرکوبگر آزادی بودند.
در این گیرودار برخی می گویند که باید نگران انحصار توییتر و فیس بوک و مالکان آن بر شبکه های اجتماعی بود. طبعا صاحبان این مدیای اجتماعی نباید فعال مایشاء باشند و هر چه می خواهند انجام بدهند. این شبکه های اجتماعی باید تابع مقررات پیشرو و مترقی باشند. اینجا هم یک جدال دائمی در جریان است تا امکان دسترسی آزادانه شهروندان به اینترنت و شبکه های اجتماعی را فراهم آورد و محدودیت ها را از میان بردارد. همان طور که ما با مطالبات معینی برای بهتر شدن شرایط کار مبارزه می کنیم در زمینه استفاده از اینترنت نیز باید با طرح مقررات پیشرو به سمتی برویم که به کسی اجازه ندهیم خودسرانه اقدام به محدود کردن آزادیخواهان و نیروهای مترقی در اینترنت بکند. البته در این میان برخی دولتهای اروپایی نیز از اقتدار شبکه های اجتماعی اینترنتی نگرانند چرا که قدرت دولتها را به چالش کشیده اند. من در این انتقاد بهیچوجه سهیم نیستم و از امکاناتی که شبکه های اینترنتی اجتماعی برای به چالش کشیدن قدرت حاکم ایجاد کرده است قویا دفاع می کنم. به یاد داشته باشیم که دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی دولتهای مختلف بعد از روی آوری مردم به اینترنت و شبکه های اجتماعی و استفاده از آنها در امر مبارزه و سازماندهی، سعی به مقابله با آنها پرداختند ولی به جایی نرسیدند. بسیاری از شهروندان با استفاده از همین فن آوری راههای مقابله با محدودیت ها را نیز پیدا کرده اند. از سوی دیگر پیشرفت تکنولوژی به خودی خود امکانی را فراهم می آورد که انحصارگرایی را بتوان راحت تر به کنار گذاشت.
و در آخر،من به عنوان یک کمونیست با انحصار خصوصی بر اینترنت همانقدر مخالف هستم که با مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و دیگر منابع و امکانات تولید ثروت در جامعه مخالفم. سرمایه داری اگر ور بیفتد، امری که ما کمونیستها برای آن تلاش می کنیم، آنگاه اینترنت هم به تمامی شهروندان تعلق خواهد داشت.

اینرا هم بخوانید

به یاد فرامرز اصلانی– حسن صالحی

مندرج در ژورنال شماره ۶۸۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …