بخش دوم:
کارگر کمونیست: اکنون به بررسی آلترناتیوهای مختلف برای سازمانیابی کارگری میپردازیم. اول لطفا توضیح دهید که رابطه این جنبش تشکلیابی و اهداف و مطالبات آن با آلترناتیوهای مختلف سازمانیابی کارگری و مشخصا شورا و سندیکا چیست؟
حمید تقوائی: تشکل توده ای کارگران میتواند اشکال مختلفی داشته باشد از تعاونی ها کارگری تا کمیته کارخانه و کمیته های اعتصاب و مجمع عمومی و تا سندیکا و شورا و غیره. هر یک از این تشکلها در صورتی که وابسته به دولت نباشند و توده کارگران در یک واحد تولیدی و یا یک رشته و یا در سطح سراسری را در خود بطور مقطعی و یا مداوم و پایدار متشکل کرده باشند ارشمند هستند و جنبش کارگری را در مقابل سرمایه داران و دولت آنها تقویت میکنند. جنبش تشکلیابی برای حق تشکل در هر سطح و شکلی مبارزه میکند و هدف اش تحمیل برسمیت شناسی تشکلهای واقعی و مستقل کارگری به دولت است. این که در هر واحد و یا رشته تولیدی چه نوع تشکلی میتواند پا بگیرد به ویژگیهای هر واحد و رشته از نظر شرایط و نوع کار ( تولیدی یا خدماتی) درجه تمرکز کارگران و توازن قوا و غیره بستگی دارد. ما شورا و تشکل های نوع شورائی را بهترین و کارآمد ترین شکل تشکل کارگری میدانیم و برای شکل گیری شوراها مبارزه میکنیم ولی در عین حال از هر نوع تشکل واقعی کارگری قاطعانه حمایت میکنیم. ما همچنین خواهان آن هستیم که تشکلهای کارگری در هر شکل و با هر نامی به مجمع عمومی کارگران متکی شوند. مجمع عمومی توده کارگران را در تصمیگیریها و انتخاب مسئولین تشکل و حسابرسی ازآنها مستقیما دخیل میکند و اتحاد و همبستگی بالائی در میان کارگران ایجاد میکند.
کارگر کمونیست: قبل از پرداختن به شورا و مجمع عمومی سوالاتی درباره سندیکا را مطرح میکنیم. سوال اول اینست که چرا حزب کمونیست کارگری بین برخورد به سندیکا و سندیکالیسم فرق میگذارد؟
حمید تقوائی: سندیکا یک نوع تشکل توده ای کارگری است اما سندیکالیسم یک نوع گرایش منفی و بازدارنده در جنبش کارگری است که باید با آن مقابله کرد. محدود ماندن به مطالبات صنفی کارگری، دوری از سیاست و حتی برحذر داشتن کارگران از چالش سیاسی دولت، رفرمیسم و قانونگرائی، بوروکراتیسم و تصمیم گیری از بالای سر توده کارگر از جمله ویژگیهای منفی سندیکالیسم است. این خصوصیات، که بعضا ناشی از تلقی محدود و میتوان گفت بورژوائی از طبقه کارگر بعنوان فروشنده نیروی کار است، میتواند سندیکا را به ابزار دست حکومتهای بورژوائی تبدیل کند. کما اینکه در کشورهای غربی و صنعتی اغلب سندیکاها به احزاب بورژوائی وابسته اند و در انتخاباتها از آنها حمایت میکنند. بعضی از این خصوصیات نظیر بوروکراسی در ساختمان سندیکا ریشه دارد. سندیکاها فقط اعضای خود را نمایندگی میکنند و نه همه کارگران را و تصمیمات از جانب مسئولین سندیکا، و نه مجمع عمومی آن، اتخاذ میشود. این نقاط ضعف زمینه شکلگیری سندیکالیسم را فراهم می آورد. سندیکالیسم در واقع موقعیت کارگری بعنوان فروشنده نیروی کار را میپذیرد و صرفا در چهارچوب نظام موجود تلاش میکند وضعیت معیشتی کارگران را ارتقا بدهد. اما حتی در همین تلاش هر جا تامین منافع اقتصادی کارگران با سودآوری و بقای سرمایه در تناقض می افتد ( مثلا در دوران بحران) سندیکالیسم به منطق سرمایه تسلیم میشود و به محدودیتها و الزامات آن تن میدهد.
با این همه حمایت از سندیکاها و مبارزه برای ایجاد آنها الزاما به معنی پیروی از سندیکالیسم نیست. حتی در کشورهای غربی که سندیکالیسم یک گرایش قدرتمند است سندیکاها در موارد زیادی از منافع کارگران دفاع کرده اند و دستاوردهائی هم داشته اند. ما از هر درجه بهبود در شرایط معیشت کارگران حمایت میکنیم اما با سندیکالیسم مخالفیم و آنرا نقد میکنیم. همانطور که از هر درجه رفرم حمایت میکنیم اما با رفرمیسم مخالفیم.
به نظر من اتکا به مجمع عمومی و درگیر کردن همه اعضای سندیکا در تصمیمگیریها بطور منظم و در فواصل کوتاه، گزارشدهی و پاسخگوئی منظم به اعضا میتواند تا حد زیادی از رشد سندیکالیسم جلوگیری کند.
در کشورهائی نظیر ایران که دیکتاتوری عریان طبقه سرمایه دار اجازه هیچ نوع سازمانیابی به کارگران نمیدهد مبارزه برای ایجاد سندیکاها یک اقدام مثبت و قابل حمایت است. اما سیاست حزب ما همانطور که بالاتر اشاره کردم مبارزه برای تشکیل شوراها و دامن زدن به جنبش شورائی است.
کارگر کمونیست: امروزه در اکثر کشورها، در برابر یورش سرمایه داری به حقوق کارگران، سندیکاها عموما توان زیادی برای دفاع از حقوق و دستاوردهای مبارزاتی طبقه کارگر ندارند. دلیل این چیست و چگونه میشود این وضعیت را تغییر داد؟
حمید تقوائی: سندیکالیسم از فعالیت برای ارتقای شرایط فروش کار فراتر نمیرود. یعنی خود را به مبارزه قانونی در چهارچوب نظام سرمایه داری محدود میکند و هیچگاه نظام سرمایه داری را به چالش نمیکشد. در نتیجه فعالیت و مبارزه اش برای مطالبات کارگران تابعی از ملزومات و محدودیتهای سرمایه است. در شرایط رونق به حد اکثر به گرفتن امتیازاتی از کارفرمایان بسنده میکند و در شرایط بحران سرمایه داری به ملزومات و محدودیتهای طبقه سرمایه دار و دولتشان تن میدهد و در هر حال بعنوان مانعی برای به چالش کشیدن کل سیستم سرمایه داری و ارتقای مبارزه کارگران به سطح سیاسی عمل میکند. امروزه در کشورهای صنعتی (کشورهای غربی، ژاپن و استرالیا) سندیکالیسم کاملا بر جنبش کارگری مسلط است و سندیکاها در این کشورها اغلب به احزاب حکومتی وابسته هستند و از آنها حمایت میکنند. علیرغم اینها کارگران متحد در سندیکاها خاری در چشم کارفرمایان و دولتشان محسوب میشوند و بورژوازی مداوما تلاش میکند دامنه فعالیت آنها را هر چه بیشتر محدود کند. ازینرو دفاع از سندیکاها هر جا گامی در جهت بهبود شرایط کار و زندگی کارگران بجلو برمیدراند و نقد و افشای پیگیر گرایش سندیکالیستی و سازشکاریهای آنها یک امر و وظیفه محوری کمونیستها است.
وضعیت در کشورهای غیر صنعتی و باصطلاح “جهان سومی” متفاوت است. در اکثر قریب به اتفاق این کشورها دیکتاتوری سرمایه به عریان ترین و شدید ترین شکل حاکم است، حق تشکل و ایجاد سازمانهای مستقل از دولت وجود خارجی ندارد و امکان فعالیت و مبارزه برای ارتقای شرایط فروش کار بسیار محدود تر از کشورهای غربی است. در این کشورها اعتراض و اعتصاب غیر قانونی است و برخورد سرکوبگرانه دولت باعث میشود هر اعتراض کارگری خصلتی سیاسی پیدا کند. مجموعه این شرایط باعث میشود تا در کشورهائی نظیر ایران سندیکالیسم که فعالیتش به سطح مبارزات صنفی و قانونی محدود است نتواند کارآئی داشته باشد.
همانطور که در بخش اول مصاحبه تاکید کردم در نظامهائی نظیر جمهوری اسلامی، که یکی از ضد کارگری ترین رژیمهای سرمایه داری در جهان است، مبارزه برای ایجاد تشکلهای کارگری در هر شکلی و تحمیل حق تشکل به دولت اهمیت تعیین کننده ای پیدا میکند. باید از هر نوع تشکل کارگری مستقل از دولت و از جمله سنیکاها و اتحادیه های کارگری هر جا تشکیل میشوند قاطعانه دفاع کرد و در عین حال باید نسبت به گرایش سندیکالیستی، در هر سطح و به هر میزانی که مطرح است، حساس بود و آنرا افشا نمود.
کارگر کمونیست: درباره شورا و مجمع عمومی اجازه بدهید بحث را با این سوال شروع کنیم که اهمیت مجمع عمومی کارگری چیست و جایگاه آن کدامست؟
حمید تقوائی: شرایط سیاسی جمهوری اسلامی که تصویری از آن در سئوال بالا بدست دادم مجمع عمومی را به رایج ترین و مطلوب ترین شکل تشکل کارگری تبدیل کرده است. نبود حق تشکل و سرکوبگریهای دولت باعث شده است تا کارگران در اعتراض و مبارزه برای تحقق خواستهایشان راهی بجز تشکیل مجمع عمومی یعنی گردهمائی برای بحث و تبادل نظر و تصمیمگیری در مورد آن اعتراض معین نداشته باشند. روی آوری به تشکیل مجامع عمومی در واقع ناشی از نیاز کارگران به تلاش و مبارزه برای ارتقای شرایط کار و زندگیشان در شرایطی است که از تشکلهای مستقل خود محروم هستند. به این اعتبار مجمع عمومی میتواند پایه و نقطه عزیمت واقعی برای هر نوع تشکلیابی توده ای کارگران باشد.
در شرایط حاضر مجامع عمومی از شکل گردهمائی کارگران معترض در یک مبارزه معین فراتر نمیروند و بعد از فرجام یافتن هر اعتراض و مبارزه ادامه پیدا نمیکنند. برای غلبه بر این نقطه ضعف باید به مجمع عمومی به عنوان یک تشکل پایه ای کارگران نگریست و برای تثبیت و تشکیل منظم آن تلاش کرد. این یک امر و وظیفه محوری جنبش حق تشکل است. ما تشکیل مجامع عمومی منظم را اساس و اولین گام تشکیل شوراهای واقعی کارگری میدانیم. باید توجه داشت که سنت شورا و مبارزه برای تشکیل شوراها از انقلاب ۵۷ تا امروز یک گرایش قوی در جنبش کارگری بوده است و از این نقطه نظر تشکیل مجمع عمومی در دل اعتراضات بر متن جنبش شورائی و سنت تشکیل شوراها قرار میگیرد. بعبارت دیگر مجمع عمومی از یکسو ابزار موثر و عملی ای برای پیشبرد مبارزات جاری کارگران است و از سوی دیگر مبتنی بر جنبش و سنت شورائی و پایه تشکیل شوراهای واقعی کارگری است. همانطور که بالاتر اشاره کردم مجمع عمومی میتواند بدنه هر نوع تشکل کارگری از جمله سندیکا باشد و نفس تشکیل مجمع عمومی بخاطر دخیل کردن توده کارگران در تصمیمگیریها مانع موثری بر سر راه رشد گرایشات سازشکارانه و سندیکالیستی خواهد بود اما دخالتگری و اعمال اراده مستقیم توده های کارگر به بهترین شکل در شوراها متجلی خواهد شد.
کارگر کمونیست: حزب همیشه بر برپائی جنبش مجمع عمومی و تشکیل شوراها اصرار و تاکید کرده است اما خیلیها میگویند شورا و جنبش شورائی برای دوره های انقلابی کاربرد دارد، در مقابل این چه نظری دارید؟
حمید تقوائی: تاریخا شوراها در دل انقلاب اکتبر شکل گرفتند و در ایران هم در انقلاب ۵۷ شاهد برپائی وسیع شوراها بودیم اما ازینجا نباید نتیجه گرفت شورا صرفا ویژه شرایط انقلابی است. تجربه های تاریخی را میتوان بسط داد و مبنای نتیجه گیریهای نظری و عملی مختلفی قرار داد. تجربه شوراها در انقلاب اکتبر باعث شد تا شورا بوسیله لنین بعنوان شکل حکومت کارگری تئوریزه بشود و از آن پس بسیاری از احزاب کمونیست انقلابی شورا را بعنوان پایه های حکومت کارگری در برنامه خود وارد کردند. در سطح جنبش کارگری نیز این تجربه را میتوان بعنوان یک تشکل توده ای کارگران برای پیشبرد مبارزات روزمره شان بسط داد. شورا بعنوان ابزار تصمیم گیری و اعمال اراده کارگران میتواند در شرایط عادی نیز تشکیل بشود. تنها فرق میان شرایط انقلابی و شرایط متعارف مضمون این تصمیمات و شیوه های اعمال اراده کارگران است.
در شرایط عادی مضمون مبارزه شوراها اساسا مقابله با دولت و کارفرما بر سر مطالبات روزمره و مبارزه جاری کارگران است. در شرایط انقلابی طبعا مطالبات سیاسی و سراسری بیشتری در دستور شوراها قرار میگیرد و شوراها میتوانند تا سطح دردست گرفتن کنترل کارخانه ها و مراکز تولیدی به پیش بروند.
از نظر شکل تشکیلاتی پایه شورا در هر شرایطی مجمع عمومی کارگران است. شورای هر واحد تولیدی در واقع مجمع عمومی همه کارگران آن واحد است که بطور منظم تشیکل میشود.
همانطور که بالاتر اشاره کردم در جمهوری اسلامی مجمع عمومی رایج ترین شکل تشکل کارگران بوده است و این خود نشان میدهد که امکان تشکیل شوراها در هر شرایطی وجود دارد. گامی که باید به پیش برداشته شود تشکیل منظم مجامع عمومی است و این امر قبل از هر چیز مستلزم آنست که کارگران و بویژه اکتیویستهای جنبش کارگری مجمع عمومی را نه صرفا نوعی گردهمائی کارگران برای مشورت و تصمیگیری حول مسائل اعتراض جاری شان، بلکه نوعی تشکل پایدار ببینند و با چنین درک و هدفی برای برپائی مجامع عمومی تلاش کنند. یکی از مهمترین اهداف جنبش حق تشکل باید برپائی منظم مجمع عمومی در هر کارخانه و واحد تولیدی باشد.
کارگر کمونیست: علاوه بر تجربه تاکنونی طبقه کارگر، با شعار “اداره شورائی” اسماعیل بخشی در جریان اعتصاب هفت تپه کلا حرکت شورائی و تشکل شورائی و جایگاه مجامع عمومی کارگری چند گام دیگر به جلو آمد و این گرایش را تقویت کرد. سوال اینست که برای پیشروی طبقه کارگر چه در مقابل تعرض رژیم اسلامی به معیشت کارگران که کار را به جای باریک کشانده و چه برای رهائی جامعه و نقشی که طبقه کارگر بعهده دارد شورا و جنبش شورائی چه جایگاهی دارد؟
حمید تقوائی: به نظر من مهمترین نقطه قدرت شورا و مزیت آن بر سندیکا و اشکال دیگر تشکلهای توده ای کارگری اینست که همه کارگران یک واحد تولیدی را در بر میگیرد و همه آنانرا نه تنها در تصمیمگیریها بلکه در ساختمان و سوخت و ساز شورا و تعیین و عزل و نصب مسئولین و نمایندگان و غیره مستقیما و منظما درگیر میکند. در طی اعتصاب هفت تپه شاهد این دخالتگری همه کارگران بودیم و این یک نقطه قوت اعتصاب بود. خواست اداره شورائی که در اعتصاب هفت تپه مطرح شد در واقع هم پاسخ رادیکالی به وضعیت حاضر و مسائل فوری کارگران بود و هم تصویری از حکومت که طبقه کارگر خواهان آنست بدست میداد. کارگران هفت تپه در برابر دزدیها و اهمالگریهای مدیران و خطر تعطیلی و ورشکستگی مرکز تولیدی نیشکر هفت تپه اداره شورائی را مطرح کردند. اعلام کردند خودمان نه تنها از مسئولین و متخصصین چیزی کم نداریم بلکه میتوانیم بسیار بهتر از آنها کارخانه را بدست بگیریم و اداره کنیم. این شعار و گفتمانی است که ازهفت تپه فراتر میرود و میتواند همه کارخانه ها و مراکز تولیدی و کل جامعه را در بر بگیرد. به همین دلیل هم این شعار با استقبال جنبش دانشجوئی و معلمان و دیگر بخشهای جامعه روبرو شد.
این تجربه بیانگر جایگاه مهم مجمع عمو می و شورا هم در مبارزات روزمره و هم در چشم اندازی است که طبقه کارگر در برابر جامعه قرار میدهد. اداره شورائی در واقع به معنی اعمال اراده مستقیم کارگران و توده مردم متشکل در شوراها برای بدست گرفتن امور جامعه است. در شرایط بحران انقلابی – نظیر شرایط امروز جامعه ایران- کارگران در تجربه هر روزه شان بیش از پیش به این حقیقت پی میبرند که مدیران و کارفرمایان و دولتشان توان اداره تولید و اداره کل جامعه را ندارند و باید خودشان مستقیما دست بکار بشوند. آنچه با جلوگیری از ورشکستگی کارخانه و بیکاری آغاز میشود به مقابله با امام جمعه و شهردار و فرماندار بسط پیدا میکند و به خواست و گفتمان اداره شهر و اداره کل جامعه ارتقا پیدا میکند (امری که جوانه های آنرا در اعتصاب هف تپه شاهد بودیم). تشکل شورائی تنها شکل تشکلی است که این قابلیت را دارد.
در تجربه انقلاب مصر و جنبش اشغال نیز شاهد شکل گرفتن تشکلهای نوع شورائی در میادین شهرها و پارکها بودیم و این یک جنبه پیشرو و رادیکال این جنبشها بود. در ایران جنبش کارگری این پرچم را در دست دارد و این امر جایگاه و نقش بسیار پایه ای تر و مهمتری به شوراها میدهد. کارگران میتوانند بشارت دهنده شوراها و اداره شورائی در شرایط متلاطم و پر تحول حاضر باشند. میتوان و باید تلاش کرد تا خواست اداره شورائی به یک خواست و حرکت عمومی نه تنها در جنبش کارگری بلکه در کل جامعه تبدیل بشود. از این زاویه نیز جنبش حق تشکل ضرورت و اهمیت ویژه ای پیدا میکند.*