جنبش کارگری در اوضاع متحول سیاسی امروز جامعه

تنظیم شده بر اساس بحثی در یک کنفرانس اینترنتی
جنبش کارگری طی دو سه سال اخیر با قدرت به جلو آمده و بیش از هر وقت به صحنه جدال سخت و هرروزه کارگران علیه فقر، بیکاری و بی تامینی و اجحافاتی که هر روزه بر کارگران وارد میشود تبدیل شده است. این جنبش در کوران همین جدال و طی همین مدت وارد دوره ای تاریخی و تحولساز شده و نقش مهمی در جلو بردن جنبش سرنگونی و تعمیق طبقاتی آن داشته است. نگاهی از نزدیک به آن داشته باشیم.
جنبش کارگری، جنبش چالش حکومت
وقتی به جنبش کارگری نگاه می کنیم. در سطح مشاهده اولیه شاید گفته شود که موضوعات این مبارزات اساسا مقابله با تعرضات حکومت و کارفرمایان و دفاعی است. اما واقعیت چیز دیگری میگوید. مبارزه برای دستمزد معوقه، علیه بیکارسازیها، علیه قراردادهای موقت و پیمانی و تعرضات هر روزه ای که به کار و معیشت کارگران وارد میشود، بطور واقعی مبارزه ایست با کل بساط چپاول و غارت سرمایه داری حاکم و در جریان آن کارگر خواه ناخواه هر روز بیشتر به جلوی صحنه سیاسی جامعه کشیده میشود. به این دلیل ساده که در این اعتراضات کارگر تنها با کارفرما طرف نیست، بلکه مستقیما این چپاولگری ها به خود حکومت وصل است. بعلاوه کارگر با مقامات جوراجور حکومتی همچون استاندار، فرماندار، نماینده مجلس، باندهای مختلف حکومتی، امام جمعه و … خود را رودر رو می بیند که کنار کارفرما و دشمنان کارگران می ایستند.. دستگاه قضایی، نیروی سرکوب حکومت از جمله نیروی انتظامی، نهادهای دست ساز حکومتی همچون شوراهای اسلامی و نیز صدا و سیمای جمهوری اسلامی، همه و همه در خدمت حفظ این سیستم تمام عیار توحش و بردگی هستند. و در این میارزات است که این واقعیت به همه کارگران مسجل و روشن میشود . کارگران همه اینها را بعنوان دشمنان مستقیم خود میشناسند و علیه آنها می ایستند و از همینجا مبارزه سیاسی میشود.
نیشکر هفت تپه یک نمونه شناخته شده و مطرح از کارکرد چنین سیستمی است. نمونه های دیگر آن هپکو و آذر آب است، معدن آق دره است. در معدن آق دره صاحب معدن تحت عنوان کمک مالی، به شماری از نهادهای دولتی و امنیتی رشوه میدهد و علیه کارگران یکه تازی میکند. کارگر هم این را می بیند و در برابر چنین سیستم مافیایی ای ناگزیر در برابر کل حاکمیت قرار میگیرد. با دستگاه قضایی و نیروهای سرکوبگر حکومت که حافظان چنین سیستم سراپا فساد و رانت خواری هستند، در می افتد. و این چنین است که اعتراضات کارگری از سطح کارخانه و مطالبه اولیه کارگر از جمله دستمزد پرداخت نشده و غیره فراتر رفته و به عرصه دائم چالش کارگران با حاکمیت و سرمایه داران دزد و مفتخور تبدیل میشود. در دل چنین جدالی است که اعتراض کارگر هر روز عمق بیشتری یافته و رنگ طبقاتی آشکارتری بخود میگیرد. از جمله کارگر علیه تبعیض و نابرابری و کل دم و دستگاه حاکمیت به پا می خیزد. علیه شکنجه و زندان قد علم میکند. خود را در تقابل آشکار با دم و دستگاه مذهبی به عنوان ابزار دست همه این چپاولها و دزدی ها می بیند و به آن اعتراض دارند. میگوید وزیر کار، وزیر کارفرماست و ربطی به من کارگر ندارد. با شعار اسلامو پله کردین، مردم رو ذله کردین به دستگاه صنعت مذهب حمله میبرد. با شعار توپ، تانک، فشفشه دیگر اثر ندارد، در برابر دستگاه سرکوب حکومت می ایستد و پرچمدار مقابله با شکنجه و زندان میشود. اینها واقعیتهایی بسیار آشکار و بسیار مهم و تاریخی است که به مبارزه کارگران در ایران ابعاد و عمق دیگری داده است.
معلمان و بازنشستگان و کارگران در صف واحد
البته این فقط کارگر در کارخانه نیست که با این گفتمان ها با سیستم وحشی حاکم هر روزه در نبرد است. بخش های دیگر طبقه کارگر از جمله معلمان و بازنشستگان نیز با همین گفتمان ها یک نیروی مهم این جدال هستند. طبعا به درجه ای که جامعه به لحاظ طبقاتی بیشتر قطب بندی میشود، دامنه چنین اعتراضات با گفتمان های آزادیخواهانه و برابری طلبانه گسترده تر میشود و امروز در ایران ما شاهد جنبش ٩٩ درصدی های مردم علیه یک درصدی های حاکم هستیم که در اعتراضاتشان کل توحش و بردگی سرمایه داری را دارند به چالش میکشند.
به این اعتبار جدال و مبارزه هرروزه کارگران، معلمان، بازنشستگان و دیگر بخشهای طبقه کارگر با حکومت و سرمایه داران و مقابله هر روزه آنها با استثمار وحشیانه سرمایه داری، با تبعیض و نابرابری، با اختلاس ها و دزدها و با سرکوبگری های حکومت به اهرم و تکیه گاه اصلی کل جامعه در مقابله با حکومت و کل سرمایه داران و مافیای حاکم تبدیل شده است.
جنبش کارگری یک عرصه دائمی چالش رژیم اسلامی بوده است. بویژه طبقه کارگر طی سالهای اخیر با اعتصابات و تجمعات اعتراضی اش، با طرح خواستهای رادیکالیش، با بیانیه های اعتراضی و کارزارهایش و با جلو آوردن خواستهای رادیکال و رفاهی و پیشرو توانسته است فضای سیاسی جامعه را از نظر بالا بردن سطح توقعات جامعه، گسترش ارزشهای انسانی و به لحاظ رادیکالیسم و رزمندگی هر روز بیشتر به جلو ببرد و سد محکمی در مقابل راست روی و عقبگرد جامعه و سرکوبگریهای حکومت باشد.
یک نمونه اش نیشکر هفت تپه است که با شعار نان، کار، آزادی، اداره شورایی صدای رسای اعتراض رادیکال مردم به جان آمده از فقر و فلاکت شد و گفتمان اداره شورایی را به عنوان آلترناتیو در مقابل کل جامعه قرار داد. کارگران نیشکر هفت تپه با اعلام اینکه ما شورایی تصمیم میگیریم، در واقع میخ شوراها را کوبیدند و شکل عملی سازمانیابی کارگری را مقابل همه مردم گذاشته و جایگاه عملی آنرا در قدرتیابی جنبش کارگری به نمایش درآوردند. این کارگران همچنین با اعلام اینکه شوراهای اسلامی نمایندگان ما کارگران نیستند، پیشتاز اعتراض علیه این نهادهای ضد کارگری و جاسوسی در محیط های کار شدند. نمونه های دیگر از چنین مبارزاتی اعتراضات کارگران فولاد اهواز در سال ٩٧ و اعتراضات هپکو آذرآب را میتوان برشمرد. در همین راستا معلمان و بازنشستگان نیز در مبارزاتشان نقش ارزنده ای در جلو آوردن خواستهایی چون درمان رایگان برای همه، تحصیل رایگان برای همه کودکان و حق داشتن مسکن مناسب را به جلو آوردند و بر حق داشتن معیشتی انسانی کوبیدند و دولت را مسئول آن خواندند.
این چنین است که جنبش کارگری در دو سه سال اخیر بیش از بیش به جلو صحنه سیاسی کشیده شده و با عروج خود معادلات بسیاری را در تحولات سیاسی جامعه تغییر داده است. با چنین پیشروی ای است که امروز ما حتی شاهد اینیم که جریانات راست و رسانه های بورژوایی ناگزیرند مکان ویژه ای به اعتراضات کارگران بدهند و از حق و حقوق کارگر حرف بزنند که مبادا از سیر اوضاع پرشتاب جامعه عقب بمانند. در عین حال وزن سنگین جنبش کارگری را در ایجاد ترکهای عمیق تری در درون حکومت نیز می بینیم، برای مثال حتی از میان طلبه های قم و جامعه روحانیت و مجلسیان حکومتی کسانی ناگزیر میشوند بیایند و از اینکه کارگر حق دارد اعتراض کند، باید رسیدگی شود و غیره سخن بگویند و در دل نزاعهای درونیشان بر سر هم میکوبند.
اتحاد طبقاتی بخش های مختلف طبقه کارگر
جنبش کارگری با عروج خود اتحاد طبقاتی بخش های مختلف طبقه کارگر را ملموس تر کرده و به آن شکل داده است. ما همیشه از معلمان، بازنشستگان بعنوان بخش های مختلفی از طبقه کارگر صحبت کرده ایم. نکته قابل توجه اینجاست که امروز این همبستگی طبقاتی را در میان تمامی بخش مختلف طبقه کارگر مشاهده میکنیم. این را در اعتراضات و همبستگی ها، در شعارهای اعتراضی در کف خیابان و تکثیر آنها در میان بخشهای کارگری میشود دید. و در بستر چنین تحولات تاریخی ایست که امروز ما شاهد فضای همبستگی و اتحاد بسیار شفافی در میان کارگران و معلمان و بخش های مختلف طبقه کارگر هستیم که شکل گرفته است.
جنبش های اعتراضی در جامعه همگی عرصه های مختلف نبرد طبقاتی علیه سیستم سرمایه داری وحشی حاکم است. اما نکته شورانگیز اینجاست که امروز این جنبش ها عمدتا خود را با همین تبیین دارند بیان میکنند. به عبارتی روشنتر جنبش های اعتراضی مردمی ضمن چالش حکومت، خصلت ضد سرمایه داری شان هر روز عیان تر شده و همه وجوه حاکمیت را به چالش میکشند. جنبش کارگری با خواستهای رادیکال چپ و انسانی بطور واقعی در جلوی صف این اعتراضات قرار دارد و هر روز بیشتر خواستهای کل جامعه را نمایندگی میکند و بطور واقعی به چتر اتحاد ٩٩ درصدی های جامعه تبدیل شده است. این چنین است که امروز جنبش کارگری را در کنار جنبش رهایی زن، در کنار جنبش علیه اعدام، در کنار جنبش برای وسیعترین ازادی های سیاسی می بینیم. اول مه امسال بیش از هر وقت حلقه اتصال جنبش های اجتماعی در جنبش سرنگونی را نشان دادن وقتی که کارگر، معلم، بازنشسته، دانشجو، پرستار کنار هم ایستادند و خواستهای کل جامعه را اعلام کردند و علیه سرکوب گری های حکومت پرچم دادخواهی بدست گرفتند.
قبل از آن نیز در اعتراضات قدرتمند کارگران نیشکر هفت تپه در سال ٩٧ دیدیم که کارگران، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، فعالین جنبش رهایی زن همه و همه در کنار هفت تپه ایستادند و بر محور آن یک جنبش همبستگی کارگری با گفتمان های رادیکال و انسانی شکل گرفت.
بعلاوه این پدیده را ما در شعارهای اعتراضی هر روزه کارگران و بخش های معترض جامعه علیه تبعیض و نابرابری و در به چالش کشیدن مذهب به عنوان ابزار دست طبقه حاکم و علیه سرکوبگری های حکومت با فریاد شعارهایی چون دزدان آزادند، کارگران در زندانند، اسلامو پله کردین، مردمو ذله کردین، و نیز با مقایسه هر روزه حقوقها و دزدی های نجومی با ابعاد فاجعه بار فقر و نابرابری ها در گفتمان های مردم شاهدیم. همچنین این را در شکل گرفتن همبستگی های مبارزاتی در میان مردم هر روز بیشتر مشاهده میکنیم. این اتفاقات بطور واقعی یک بستر مهم اتصال جنبش های اجتماعی به یکدیگر است. از جمله شاهد اینیم که شعارهای اعتراضی کارگران، معلمان، بازنشستگان، معترضین به تخزیب محیط زیست، مالباخته، جنبش رهایی زن در خیلی جاها علیه اجحافاتی که هر روزه وارد میشود و علیه تبعیض و نابرابری مشترک و تکثر میشود و این تصادفی نیست.
نکته مهم اینجاست که پلاریزه شدن جامعه به لحاظ طبقاتی بطور واقعی فاکتور مهمی است که به جنبش های اعتراضی در سطح جامعه بیان طبقاتی تری داده است. به این اعتبار میشود گفت که اینها همه در واقع جنبش ٩٩ درصدی های جامعه علیه یک درصدی های حاکم مفتخور و جنایتکار است. و این پیوند طبقاتی یک حلقه اتصال مهم جنبش های اعتراضی در سطح جامعه است. با چنین حلقه هایی از اتصال است که جنبش های اجتماعی و در جلوی آن جنبش کارگری نقش مهمی در تعین یابی جنبش سرنگونی و تعمیق آن و تدارک سیاسی، اجتماعی انقلاب آتی بازی میکنند. و این بستر جلو آمدن گفتمان های کارگری در سطح جامعه و تعمیق طبقاتی مبارزات مردمی و جلو آمدن رهبری چپ و رادیکال است. این همان چیزی است که ما از آن به عنوان عروج چپ در جنبش های اجتماعی صحبت کردیم و امروز اوضاع به مراتب جلو تر رفته و کارگر، معلم، بازنشسته در کف خیابان دارد کیفرخواستش را علیه سرمایه داری حاکم اعلام کرده و بطور واقعی سوسیالیسم را فریاد میزند.
به عبارت روشنتر عروچ کارگر در چنین قامتی با خود تحزب یافتگی چپ و حزبی مثل ما که خود در جلو آمدن این تحولات نقش داشته را به جلو می آورد و در واقع این همان روند انتخاب رهبری از سوی جامعه نیز هست.
انعکاس پیشرویهای جنبش کارگری در اشکال مبارزاتی کارگران
اشکال مبارزاتی طبقه کارگر و قد و قامت امروز جنبش کارگری بطور واقعی انعکاسی از تحولات اجتماعی و سیاسی این جنبش در متن جنبش سرنگونی است. جنبش کارگری همواره یک فاکتور مهم در تغییرتوازن قوای سیاسی جامعه و به جلو بردن جنبش سرنگونی بوده است و در عین حال در هر مقطعی که جنبش سرنگونی به جلو گام برداشته تاثیرات مستقیمش را بر رادیکال تر شدن و تعرضی تر شدن اعتراضات کارگری گذاشته است. مثال بارزش خیز مردمی در آبانماه است. قبل از آن جنبش کارگری و مبارزات قدرتمند کارگران نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز و هپکو و تجمعات بزرگ بازنشستگان و معلمان را داشتیم و اینها تاثیرات خود را بر فضای سیاسی جامعه گذاشت و بیش از هر چیز زمینه ساز کشیده شدن اوضاع به خیزش آبانماه شد. بعد از خیزش آبانماه جنبش کارگری در موقعیت قویتری به جلو گام برداشت. صریحتر و عریان تر علیه سرکوبگریهای آبانماه اعلام انزجار کرد و علیرغم سرکوب خیزش آبانمان قد علم کرد و جایی مثل هفت تپه با بازسازی خود بعد از سرکوب ها و با برافراشتن پرچم شوراها پیشتاز حرکت رو به جلوی جامعه برای رهایی از جهنم موجود شد. یک اتفاق شورانگیز در این میان عروج صفی از رهبران کارگری به جلوی صحنه اعتراضات است. اسماعیل بخشی را گرفتند، کارگران امروز میگویند هفت تپه ٥ هزار رهبر دارد. رهبران شناخته شده کارگری امروز فقط رهبر جنبش کارگری نیستند بلکه چهره های سراسری و محبوب کارگران و همه مردم هستند.
از نظر اشکال مبارزاتی نیز جنبش کارگری متحول شده است. اشکال مبارزاتی جنبش کارگری متناسب با تحولاتی که دو سه ساله اخیر صورت گرفته، تغییر کرده و شکل اجتماعی تر و تعرضی تری بخود گرفته است. مثال بارزش خروج اعتراضات از کارخانه به سطح شهرهاست. در خیلی از حرکات اعتراض کارگری شاهد این بوده ایم که با به راه افتادن مارش کارگری در کف خیابان مبارزات کارگری در هر شهر به کانونهای داغ اعتراض در سطح کل آن شهر تبدیل شده و با خود شهری را به حرکت در آورده است. و این اتفاق و طنین شعارهای کارگران در کف خیابان گفتمان های کارگری را هر روز بیشتر به گفتمان های جامعه تبدیل کرده است. گفتمان شورایی به جلو امده است. و اینها همه نقطه عطف های مهمی درجنبش کارگری و جنبش سرنگونی مردم است. این چنین است که امروز اعتراضات کارگری با به حرکت در آوردن یک شهر مردم را در همبستگی با خود به خط میکند و این اتفاق در اوضاع پر تلاطم امروز جامعه بسیار مهم و ماندگار است. نمونه های بارز آن را همین امروز در نیشکر هفت تپه و در سال ٩٧ در مبارزات همین کارگران و در کنار آنها فولاد اهواز و قبل از آن در هپکو اراک و به تحرک درآمدن شهر اراک شاهد بودیم.
مثال بارز دیگر شرکت خانواده ها به عنوان حلقه اتصال محیطهای کارگری به خیابان و به مردم است. در این رابطه نیز هفت تپه و فولاد اهواز و هپکو نمونه های درخشانی هستند که نقش خانواده ها در مبارزات کارگری را برجسته تر کرد. در این اعتراضات خانوده ها بعنوان بخشی از بدنه جنبش کارگری نقش ایفا کردند، کارخانه را به خیابان وصل کردند و بر محور خود همبستگی های اجتماعی را شکل دادند.
یک جمعبندی:
سیر حرکت جنبش کارگری و علی العموم شرایط سیاسی در ایران به لحاظ سیاسی بسوی متعین تر شدن، شفاتر شدن و عمیق تر شدن و هر چه بیشتر طبقاتی تر شدن پیش رفته و نقد و اعتراض کارگری به کل وجوه سرمایه داری و مصائب آن به سطح جامعه پیش رفته و پیش میرود. در این بستر بحث امروز از جنبش سرنگونی فراتر رفته است. بحث بر سر انقلابی ریشه ای برای رها شدن از کل توحش سرمایه داری حاکم است. مردم جمهوری اسلامی را با همه بند و بساطش نمیخواهند.استثمار نمیخواهند. تبعیض و نابرابری نمیخواهند. فقر نمیخواهند. زندگی انسانی میخواهند و دارند از جامعه ای شایسته انسان سخن میگویند.
در سیر این تحول تاریخی جنبش کارگری بلحاظ سیاسی به نقطه عطف های مهمی رسیده است. بلند کردن پرچم اداره شورایی، رفتن به سوی اعتصابات سراسری و باب شدن گسترده تر گفتمان تحزب یابی مولفه های مهمی از آنست که قبلا نیز در قطعنامه مصوب دیماه ٩٨ دفتر سیاسی حزب کمونیست تحت عنوان”جنبش کارگری و گفتمان اداره شورایی، تحزب و اعتصابات سراسری” مورد بحث قرار گرفت. اما امروز تفاوت اینجاست که از آن مقطع تا کنون جنبش کارگری گامهای عملی بسیار بیشتر و مهمتری در جهت این پیشروی ها برداشته شده است. یک مثال بارزش گفتمان اداره شورایی است که کارگران نیشکر هفت تپه در اعتراضاتشان در سال ٩٧ آنرا به عنوان آلترناتیوی در مقابل کل جامعه قرار دادند و اکنون علیرغم سرکوب حکومت و دستگیری نمایندگان شورایشان، این کارگران دوباره شورای خود را احیاء کرده و با اعلام اداره شورایی اعتصابشان، گامی عملی در جهت تشکیل شورای اعتراضاتشان برداشتند. کارگران نیشکر هفت تپه این بار با برپایی عملی شورایشان ، راه عملی ایجاد شوراها را در برابر کل جامعه قرار دادند. این گفتمان در حرکت رو به جلوی جنبش کارگری و جنبش سرنگونی در سطح جامعه میتواند به گفتمان حکومت شورائی و سوسیالیستی ارتقا پیدا کند و با رشد رادیکالیسم و چپ در جامعه شرایط سیاسی حاضر دارای پتانسیل بالائی برای حرکت در این جهت است و باید برای آن تلاش کنیم.
از سوی دیگر اعتصابات کارگری به یمن وجود مدیای اجتماعی هر روز بیشتر شکل زنجیره ای تری بخود میگیرد. این را در بخش هایی مثل شهرداری ها، راه آهن و یا آتش نشانی و مخابرات که اتفاقا مثال های مورد بحث ما در قطعنامه های مصوب حزب بود روشنتر میتوان دید. امروز گسترس دامنه اعتراضات در میان این بخش از کارگران بر سر خواستهای مشترکی که دارند، بستر آماده ای برای رفتن بسوی اعتصابات سراسری و ایجاد شوراهای سازماندهی اعتراضات کارگری در میان آنها و بخش های مشابه آن را فراهم تر کرده است.
در دل این روند روی آوری و تحزب یابی کارگران و کلا فعالین مبارزات اجتماعی به احزاب بیشتر میشود و اهمیت بیشتری هم پیدا میکند. جالب است که یک بند از قطعنامه های روز جهانی کارگر تاکید بر حق تحزب بود.
در دل شرایطی که همه شواهد حاکی از اینست که خیزشی به مراتب قدرتمند تر از آنچه در آبانماه و دیماه شاهد بودیم در پیش است اگر به موقعیتی که امروز جنبش کارگری پیدا کرده نگاه کنیم، تصویر روشنی از مکان آن در جنبش سرنگونی و سیر تحولات سیاسی در جامعه بدست خواهیم آورد.
امروز تک تک سران رژیم دارند از در پیش بودن شورش مردم که کل نظامشان را نشانه رفته سخن میگویند و به یکدیگر هشدار میدهند. در تقابل با چنین وضعیتی ماشین سرکوب و اعدامشان را حدادی کرده اند. اما در جریان اعتراض به حکم اعدام سه جوان دستگیر شده آبانماه امیر حسین مرادی، سعید تمجیدی. محمد رجبی دیدیم که چه طوفانی به راه افتاد. طوفان تویتری # اعدام نکنید رکورد جهانی شکست و جنبش علیه اعدام را به دفاع از خیزش آبانماه مردمی و ادامه جنبش سرنگونی وصل کرد. در این حرکت عظیم اجتماعی کارگر، معلم، بازنشسته، دانشجو و همه مردم به پا خاستند و در برابر ماشین سرکوب و جنایت حکوت ایستادند و کاری کردند که جانیان اسلامی ناگزیر قدمی عقب گذاشتند و اجرای آن متوقف کردند.
در چنین شرایطی است که اعتراضات کارگری با قدرت به جلو میرود. تاکید ما بر گسترش سازمانیابی توده ای تر و گسترده تر جنبش های اجتماعی، رفتن به استقبال کارزار های مبارزاتی بر سر گفتمان های رادیکال و سراسری است.
تاکید ما امروز بر اعتصاب سراسری کارگری و وصل شدن آن به خیزش مردمی است. تاکید مان ایجاد شوراهای سازماندهی اعتصاب است و هفت تپه الگوی آنرا داده است. و الگوی عملی برای دخالتگری حداکثری مردم در سرنوشت انقلابشان و در ساختن جامعه آینده است.
و بالاخره تاکید ما بر تحزب یابی رهبران چپ و رادیکال به عنوان یک اقدام سیاسی بسیار مهم در چنین اوضاع متحولی است. طبقه کارگر باید حزب خود را داشته باشد و این حزب وجود دارد. حزب کمونیست کارگری برای همین تشکیل شده است و فراخوان من به پیوستن به حزب کمونیست کارگری است. این فراخوان من حرفی نیست که همیشه زده ام. این یک فراخوان سیاسی در دل یک اوضاع تاریخی و تحولساز است.

اینرا هم بخوانید

تجمعات اعتراضی پاسخ به حکومت بحران‌آفرین- شهلا دانشفر

مندرج در ژورنال شماره ۷۰۵ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …