جنگی در گرفت؛ انقلاب سر جایش هست- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۹۰

یک جنگ دیگر، به انبوه جنگهای اسراییل در تاریخ ثبت شد، “جنگ ۱۲ روزه جمهوری  اسلامی و اسراییل”. آنهایی که اهل فن جنگ و جنگیدن هستند از این جنگ آخر سخت به وجد آمدند که “اسراییل بسیاری از رکوردهای جنگهای تاکنونی در تاریخ را جابجا کرده است!” و تاکید دارند باید در کتاب “هنر جنگ”، که اثری مربوط به شش قرن پیش از میلاد، تجدید نظراساسی صورت گیرد.

 یک چیز در این جنگ بر ما که تازه آنرا تجربه کردیم، ثابت شد که “جنگهای مدرن” یکی از کثیف ترین نوع جنگهاست که جبهه جنگ همه جاهایی است که انبوه مردم بی دفاع زندگی میکنند. و البته آنهایی که شیفته هنر جنگ هستند، و یا استاد علوم نظامی هستند یا پدرشان یک زمانی نظامی بوده، یا مفسرین پُرگوی میگویند: ایِ بالاخره جنگ یک خورده عوارض هم دارد، چند تا غیر نظامی کشته و مجروح میشوند، ( این “چند تا” چیزی در حدود چند هزار نفر است، اگر ادامه می یافت به چندین هزار نفر و شاید به صدها هزار نفر هم میرسید) خانه هایی ویران میشود، جنگ است دیگر، این مسایل اجتناب ناپذیر است!”

یک چیز مسلم است از شش قرن پیش از میلاد بگیرید تا امروز که قرن بیست یکم است، جنگهایی که تصمیم سازان طبقات حاکم در طول این تاریخ پر طول و دراز براه انداختند، در این خلاصه میشود که تمام مصائب جنگ را بر سر مردم بی دفاع آوار کنند. یعنی هر طرف جنگ دستش رسیده مردم را قتل عام کرده است و پشت سر خود ویرانی برجای گذاشته است؛ و نامش در تاریخ ستمکاران به عنوان یا یک خونریز، و یا یک فرمانده باهوش و زیرک (نتیجه هر دو یکی است) ماندگار شده است.

آنهایی که تشنه به دریا ریختن مردمان ساکن محدوده ای به نام اسراییل هستند، “ضد صهیونیستها”؛ نیز سخت به وجد آمدند که شاهد بودند چگونه مرگ در آسمان شهرهای اسرائیل به پرواز درآمده بود. که “بالاخره اهالی آنجا هم مصائب کشتار و استرس جنگ را  از نزدیک لمس کردند” به وقتی که موشکهای جمهوری اسلامی مرگ را بی محابا بر سر مردم در شهرهای اسراییل می کوبید. باور کردنی نیست اما حقیقت دارد کسانی در این دنیا هستند که آرزو به دل مانده بودند که در تل آویو و حیفا و … کشتاری درست و حسابی صورت بگیرد. به قول خبرنگار بی بی سی که در عین بی طرفی کامل بیان کرد: “دل شان خنک شد!”

اصطراب روزهای گذشته در لرزش شدید و صدای ترسناک انفجار و مشاهده ستونی از دود و خاک که به آسمان بر میخواست،  بخصوص روز 2 تیر  از بمبارانها از سر گذارنده بودیم، که شب آخر رسید. هر وقت صدای پهپاد یا زوزه  جت های جنگنده که پیش از پدافند به گوشمان میرسید که معمولا بعد از بمبارانها شروع به کار میکردند، یک موج از انفجارها را به انتظار می نشستیم. صدای مهیب انفجارها در نیمه شب فرصت ردیابی صدای پرنده های مرگ را نمی داد. با هر صدای انفجاری، پناهگاهی نیست که به آنجا پناه برد به سرعت خود را به پشت بام میرساندیم. و با دلواپسی و دلهره در تاریکی شب دنبال ردی از دود و آتش بودیم. چیزی مشخص نبود و این بر اضطراب می افزود که “کجا را زد؟”

آمدم پایین ماهواره روشن بود. تیتر خبر فوری این بود که اعلام آتش بس شده است. مهمان برنامه که از ذوب شدگان در کینگ پهلوی بود، چون آروزهایش در کشتار وجنگ می جوید از شنیدن خبر آتش بس هذیان میگفت: نه خانم ببینید این متن که ترامپ نوشته مفهوم نیست،6 ساعت بعد از ۱۲ساعت…! اما خانم مجری که شبکه تلویزیونی اش دربست به سخنگونی ارتش اسراییل تبدیل شده است، با ناباوری اطمینان میداد: که آتش بسه، آتش بسه! هنوز ساعتی از بمباران قبلی نگذشته بود که حمله دوباره شروع شد. یک، دو، سه، چهار. پشت سر هم صدای انفجار از دور دست و نزدیک. تا زمان شروع آتش بس هر دو طرف فرصتی داشتند که باز هم کشتار راه بیندازند.

صبح که شروع شد. مفهوم آتش بس را برای اولین بار از نزدیک حس کردیم. اینکه دیگر فعلا قرار نیست از آسمان بالای سرت مرگ با صدای مهیب حضور خودش را اعلام کند. این آتش بس چیزی از جنس آرامش نیست، چون هنوز هم میتوان صدای گشت و گذار جنگنده های اسراییل را شنید که برای خودشان چرخ میزنند.

در طی این ۱۲ روز، آسمان ایران در تسلط کامل جنگنده های اسراییل بود و نهایتا امریکا هم به آن پیوست. تسلطی برای اجرای سمفونی مرگ. که اوج این سمفونی چند ساعت آخر مانده به آتش بس بود. نیمه های شب آخرین شب، شب های هول و مرگ، گویی دیگر فرصت باقی نیست که کشتار کنند و برای اینکه در مذاکرات احتمالی بعد از آتش بس در مقابل حریف با دست پُر روبرو شوند هر آنچه توانستند انجام دادند که بیشتر خرابی و کشتار بر جای گذاشته باشند. نمیدانم این توصیه کتاب هنر جنگ است یا تجربه خونبار تاریخ طبقاتی است.

جنگ ۱۲ روزه آخر مصیبتی بود بر انبوه مصیبتهای که رژیم اسلامی سرمایه بر ما مردم ایران تحمیل کرد. حکومت اسلامی نیم قرن است که رجز میخوانند که کافی است یک میلیارد مسلمانان تف کنند تا اسراییل را آب ببرد!، و برای کشتار اهالی تل آویو و حیفا انواع و اقسام موشکهای مدرن را آماده ساخته بودند. قاتل مسافران پرواز اوکراینی، یک زمانی فرموده بودند: ” عین گوشت زیر دندان ما هستند!”؛ حاجی زاده و امثالهم که “آرزوی شهادت در جنگ با رژیم صهیونی” داشتند نفهمیدن تیر غیب از کجا آمد وچگونه مُردند و به لقاءالله پیوستند.

جنگ ۱۲ روزه فرصتی بود که درک کنیم که اهالی غزه چه کشیدند و می کشند. در عین حال این جنگ نشان داد که جمهوری اسلامی پوشالی تر از این حرفهاست. ضرباتی که در اثر این جنگ به این حکومت وارد شد، رژیم اسلامی سرمایه پیش از بیش ناتوان و درمانده تر کرد. اگر این حکومت بعد از جنگ از دهان رهبر درمانده اش که این روزها هیچ سوراخی امنیت او را تضمین نمی کند، در حالی که حال نزارش در طنین صدایش منعکس بود گفت: ما پیروز شدیم!، این یک پیام به طرف اسراییلی و امریکایی اش نیست که دقیقا میدانند چکار کردند، این یک گنده گویی بی معنی است که شاید ما مردم که برای سرنگونی این حکومت سخت بی تاب شدیم بترساند. برای ایجاد رعب و وحشت نیروهای سرکوبگرش را به خیابانها گسیل کرده تا با ایست و بازرسی مثلا وحشت را در دل مردم بکارد. و در عین حال به آنها قوت قلب بدهد که همه چیز تحت کنترل است.

اکنون هیچ درجه ای از سرکوب نمی تواند “اقتدار” را به این حکومت برگرداند. این حکومت بیش از جنگ ۱۲ روزه، جنگ را به ما مردم باخته بود و به مانند الان سعی داشت نشان دهد که جنبشهای اعتراضی را سرکوب کرده است. تسخیر خیابانها توسط زنان بی حجاب، اعتراضات و اعتصابات بی شمار کارگران و بازنشستگان، پرستاران، معلمان و دادخواهان و زندانیان سیاسی و… همگی جلو هایی از شکست این حکومت بوده و هست. این حکومت به “صلح” با ترامپ تن دهد، و تحریمها هم لغو شود،( آخرین پیشنهاد ترامپ) حکومتی نیست که بتواند شرایط متعارف را بر جامعه حاکم کند، هر چند که هیچ وقت هم متعارف نبوده است، بخصوص الان که خطر یک انقلاب زیرورو کننده تهدیدش میکند. حکومت اسلامی در یک شرایط کاملا باخت باخت قرار گرفته است. اگر صلح کند باخته است، اگر قیافه پیروز را به خود بگیرد باز هم باخته است، چون در هر دو حالت تهدید اصلی هنوز به قوت خودش باقی است، خطر سرنگونی با اراده توده مردم یعنی انقلاب.

در این جنگ ۱۲ روزه، سلطنت طلبان به عینه به کل جامعه  ثابت کردند که ایشان تنها امیدشان اول به بمباران و بعد نیروهای سرکوبگر است که با شاهزاده ” پیمان ببندند” ؛ چپ هپروتی بار دیگر مبارزه ضد صهیونیستی و ضد امریکایی اش عود کرد، و از هراس “رژیم چنج”، رو به جامعه ای که بدرستی فریاد میزند “دشمن ما همینجاست دروغ میگن امریکاست”، رو به همچین جامعه ای که بیزار از مبارزه ضد امریکای و اسراییلی است، مبارزه علیه اسراییل و امریکا عَلم کرد، و آدرس غلط به جامعه داد و انتظار دارد این چنین جامعه ای رو خوش به آنها نشان دهد.

حمله اسراییل به جمهوری اسلامی و مشارکت امریکا و پشتیبانی علنی و ضمنی دول اروپایی، که میخواستند توان هسته ای و موشکی او را از بین ببرند یا ضعیف کنند ناخواسته جمهوری اسلامی را به سمت سقوط کامل سوق دادند. و این بهترین فرصت برای سرنگونی این حکومت است توسط انقلاب است.  

برای رفع خطر جنگی از نوع جنگ ۱۲ روزه، که در صورت تکرار اینبار تنها به زیر ساختهای نظامی اکتفا نخواهند کرد و در صورت طولانی شدن شیرازه جامعه را از هم می پاشاند باید هر چه سریعتر جمهوری اسلامی توسط انقلاب سرنگون شود. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی تنها راهی است که توده مردم میتوانند خطر جنگی ویرانگر را از سر جامعه کم کنند. انقلابی که در بطن جامعه در جریان است، اسم دارد، سابقه دارد، و جمهوری اسلامی را به عقب نشینی های معینی واداشته است و جهانی را متوجه خودش ساخته است. انقلاب زن زندگی آزادی. چرا که همه مسایلی که سبب شکل گیری این انقلاب شد به قوت خود باقی است و اکنون تجربه سه سال مبارزه بی وقفه علیه جمهوری اسلامی را با خود دارد.   

اینرا هم بخوانید

کرامت انسانی و هیاهو بر سر نام قومی خلیج- یاشار سهندی

کارگر کمونیست ۸۸۳بار دیگر هیاهو بر سر نام یک آبراهی در جنوب ایران بالا گرفته …