کارگر کمونیست ۸۷۸
زندگی، جنگ و دیگر هیچ” عنوان کتابی است از یک خبرنگار مشهور در قرن بیستم. این کتاب گزارشی از یکسال جنگ در ویتنام و مکزیک در ابتدای دهه ۷۰ قرن گذشته است. صرفنظر از محتوای کتاب، عنوان آن اما گویای حال کسانی در ایران است که حیات سیاسی خود را در جنگ جستجو میکنند. زندگی و زندگی مردمی که به زندگی معنی میبخشند در نزد ایشان هیچ است. برای ایشان تحولات سیاسی با بمب های سنگر شکنی ۱۴ تنی بیشتر معنی میدهد تا اعتراضات روزمره، تا همبستگی میان انسانهای دردمند برای رهایی.
“خبر اول” ایشان عبارت است از: ” احتمال روز افزون جنگ میان جمهوری اسلامی و امریکا، افزایش نقل و انتقالات در جزیره دیگو گارسیا، بمب افکن رادار گریز B-2، اینکه فلان شخصیت هئیت حاکمه امریکا تاکید دارد که بمباران ایران تنها راه حل است، اینکه فلان کارشناس و پژوهشگر در حوزه امنیت و دفاع بین المللی تاکید دارد، ایندفعه ردخور ندارد ترامپ میزند!”
در عالم کامل بیطرفی مدیر یک رسانه در یادداشتی تاکید میکند: ” ترامپِ ۲۰۲۵ باهوشتر و مصممتر از ترامپِ ۲۰۱۷ است… تیم امنیتی مجربتری اطرافش جمع شدهاند.” و این همه، این اطمینان خاطر را به ایشان میدهد که حمله جدی است. ظاهرا سخنش رو به خامنه ای است اما حرف اصلی اش با مردم است: که صبر کنید رئیس جمهور دلها با موشک و پهپاد و بمب افکن مخوف ترتیبش همه چیز را میدهد. از دیدار دو فاشیست، نتانیاهو و ترامپ به وجد آمده اند و به مردم وعده میدهند حتما نتانیاهو ترامپ را قانع میکند که بزند! این یک جنگ رسانه ای، نه تنها علیه جمهوری اسلامی، بلکه مستقیما علیه انقلاب زن زندگی آزادی است.
و یا یک استاد معترض دانشگاه که اخیرا به قول خودش “خطابه ای” به خامنه ای نوشته و از سوی حکومت تهدید شده است، مجددا خامنه ای را خطاب قرار داده است که تو ارباب مردم نیستی و مصاحبه کرده است که تا از دهان او بشنوند که جنگ بهتر از انقلاب است و حمله ترامپ به جمهوری اسلامی میتواند منجر به سقوط این حکومت گردد.
این استاد بر خلاف انتظار خود تاکید دارد که فضای جنگی کنونی یک تبلیغات رسانه ای است. و در ادامه به درستی تاکید میکند: که قرار نیست مدام مردم در کف خیابان باشند، ۴۶ سال است در مقاطع مختلف اعتراضاشان را بیان کردند.
براستی این مردم چگونه بگویند و تاکید کنند که خواستار سرنگونی این حکومت هستند نه جنگ و ویرانی. اما هدف جنگ درخواستی نه پایان دادن به مسئله هسته ای جمهوری اسلامی بلکه پیش از هر چیزی هدف جنبش انقلابی است که در بطن جامعه ایران در غلیان است. انقلابی که رنگ زندگی و آزادی دارد و از هر سلاح اتمی ای برای بورژوازی ویرانگرتر است.
این رسانه ها درد و رنج مردم را منعکس هم میکنند، اما این درد را چنان به نمایش میگذارند تا به زعم خود به ببیننده استیصال و بن بست را القا کرده باشند. در سال ۱۴۰۱ که انقلاب زنانه زن زندگی آزادی شکل گرفت، در هر برنامه سیاسی و غیر سیاسی، در شرایطی که مردم خود را و قدرت با هم بودن خود را در کف خیابان یافته بودند مدام تاکید میکردند که “حال جامعه خوب نیست!”؛ این روزها که به روایت خود ایشان احتمال جنگ روزبروز بیشتر میشود به خامنه ای هشدار میدهد که جنگ از رگ گردن به ایشان نزدیکتر است. چون ترامپ وعده داده است: ” اگر ایران به توافق جدید هستهای تن ندهد، چیزی از آن باقی نخواهد ماند. ما آمادهایم آنها را با بمبارانی نابود کنیم که پیشتر مانندش را ندیدهاند.” در این میان آنچه مهم نیست حال جامعه است. در نزد ایشان جامعه ای مستاصل و مردمی ناتوان است که ” نمی تواند از شر حکومت استبدادی خلاص شود” و در این جامعه جنگ بسیار مطلوب است.
در ایام نوروز که زن و مرد، پیر و جوان در زیر آوار فقر وفلاکت تا توانستند به رقص و پایکوبی برخاستند و اینگونه مبارزه خود علیه رژیم اسلامی سرمایه را عمق بخشیدند، این رسانه ها یکبار هم اشاره نکردند که حال جامعه خوب است بلکه در اوج این مبارزه که حتی جمهوری اسلامی را واداشت که “فاطی کماندوهای” متحصن خود را با کتک جمع کرده و در اطراف تهران رها سازد، ایشان مدام رصد میکردند که ترامپ امروز چه حرف تازه ای داشت که بوی جنگ میداد و آنرا تا آنجا که امکان داشت بزرگ و بزرگتر کردند.
به روایت منتقدین کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ، این کتاب ” تشریحی زیبا و فوق العاده جذاب از اتفاقات یک سال از جنگ ویتنام است.” اما در رسانه ها و تبلیغات بورژوازی که برای پیشبرد هر سیاست شان پیش از هر چیز به این نیاز دارند که جامعه مستاصل باشد و نداند چه میخواهد و چگونه میتواند به آن دست یابد، همه اتفاقات و مبارزات نزدیک به پنج دهه ما مردم ایران، تحریف یا حذف میگردد تا تصمیم “تصمیم سازان” که هیچی نیست جز آوار بدبختی بر سر توده مردم را عین منطق جلوه دهند. بخصوص مبارزات مردمی در سه سال اخیر که چیزی نبود جز تشریحی زیبا و فوق العاده جذاب از انعکاس همه زیبایی زندگی انسانی به وقتی که همه در پی رفاه و شادی همگانی هستند.
حقیقت اما این است که مردم در حال مبارزه اند. سال ۱۴۰۴ به سالی تعیین کننده تبدیل شده است نه بخاطر اینکه تبلیغات رسانه ای اینگونه جلوه میدهند که تنها راه ممکن ریزش بمب بر سر زندگی است، بلکه بدین خاطر که جنبش های قوی اجتماعی در ایران به شدت درگیر مبارزه هستند. جنبش هایی که در طی نزدیک به پنج دهه مبارزه سهمگین با یکی از وحشی ترین رژیمهای سرمایه آبدیده شده است.
بر خلاف تبلیغات رسانه ای نه ترامپ و نه حتی نتانیاهو و نه هیچ دولتمرد غربی خواهان سقوط جمهوری اسلامی نیست.. جنگی در نمی گیرد نه بخاطر اینکه یک قلم زن هپروتی باور دارد جمهوری اسلامی توان آنرا دارد که منطقه را به آتش بکشد، تنگه هرمز را ببندد و قیمت هر بشکه نفت را به هزار دلار برساند، و جنگ آخرالزمانی راه بیندازد! در حالیکه در ایران، یک تحول عظیم زیر و رو کننده که تمام دنیا را تحت تاثیر قرار میدهد ریشه دوانده است. اینجا حتی با یک “رژیم چنج” نمی توانند سر و ته کار را جمع کنند. درخواست کنندگان جنگ میدانند در چنین شرایطی کمترین نقش ممکن را در تحولات خواهند داشت و به همراه تمایلات سیاسی شان از صحنه سیاست ایران محو خواهند شد. و به همراه آنان نظام مطلوب طبقاتی شان نیز در معرض خطر و محو شدن قرار میگیرد.
در ایران یک انقلاب اجتماعی به تمام معنا در حال رخ دادن است، که زنان توانستند خاکریز اول حکومت را تسخیر کنند. اینکه کارگران وقتی توانش را می یابند در کف خیابان آلترناتیو خود، اداره شورایی را فریاد میکنند. اینکه “نه به اعدام” به یک جنبش همگانی تبدیل شده است، اینکه مبارزه علیه مذهب به تمام منافذ جامعه نفوذ پیدا کرده است… و اینکه گفتمان کمونیسم کارگری، هویت انسانی، گفتمان جنبش های اجتماعی شده است
انقلاب زن زندگی آزادی و عمق بخشیدن بیشتر و بیشتر به مبارزات و مطالبات و خواستهای رادیکال برای بهبود زندگی تنها راه ممکن برای خلاصی از رژیم اسلامی سرمایه است. و وقتی ممکن است که توده مردم در کف خیابان مطالبات خود را محقق کنند. اینجاست که دیگر زندگی تلاشی است برای زندگی انسانی و این یعنی همه چیز در اختیار مردمی است که زندگی را می سازند. *