کارگر کمونیست ٦١٢
حسین اکبری معرف همگان است بهرحال طول و عرضی برای خودش دارد مورد اعتماد بعضی هاست. آخرین اقدام ایشان امضای پای بیانیه ای است که ثابت کنند مصوبه شورای عالی کار جمهوری اسلامی در مورد دستمزدها امسال “وجاهت قانونی” ندارد. صد البته چشم امید ایشان به “محافل روشنفکری” آنهم از نوع “روشنفکری انتزاعی” نیست بلکه به ” جوانان جویای نام” است که از “ضعفها در رقابتهای فی مابین” میان تشکلات سیاه حکومتی که بواسطه ریختن خون کارگران و به فلاکت کشاندن توده کارگران شکل گرفته اند برای خودشان ” سود میجویند”. (عجب!) حالا ایشان منت سر همه گذاشته و در نوشتاری طولانی در دو بخش میخواهند “روند بیداری طبقاتی کارگران” را برای کسانی مثل ما روشن کنند تا ” راه را بهدرستی پیدا کرده و از این همه کژباوری ناشی از فردمحورهای موجود و مرسوم در روشنفکریِ انتزاعی، فاصله …” بگیریم. بهرحال ایشان خودشان را از “کنشگران پای در میدان جنبش کارگری” میدانند. برای همین میخواهند به ما حالی کنند باید روند استحاله تشکیلات مزدور پرور جمهوری اسلامی را باور کرد و “نگاه تحریمی” به آنها نداشت. گیرم که استحاله را باور کردیم، که چه بشود؟ اگر فکر کردید ایشان در جواب در می مانند اشتباه کردید! چرا که ایشان میخواهد :… از ظرفیتهای موجود برای ارتقائ رادیکالیزم در تشکل های زرد به سود منافع کلی طبقه کارگر استقبال و آنها را حتی المقدور تقویت” کنند. بعد هم گفتن اینکه اشکال در “قوانین موجود” است و با دادن وعده های شیرین به “برخی روشنفکران کارگری” این قوانین تغییر کنند “سازمان های مستقل و آزاد کارگری برپا” میشود(خب!خب!) چاقو کشان مستقر در تشکیلات سیاه دولتی این بار به گونه دموکراتیک انتخاب میشوند(چه جالب!) و ” در ساختار جانبه گرایی” اینان رایی برابر خواهند داشت. ( آفرین!)
حسین اکبری قبل از وعده های شیرین استحاله و جوانان جویای نام برای “روند بیداری طبقاتی کارگران”، اعتراضات دی ٩٦ و آبان ٩٨ را بعنوان “نقطه آغازینی” تعریف میکند تا از یک ” ویژگی مهم ” بگوید که تا حالا کسی متوجه نشده بود. او میگوید: “…این اعتراضها به رغم سرکوب شدید، همه مقامات نظام سیاسی را واداشت تا در حرف بپذیرند که این اعتراضها برحق بوده و اعتراض حق مردم است.” خب الحمدالله خیالمان راحت شد “مقامات نظام” در حرف پذیرفتند که اعتراض حق مردم است. او در ادامه تاکید کرده و مینویسد:” این ارزش ثبت در تاریخ” را دارد!(خدا را صدهزار مرتبه شکر!) اکبری حرف زیاد زده است و با حرفهایش این تردید را ایجاد میکند که آیا ” نشانههای خودآگاهی و بیداری طبقاتی کارگران” دیده شده یا نه؛ اگر شده پس چرا “…سازمانیافتگی بیشتر در طبقه کارگر نشده است” و مهمتر اینکه ” چرا …. از میزان بیداری طبقاتی کارگران مبالغه صورت میگیرد؟”
جناب حسین اکبری خودش را خسته کرده تا در دفاع از بیانیه ای بپردازد که چرا خلاف “مُر قانون” با وجودعدم امضای نماینده کارگران مصوبه افزایش دستمزد در حد چندرغاز، این مصوبه اجرای شده است. و گویا تشکلات دست ساز حکومتی “بدنه کارگری” دارند که باید به آنها پاسخگو باشند. او مینویسد:”… بخشی از طبقه کارگر نیازهایخود را از طریق این تشکل ها مطرح میکند و میخواهد که نمایندگان برگزیده … درمسیری گام گذارند که نیازهای موکلین را برآورده سازند …” واقعا! یعنی تشکلات ضد کارگری حکومتی که از هیچ کوششی فروگذاری نکرده اند تا راه را برای استثمار بدنه کارگری فراهم کنند خود را ملزم به پاسخگویی میدانند؟ پاسخگویی در رابطه با چی؟ یعنی وقتی ایشان با چاقو و پنجه بکس به سراغ فعالین کارگری میرفتند و اگر باز هم دست بدهد همین گونه عمل خواهند کرد به بدنه کارگری میخواهند بگویند: “یک عده کارگرنما جمع شده بودند و تشکل مستقل خودشان را داشتند سازمان میدادند و ما ریختیم سرشان و دنبال نفس کش گشتیم و همه ماست ها را کیسه کردند!” در همین حال چاقو ضامن دار را از این جیب با آن جیب هم می کنند تا بدنه کارگری هیچ شبهه ای برایش ایجاد نشود که چگونه این کار صورت گرفته است. حسین اکبری با امیدورای میگوید: “تغییر نسلی” در تشکیلات سیاه ضد کارگری در حال وقوع است، جوانان جویای نام روند استحاله را با کلکهایی که بلدند تشدید میکنند. این البته از کسی که میخواهد “ازمیزان بیداری طبقاتی کارگران مبالغه” نکند اصلا عجیب نیست که سنگ کسانی را به سینه بزند که وظیفه ذاتی شان سرکوب کارگر و بدنه کارگری است.
اما برای روشن شدن بدنه کارگری ادعای حسین اکبری برای تشکیلاتی مانند خانه کارگر یک مثال میزنم تا خواننده دستش بیاید که بدنه کارگری این تشکیلات یعنی چه. خانه کارگر امکاناتی در “شهرهای زیارتی” مثل مشهد یا “شهرهای سیاحتی” شمال دارد (اینکه این امکانات از کجا بدست آمده است خودش جای سوال بسیاری است) که اگر یک کارگر بخواهد از این مکانها استفاده کند باید حتما عضو این تشکیلات گردد و کارت عضویت دریافت کند و بعد این تشکیلات آمار میدهد که اعضایش چندین هزار است. اما در مواردی که کار به شکایت بکشد مثلا در مورد اخراج نهایت راهنمایی ای شان اینست که میگویند:” زود برو شکایت کن!”. بدنیست مثالی از تجربه خودم بزنم. در سالهای پیش ( یکسال بود حقوق دریافت نکرده بودم کار به اخراج و شکایت کشید). در روز دادگاه مثلا حل اختلاف، اداره کار مربوطه مدعی شد که شکایت شما در حضور نماینده شما دارد بررسی میشود و یک آقایی نشسته پشت میز ثم و بکم، هیچی نمی گفت و در پلاک روی میزش قید شده بود نماینده دولت! گفتم: این که نماینده کارگر نیست! خیلی راحت پلاک را عوض کردند و آن آقاهه شد نماینده کارگر! نماینده کارفرمای من هم نیشش تا بناگوش باز بود. یعنی سمبلیک تر از این نمی شد نشان داد که سه جانبه گرایی یعنی چه!
حسین اکبری شرایط نکبتی که جمهوری اسلامی بر ما کارگران تحمیل کرده قبول دارد و گر نه یکبار هم شده باید از خودش می پرسید تشکلاتی که رسمی نیستند و همیشه تحت پیگیرد و سرکوب و زندان و قتل و شکنجه هستند مگر مجال یافتند “بدنه کارگری” خود را ملاقات کنند. نویسنده این یادداشت و کسانی مثل من که سنگ حزب کمونیست کارگری را به سینه میزند کجا و کی فرصت داشتیم تو محیط کار به صراحت از دنیای بهتر مان بگوییم. حالا ما به کنار ظاهرا روشنفکر انتزاعی هستیم! چرا مثلا فعالین اتحادیه آزاد کارگران که طوماری با ٤٠ هزار امضا در مورد حداقل دستمزدها تهیه کردند هنوز که هنوز است، چوب این عمل شان را میخورند؟ چرا باید علی نجاتی و محمود صالحی و رضا شهابی و… همیشه با خطر بازداشت زندگی کنند؟ چرا بهنام ابراهیم زاده و پیمان شجریاتی باید آواره خارج شوند؟ چرا همین امروز باید ناهید خداجو و شاپور احسانی راد و… باید زندان باشند؟ چرا اسماعیل بخشی در زیر شدیدترین شکنجه ها باید علیه خودش سخن بگوید؟ چرا کسانی مانند سپیده قلیان و همه دانشجویانی که سنگ کارگر را به سینه میزنند در خطر بازداشت و تهدید و فشار بر خانواده هایشان باشند؟ چرا باید شاهرخ زمانی و محمد جراحی و کوروش بخشنده در زندان یا بر اثر مرارتهای دوران زندان جان بدهند ؟ کی دست این فعالین را از بدنه کارگری کوتاه کرد؟
ایشان مدعی است که سندیکالیست است، این هم ادعایی کذب است. شاهد بودیم که کارگران شرکت واحد کوشش کردند که سندیکای خودشان را بسازند. کی و کجا گذاشتند که تماس با بدنه کارگری کارگران شرکت واحد برای سندیکای این شرکت تداوم یابد. از در و دیوار مزدوران تشکیلات سیاه دست ساز حکومت با چاقو و چماق بر سرشان ریختند و جز اخراج و شکنجه و زندان و بیکاری و دربدری مگر اعضای سندیکای شرکت واحد تاکنون نصیبی برده اند و… یک دسته از کسانی که مسبب مصیبتهای که اعضای سندیکای شرکت واحد تحمل میکنند، همین تشکیلات سیاه و پلشت جمهوری اسلامی است که نام کارگر را یدک می کشند. حسین اکبری بدنه کارگری تشکیلات سرکوبگر کارگر را می بیند اما بدنه کارگری تشکلات مستقل به روایت حکومت مخل امنیت و تولید و محاربه را نمی خواهد ببیند.
لابد ایشان انتظار داشته در آبان ٩٨ و دی 96 کارگر سرود خوانان با پرچم سرخ درخیابان باشد و تظاهراتش سازمان داشته باشد؟ یکی برود به ایشان بگوید همان تشکلات حکومتی که شما استحاله آنها را پی میگیرید اولین کسانی هستند که به چنین میتینگی با چاقو و چماق حمله خواهند کرد؛ مگر نکردند؟ بی انصافی و بی مسئولیتی ظاهرا حدی ندارد. هنوز چهار دهه بیشتر نگذشته میتوانند تاریخ را مرور کنند ( تاریخی که ظاهرا ایشان آنرا تجربه هم کرده!) که چگونه به کارخانجات لشکر کشی کردند و کارگران را قلع و قمع کردند و حسین اکبری تنها به این اشاره میکند:”… کافی است که به موضوع پس از سرکوب دهه ۶۰ سندیکاهای کارگری برگردیم، بدنبال آن سرکوب و تسلط حاکمیت بر”خانه کارگر” بوسیله بازوی کارگری خود در حزب اسلامی کار..” همین!!؟ این تسلط حاکمیت بر خانه کارگر مگر به زبان خوش بوده یا درکشمکش سیاسی شفاف یا بر جوی خونی که راه افتاد ممکن شده است؟
حسین اکبری نمی خواهد موقعیت اعتلای انقلابی و بیداری طبقاتی کارگران را کشف کند. به خودش نگاه کند و بر موقعیت ضد انقلابی خودش واقف شود و نگران بیداری طبقاتی کارگران نباشد. عیب ندارد بگذارد ما “مبالغه” کنیم به جایی که برنمیخورد! مگر نه این است که ما عددی نیستیم! چه جای نگرانی است؟. بگذارد ما به نشانه های بیداری طبقاتی کارگران که در مبارزات کارگران هفت تپه، فولاد اهواز و هپکو و آذر آب و … دل خوش باشیم. ایشان سراغ “بیداری طبقاتی کارگران” را میگیرد، ما مدعی هستیم امروز حزب کمونیست کارگری تشکل سیاسی طبقه کارگر ایران است. این حزب تبلور آگاهی طبقاتی طبقه کارگر ایران است. این حزب “نماینده طبقه کارگر رو به جامعه است و نماینده کل مردم رو به حکومت است.” این حزب آنچه را جنبش کارگری در پی آن است یعنی سوسیالیسم کارگری را نمایندگی میکند. اگر کسی مانند حسین اکبری باور ندارد ما کاری نمی توانیم بکنیم. آیا احزاب و سازمانهای سیاسی چپ دیگر هم این ادعا را دارند؟ جای شک وشبهه زیادی است. وقتی سازمانی یا حزبی که ادعای کمونیسم هم را دارد روز و شب ناله سر میدهد که آگاهی طبقاتی کارگر شکل نگرفته، معلوم است خودش را نماینده هیچ چیزی نمیداند. بگذریم از تشکیلات و اشخاصی که هنوز منتظرند روز موعود فرا رسد و طبقه کارگر حزبش را بسازد. اما حسین اکبری حتی جز این دسته هم نیست او دنبال استحاله تشکیلات سیاه و فاشیست ضد کارگری است. نوشتار حسین اکبری از سر “امکان گرایی” نیست بلکه ایشان نماینده جنبشی است که با بیداری طبقاتی کارگران خود را تمام شده میداند و ترجیح میدهد تا از تشکیلات سیاه ضد کارگری دفاع و اعمالشان را توجیه کند. برخلاف ادعای انتهای نوشته اش از تعمیم خود آگاهی و بیداری در طبقه کارگر، فعالیت های ایشان خاک پاشیدن بر چشم کارگران است.*
اینرا هم بخوانید
تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی
کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …