سال ٩٦ به پایان خود رسید. سالی که شروعش با فاجعه بود و همه سال فاجعه، پشت فاجعه. انفجار معدن یورت آزادشهر، زلزله کرمانشاه، آتش گرفتن کشتی سانچی، و آخرین آن سقوط هواپیمای تهران یاسوج. این اما فجایعی بود که گویا “ارزش خبری” داشته و در صدر اخبار جای گرفته بود. اما فاجعه از همان روز ٤ فروردین برای کارگران با مرگ دو نفرکارگر درایستگاه تقلیل فشارگازهمدان بهوقوع پیوست که ٢کارگر ٢٥و ٣٧ ایستگاه گاز همدان بر اثر انفجار زنده زنده در آتش سوختند. کشتار کارگران در محل کار به امر روتین و بی اهمیت برای استثمارگران تبدیل شده است. مرگ بر اثر تصادفات جاده ای برای مجریان اسلامی سرمایه به یک آمار گیری هیجان انگیزتبدیل شده که کنتور بیندازند ببیند سال جاری چند درصد کمتر یا بیشتر نسبت به سال گذشته آمار بالا و پایین شده است. در مقابل خودکشی کک شان هم نمی گزد. مرگ بر اثر گرسنگی و بی خانمانی شده همه زندگی تهیدستان، که زنده بودن در این شرایط عجیب می نماید. رکود جهانی اعدام امری است که جمهوری اسلامی بدون آن زنده نمی ماند. در کنار اینها کشتار در زندانها و خیابانها امری لازم است برای حفظ بیضه اسلام و سرمایه داری اسلامی شده در ایران، که نتیجه و حاصل آن شده سال پشت سال خرابی و نکبت و فلاکت و مصیبت. جمهوری اسلامی هر بحرانی داشته باشد در پدید آوردن فاجعه هیچگونه بحرانی ندارد، که خود بحران است برای کل زندگی توده وسیعی از انسانها؛ نه تنها در ایران بلکه در منطقه خاورمیانه و ایضا در جهان است ( همه شاخه های جنبش قاتلین اسلامی آبشخورشان حکومت اسلامی در ایران است) که در چهار دهه گذشته جز فاجعه آفرینی هیچ ثمری برای بشریت نداشته و ندارد.
فاجعه، حاکمیت سرمایه داری بر کل جهان است. از نشانه عمق فاجعه همین بس که چند نفر میتوانند به اندازه میلیاردها انسان دیگر ثروت اجتماع را در اختیارشان داشته باشند. نابرابری هولناکی بر سراسر جهان حاکم شده است و ادامه حاکمیت نفرین اجتماعی کل نوع حیات امروزی را در معرض تهدید قرار داده است. همه قول و قرارها برای فقر زدایی و نجات محیط زیست همه پوچ و بی معنی است چرا که اساس مصیبت کنونی یعنی استثمار اکثریت ٩٩ درصدی توسط یک درصد پا برجا است و قرار هم نیست تغییری در آن بوجود آورند.
اما امید به تغییر این فاجعه آفرین، با شیپور سرنگونی حکومت اسلامی که در دی ماه ٩٦نواخته شد در دلها زنده شد. این چنین است که فاجعه سازان از سرنوشت خویش در سال ٩٧ به هراس افتادند. جنایتکار فرتوتی به نام جنتی نمی تواند نگرانی اش را از سال جدید مخفی کند. وزیر کشور حکومت هراسان هشدار میدهد که همه چیز آماده انفجار است و مشاوران ارشد دستگاه جنایت آفرین از بی افقی و امید نداشتن به اینکه میتوانند امری را به پیش ببرند و هر آن امکان انفجار اجتماعی بزرگتر را پیش بینی میکنند.
حضور تهیدستان( همانها که روشنفکران بورژوازی فکر میکردند آنقدر گرسنه گی به ایشان تحمیل کرده اند که نای آمدن به خیابان نداشته باشند) در خیابانها و فریاد صریح و روشن آنهاکه تحمل شان برای تحمل بیشتر نکبت اسلامی تمام شده است باعث شده است که مصیبت سازان شب و روز شان را قاطی کنند و هر کدام دیگری را به انگلیسی بودن متهم کنند! مشاوران بورژوازی در مقام های مختلف بورژوازی برای نجات اساس سرمایه داری در ایران در کمال ناامیدی هر روز طرحی می ریزند که شاید آتش انقلابی دیگر را در ایران خاموش سازند. به قدرت نرسیده روی تی شرت خود نوشته اند “چو ایران ( استثمار و ستم) نباشد تن من مباد” ولابد در ادامه اش “در این بوم و بر زنده یک تن مباد”. ” حکیم ابوالقاسم فردوسی” نمیدانست که بد سگالان امروزی به نام او چه وعده ها برای بی حقوقی مردم نمی دهند،و گر نه شاید “سرود حماسی اش” را نمی سرود.
اما کارگران ایران که تجربه یک انقلاب را دارند و در سالها اخیر و بخصوص در سال ٩٦ یاد گرفتند که خیابانها را به محل اعتراض خود تبدیل کنند دیگر به این سادگیها همه چیز را به اختیار طرف مقابل نخواهند گذاشت که هر کاری خواست بکند. کارگران ایران اکنون صدای رسای دارد هر چند سخنگویان و رسانه های بورژوازی با هیاهو میخواهند نگذارند این صدا به گوش کسی برسد اما در واقعیت آنچه در خیابانها فریاد زده میشود: معیشت و منزلت حق مسلم ماست، نانآزادی برابری، انقلاب زنانه ،نه به اعدام ، آزادی زندانیان سیاسی و …. همه اینها یعنی خواسته طبقه ای که هیچ نفعی در ادامه یک روزدیگر نفرین اجتماعی، سرمایه داری ندارد. برای طبقه کارگر در ایران، جمهوری اسلامی بختک نکبت آفرینی است که اراده آنرا را دارند آنرا از صحنه روزگار محو سازند. اراده این طبقه را میتوان در اعتصابات مستمرشان و در حضور پرشورشان در خیابانها دید. جمهوری اسلامی برای خودش هیچ جای عقب نشینی نگذاشته و تنها چیزی که میتواند این بختک را از سر جامعه بکناری زند انقلاب است. امری که کسانی روزی سینه جلو داده بودند دوران انقلابات تمام شد و تاریخ پایان یافته خطر انقلاب دیگر را با تمام وجودشان حس میکنند که به زبان آمده اند: “درایران،یکانقلاباجتماعیزیرپوستجامعهدرحالگسترشاست.”(فوکویاما)
سال ٩٦ به پایان رسید و سال ٩٧ میتواند شروعی دوباره برای سوسیالیسم و آزادی در جهان باشد که این بار اما از ایران سربلند خواهد کرد. سال ٩٧ میتواند شیپور سرنگونی حاکمیت سرمایه در ایران باشد و شروعی برای طنین سرود انترناسیونال در سراسر جهان باشد. سال ٩٧ باید پایانی بر رنج مردمان محنت زده باشد و امید به تغییربرای یک زندگی بهتر تحقق یابد.