درماندگی!

تصورش را بکنید که بریتانیا جنگهای ۱۶۴۹-۱۶۸۸ را به خود نمی دید، چارلز دیگری حاکم بود و استقلالی به آمریکا داده نمی شد! فرانسه انقلاب ۱۷۸۹ و بیش از یک دهه جنگهای پی در پی ناپلئون را از سر نمی گذراند و سیستم حکومتی فرانسه دو سه قرن بعد هنوز با شاهی دیگر، مثلا لوئی ۱۲۰، پادشاهی مطلق می ماند. تصورش را بکنید که روسیه انقلاب ۱۹۱۷ و سختی های بعد از آن را از سر نمی گذراند و اکنون آلکساندر یا نیکلای دیگری، مثلا آلکساندر ۴۶ بر تخت پادشاهی بود. تصورش را بکنید که اگر ماشین شکن ها قادر می شدند جلوی انقلاب صنعتی را بگیرند و بجای کامپیوتر و هواپیما، هنوز با ارابه و آسیاب بادی امور را می گذراندیم و چیزی به نام فیسبوک و یوتیوب و امثالهم نداشتیم.
پادشاهان در بریتانیا، تا قبل از جنگهای نیمه دوم قرن ۱۷ همه قدرت بودند. مگسی بدون دستورات مطلق آنها حق پرواز نداشت. مخترعی بدون دستور آنها اجازه اختراعی نداشت. اما دوره آن جنگها از سخت ترین دوران زایمان دمکراسی نسبی در آن کشور بود. جنگ و ترورهایی که پیآمد انقلاب کبیر فرانسه بودند، زندگی را برای یک دوره ای بر بخش وسیعی از جامعه تباه کرد. مردم انقلاب کرده روسیه وارد یک دوره بی سابقه ای از گرسنگی و قحطی شدند. و انقلاب صنعتی هم قربانیان اولیه بسیار زیادی داشت. اما امروز هیچ آدم عاقلی برای چارلز اول، برای لوئی شانزده، برای نیکلای دوم، و برای آسیاب بادی ای زانوی غم بغل نکرده است. کارکرد تاریخ همین است! در دوره ای از تاریخ، پیشرفت جامعه بشری با موانعی روبرو می شود که از سر راه برداشتن آنها تنها توسط انقلابات و با تندپیچ هایی ممکن می شوند. در این بین و برای گذار از آن موانع بعضا با موانع دیگری هم روبرو می شویم؛ مثل گذر از رژیم پهلوی به یک جامعه شایسته انسان که مجبوریم با هیولای اسلامی هم در بیافتیم!
اخیرا در صفحات رسانه های اجتماعی نوشته ای با امضا تعدادی از “اعضا و هواداران پیشین احزاب و سازمانهای چپ” منتشر شده است که بقول خودشان از “پیمان نوین، شاهزاد رضا پهلوی” حمایت کرده اند. در سطر اول این طومار آمده است: “ما امضا کنندگان زیر جمعی از کنشگران سیاسی و اجتماعی هستیم که اکثرا از اعضا و هواداران پیشین احزاب و سازمانهای چپ شرکت کننده در انقلاب ویرانگر ۱۳۵۷ بوده ایم.” این جمع با “ویرانگر” خواندن انقلاب ۵۷ می خواهند آن انقلاب را با وحشی گریهای جمهوری اسلامی یکی جلوه داده و برای رضا پهلوی بازار گرمی بکنند. واضح است که جمهوری اسلامی روی تمام حکومتهای ماقبل خود را در ایران و تمام حکومتهای کنونی در جهان را سفید کرده است. مردمی که هر روز می‌خواهند زندگی نرمال خود را بکنند؛ سر کار بروند، لباس دلخواه خودشان را بپوشند، غذائی را که دوست دارند بخورند، حقوق و دستمزد معمول دنیای امروزی‌شان را بگیرند، روزنامه و کتابی را که می‌خواهند بدون به خطر انداختن زندگی خود بخوانند، به هر کجا که می‌خواهند بدون موش‌دوانی بازجویان سفر کنند، با هر کسی که می‌خواهند رابطه دوستی برقرار کنند و ازدواج کنند، و بسیاری از موارد اینچنینی پیش پا افتاده، نمی‌خواهند زیر سایه حکومتی زندگی کنند که همه این موارد را از آنها دریغ می‌کند. اما تمام فراخوان نامه فوق ناشی از عجز و درماندگی است. خیزش میلیونی انقلاب ۱۳۵۷ برای خلاصی از مناسبات ارباب و رعیتی پادشاهی “ویرانگر” خوانده می شود، رهبرشان “شاهزاده” است، و هویتشان “چپ پیشین” است. یک آدم سیاسی جدی که بخواهد کسی به فراخوانش اعتنائی بکند، نگاهش رو به جلوست. هیچ جامعه ای به نادمین و شکست خوردگان گوش نمی دهد. آینده فقط از آن نوید دهندگان آینده ای بهتر است. توده به جان آمده مردم در ایران، از آنهایی که آینده شان گذشته شان است مدتهاست عبور کرده است.
۳۰ اکتبر ۲۰۲۰

اینرا هم بخوانید

نقطه ضعف راست- ناصر اصغری

چپ و راست در انقلاب جاری در حال سازماندهی هستند و قبل از اینکه انقلاب …