روزهایی درتقویم به ثبت میرسد که فراموش شدنی نیست وهیچ نیرویی نمی تواند آنرا از مردم بگیرد. روزهایی که نشانه امری است. نشانه تداوم مبارزه و اعتراض است. و تمام مبارکی اش بر همین جنبه مبارزاتی آن است.
روز “تولد پر هیاهوی” شاهزادگان و امیران و رسولان الهی و ائمه اطهار را نیز گرامی میدارند اما به ضرب دگنگ و اجبار کل حکومت. روزهایی که به مانند کف روی آب اند؛ هیچ ثمری ندارند جز یاد آوری درد و رنج و تحقیری که بر مردم تحمیل میشود و متولدین آن روزها بر آن پا فشاری میکنند. کم نیستند در تقویم این روزها. اما روزهای هستند که در پی یک مبارزه خونین شکل گرفته اند و آنها که در خون خود تپیده اند بر حقی تاکید میکنند و تداوم دهندگان آن در پی راهی بودند که تحقیر و درد و رنج مردم پایان یابد. 16 آذر یکی از این روزها است. روزی به نام دانشجو، روزی که دانشجو خود را در پیوند با طبقه کارگر می یابد. “فرزند کارگرانیم کنارشان می مانیم” بر هم سرنوشتی تاکید میکند، بر مبارزه مداوم گاه آشکار گاه نهان طبقه کارگر علیه سرمایه تاکید میکند. کارگر چاره ای ندارد جز مبارزه روزمره و همیشگی علیه سرمایه تا بتواند حداقل های ممکن را داشته باشد و دانشجو به عنوان بخشی از طبقه کارگر چاره ای ندارد جز اینکه صدای طبقه خودش باشد. صدای آگاهی طبقه کارگر باشد. بخشی از دانشجویان تربیت میشوند که “مدیران آینده” باشند برای همین هیچگاه اعتراض ندارند. اما دانشجوی معترض خود را در صف طبقه کارگر می یابد نه بخاطر اینکه به تحقیر بیان میکنند:”جوان است و رویا پرداز”، بلکه بدین خاطر است که از همان اوان جوانی می بیند که بر تمام رویاهایش خط قرمز میکشند و منطقه پرواز ممنوع برایش می سازند.
بسیار کوشش شده است در 65 سال گذشته این روز را به روزی برای خوشایند طبقه حاکم بدل سازند و این را هم نه به خواهش وتمنا بلکه به ضرب کشتار و زندان و شکنجه اعدام ، در برهه ای توانستند این چنین کنند. در کنار در ورودی دانشگاه “چادر وحدت” برپا کردند که در زیر این چادر، چاقو کشان و پنجه بکس بدستان و چماق داران خود را سازمان دادند تا شاید صدای این بخش از طبقه کارگر را خاموش سازند. به ضرب آنچه “انقلاب فرهنگی” نامیدند و به قلع و قمع دانشجویان پرداختند و چادر وحدت به “دفتر تحکیم وحدت” تبدیل شد و این دفتر کذایی سالیان سال بازوی سرکوب بود تا آنوقت که دیگر کارآیی اش را از دست داد و نیازی به آن نبود درش را تخته کردند. اما کسانی که در آن پرورش یافته بودند غیر خودی قلمداد شدند با وجود آنکه دربدر شدند اما هنوز به همان زبان سعی دارند “جنبش دانشجویی” را با تفسیرهای کذایی شان ( بخصوص خیلی دوست دارند این روز صنفی قلمداد شود) مال خود کنند. و “جان نثاران” خاندان پهلوی همیشه و همیشه از یادآوری این روز نفرت داشتند. یکی شان (شهرام همایون) سالها پیش به اعتراض بیان کرد روز 18 تیر باید روز دانشجو باشد. چون روزی بود که جمهوری اسلامی دانشجویان را به خاک و خون کشید. او حیران مانده بود که چرا اصرار است که روز 16 آذر، روز دانشجو باشد! و میخواست روزی که حکومت سلطنتی دانشگاه را به خون کشید به فراموشی سپرده شود. 16 آذر اما فراموش نمی شود، نه به خاطر “سه شهید اهورایی”؛ بلکه بدین خاطر این روز بدل به روزی شده که عملا فرزندان کارگران صدای کارگران و کل جامعه میشوند و تا کارگر و کارگر است و سرمایه حاکم است این روز به عنوان یک روز اعتراضی تداوم خواهد یافت.
دانشجویان با وجود همه تهدیدها و بازداشت ها و شکنجه ها این روز را هر سال به هر شکلی شده و در زیر چنگال و نگاه پر از مرگ حکومت اسلامی برگزار کردند و امسال درست بعد از کشتار سراسری روزهای پایانی آبان ماه که در کل کشور جمهوری اسلامی راه انداخته بود، دانشجویان عرصه دانشگاهها را به عرصه فریاد و اعتراض به کشتار و صدای محرومان و “کشته شدگان بی تدفین” تبدیل کردند. این صدا آنقدر بلند و رسا بود که رسانه های بورژوازی با وجود همه سانسورها مجبور شدند آنرا منعکس کنند و باز مفسرین دوم خردادی که در دفتر تحکیم وحدت درس تحمیق را پاس کردند، سر و کله شان در این رسانه ها پیدا شد. اما نتواستند چپ و کمونیست بودن این روز را کتمان کنند. با آسمان و ریسمان بافتن کوشش کردند زهر این روز را که کام شان را تلخ کرده بود بگیرند. اما واقعیت را هم ما میدانیم و هم آنها؛ “هژمونی” یافتن چپ و کمونیسم است. (در لحظه نوشتن این متن شاهکاری از تلویزیون ایران اینترنشنال را شاهد بودم تا به زعم خود چپ بودن دانشگاهها را تحقیر کرده باشد. تئاتر میدانی یا خیابانی دانشجویان نوشیروانی بابل را که تئاتری اعتراضی به کشتارهای اخیر بود، این رسانه تعزیه نامید. به قول شاعر توفان خنده ها!!)
سلطنت طلبان آشفته از این وضعیت کل ماجرای این روز را امنیتی خواندند! شاید شاهزاده و ملکه سابق بتوانند به خودشان بقبولانند که برای اول مه و 8 مارس برای مردم فریبی بیانیه بدهند اما هیچ رقم نمی توانند برای این روز حرفی داشته باشند. چون در این روز ارتش پدر تاجدار، اعلی حضرت محبوب و ملکه دانشگاه تهران را به خون کشید. برای همین خادمان درباری به همان زبانی متوسل شدند که نیروی اطلاعاتی جمهوری اسلامی، که هر چیزی را به هر چیز وصل میکند تا شاید این روز و حرفها و شعارهای این روز فراموش شود. معلوم است که از هم اکنون بی تابی میکنند که بار دیگر در تداوم ساواک، ساواما ، واواک و ساس صدای کمونیسم و کارگر را خفه کنند.
این روز برای ما کارگران مهم است. 16 آذر با چپ و کمونیسم پیوند خورده است، با آرمانهای طبقه کارگر پیوند خورده است. برای همین است که خشم طبقه حاکم و آنهایی که دست شان از قدرت کوتاه شده است برانگیخته است. 16 آذر امسال در امتداد 16 آذرهای سالهای پیشین با قدرت و صلابت بیشتری فریاد زد که طبقه کارگر فریادش بلند است و میخواهد و میتواند پیشاپیش کل جامعه باشد. درود بر دانشجویان، فرزندان طبقه کارگر که در زیر نگاه درنده حاکمان اسلامی سرمایه فریاد رسای طبقه کارگر هستند. *
کارگر کمونیست ٦٠٠:
یاشار سهندی