کارگر کمونیست 797
روز شنبه 25 شهریور 1402 از کله صبح نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی خیابانی که سنتا محل تجمعات اعتراضی است قرق کرده بودند. از ابتدای هفته گذشته این نیروها، عصرها در این محله با تعداد کم خودی نشان میدادند. هر چه به آخر هفته نزدیک میشدیم تعداد و ساعات حضور آنها نیز افزایش میافت. و روز شنبه حکومت نظامی اعلام نشده رسما به اجرا در آمد.
ساعت 10 صبح به خیابان رفتم. حضور گسترده ماموران به وضوح تو چشم میزد بخصوص اینکه بسیاری از مغازه ها عملا تا عصر بسته بودند. حال چه به نشانه اعتراض یا تعطیلی رسمی (به مناسبت مرگ اختر هشتم شان!) موجب شده بود که حضور ماموران بیشتر حس شود. حضور سه زن بدون حجاب اسلامی؛کاملا مشخص بود این اقدامی اعتراضی است. ایشان در خیابان زیر نگاه سرکوبگران بی هراس قدم میزدند. این سه زن که نشانه سه نسل بود ( مادر بزرگ، مادر و نوه) حریف می طلبیدند.
بین ساعت 5 و 6 عصر بار دیگر به خیابان رفتم. هوا رو به تاریکی بود. ماموران بیشتر در سطح خیابان پخش شده بودند. حالا سلاحهای خود را به رخ میکشیدند. بسیجی ها با کلاه کشی حضور داشتند و با صدای بلند خاطرات پلشت خود را مرور میکردند. تا بن دندان مسلح بودند و اطمینان از حضور کسانی از جنس خودشان احساس شجاعت کاذبی به ایشان دست داده بود. زنان بدون ترس و واهمه بدون حجاب در پیاده رو دو طرف در رفت و آمد بودند. سرکوبگران کفتار صفت را به هیچ گرفته بودند. نیروهای لباس شخصی اینجا و آنجا نشسته بودند. بدون لباس فرم مانند بسیاری بودند که در خیابان حضور داشتند. اما کافی بود به چشمان ایشان دقت کنید تا شناسایی شوند. نگاه ایشان انعکاس هیچی نبود جز پوچی در عین حال پر از نفرت از هر چه نشانی انسانی دارد. حرکت هر رهگذری را زیر نظر داشتند که مبادا از نقطه ای شعله ی تجمعات گُر بگیرد. گشتهای موتور سوار به نوبت در خیابان جولان میدادند که شاید کسی را ترسانده باشند! امکان شکل گیری تجمعی نبود اما جنگ به نفع مردم کاملا مغلوبه بود. این نیروها بودند که مدام در هراس بودند و مردم بی توجه به آنها، بخصوص زنان؛ در پیاده روها در گشت و گذار بودند.
ساعت 9 شب تصمیم گرفتم کل محله را با ماشین بگردم. ترافیک سنگین نشان از این داشت که بسیاری مانند من بیرون آمده بودند تا اگر امکانش بود اقدامی صورت دهند. معلوم شد که در این روز هر جایی که احساس خطر کرده بودند یک گله از این انسانهای خالی از هر گونه احساس بشری کاشته بودند. این اشباح مسلح در جاهایی از تاریکی شب استفاده کرده بودند و روی زمین ولو شده بودند. احساس بیهودگی در این مثلا استراحت دور از چشم فرماندهان بالاتر کاملا مشهود بود. این آنها بودند که خسته و بیزار کف زمین پهن شده بودند. ایشان میدانستند گشت و گذار مردم در خیابان چه پیاده و چه با ماشین، در شب و روز 25 شهریور که سالگرد انقلاب زن زندگی آزادی است نه برای تفریح بلکه برای بیان اعتراض است.
اخبار از سراسر ایران حکایت از این داشت که همه جای ایران همین شرایط حاکم بوده است. اما با این وجود در شهرهای مختلفی مردم فرصت یافته بودند اعتراض خود را با شعار مرگ بر دیکتاتور نشان دهند. شهرهای کردستان یکپارچه اعتصاب بود. شهر سقز از زمین و هوا به محاصره در آمده بود و آب سدی را رها ساخته بودند که دسترسی مردم از مسیر رودخانه خشکیده به مزار مهسا را از بین برده باشند. همین یک اقدام کفایت میکند که نشان بدهد چقدر جمهوری اسلامی ترسیده است. خبرها که به تدریج منتشر شد موید این است که جمهوری اسلامی که با تمام توان به خیابان آمده بود که هیچ صدایی شنیده نشود اما در شهرهای رشت، آبدانان کرمانشاه، در مناطقی از تهران و در شهرهای سنندج، مشهد، اصفهان و زاهدان و گرگان مردم با شعار مرگ بر دیکتاتور و امسال سال خونه سید علی سرنگونه، مرگ بر ستمگر و مرگ بر خامنه ای، فریادی شد بر سر ستمگران. در زندان اوین زندانی سیاسی زن شالهای خود را سوزاندند، جایی که قرار بود فریاد مبارزان را خفه کند اکنون خود به محلی برای اعتراض تبدیل شده است. اینها همه نشانه ای از اینکه انقلاب به راه خود ادامه میدهد. سران جمهوری اسلامی خود بهتر از هر کس میدانند به “نماز وحشت” محتاج هستند چون میدانند مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی جمهوری اسلامی نمی اندیشند، و برای این امر از هر فرصتی استفاده میکنند.
گسیل همه توان سرکوب حکومت به خیابانها کل ایران نشان کاملی از استیصال جمهوری اسلامی است. شنبه 25 شهریور بار دیگر ثابت کرد که انقلاب زن زندگی آزادی چیزی از توان و عزمش کم نگردیده است. هر اتفاق کوچک و بزرگی مانند کبریتی بر بشکه باروت عمل خواهد کرد. در یک سال گذشته این حکومت بیش از گذشته ثابت کرد که معضلش نه حل مشکلات مردم، بلکه به تاخیر انداختن سقوط خود است. و این سقوط هر چه بیشتر به تاخیر می افتد، سقوط هولناک تری برای جمهوری اسلامی رقم خواهد زد.
جمهوری اسلامی میزند و میکشد همانگونه که در این روز حداقل یک نفر دیگر را در سقز به قتل رساند؛ اما قتل و کشتار هم دیگر دوای درد این حکومت نیست. حکومت اسلامی نه فقط بر گرده جامعه ایران بلکه بر جهان سنگینی میکند، و تنها راه ممکن که این حکومت با همه آثار مخربش از تاریخ بشری محو بشود انقلاب است. و این انقلاب بعد از یکسال پر کشمکش، حضور پر قدرت خود را در شنبه 25 شهریور 1402 بار دیگر ثابت کرد.
اینرا هم بخوانید
تداوم آوار فاجعه در معدنجوی طبس- یاشار سهندی
کارگر کمونیست 856 در چهلمین روز فاجعه کشتار کارگران در اعماق معدنی در طبس، قالیباف …