در مقابله با جنگ‌افروزی حکومت چه باید کرد؟ حمید تقوایی

حمید تقوایی – تدوین شده بر مبنای برنامه پاسخ در کانال جدید

حسن صالحی: بعد از ۱۲ روز جنگ میان اسرائیل و جمهوری اسلامی خیلی‌ها مشغول جمع‌بندی این تجربه شده‌اند. اتفاقات را مرور می‌کنند و به نتایج مختلفی می‌رسند. سؤال من این است که از نظر شما چه جنبه‌هایی در بررسی این جنگ مهم است و موضوعات مهم چه هستند؟

حمید تقوایی: برای بررسی این موضوع اول باید یک ارزیابی از خود جنگ داشته باشیم و روشن کنیم جنگ در چه بستری و در ادامه چه سیاست‌هایی اتفاق افتاد. به نظر من این جنگ نقطه عطفی بود در استراتژی غرب‌ستیزی و ضدآمریکایی – ضداسرائیلی‌گری حکومت.

جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدنش، علیه آمریکا و اسرائیل بوده است و بر طبل مقابله با شیطان بزرگ و اسرائیل کوبیده است. این خط قبل از جنگ اخیر اساساً امری تبلیغاتی و گفتمانی بود و از نظر عملی تا قبل از چند ماه اخیر از حداکثر موشک‌پرانی‌های محدود نیروهای نیابتی فراتر نمی‌رفت. حمله حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ این شرایط را تغییر داد و روندی شکل گرفت که نهایتاً به جنگ دوازده‌روزه منجر شد. این یک نقطه عطف و تحولی کیفی در مواضع و تبلیغات ضدآمریکایی – ضداسرائیلی رژیم بود. در این جنگ پوچی و بی‌مایگی رجزخوانی‌ها و ادعاهای ضد اسرائیلی حکومت و عجز و ناتوانی او حتی در دفاع از جان فرماندهان نظامی‌اش بر همه عیان شد و کل استراتژی و امر هویتی که حکومت خود را بر آن بنا کرده بود به‌سرعت فروریخت. این ضربه مهلکی به حکومت است که تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر رابطه رژیم با مردم و به نظر من بر گسترش مبارزات سرنگونی‌طلبانه و جنبش زن زندگی آزادی خواهد داشت.

در این میان حکومت از سر درماندگی به تبلیغات ناسیونالیستی روی آورد. “امت” جای خود را به “مردم” و “اسلام” جای خود را به “ایران” داد. حتی در بخشی از نیروهای اپوزیسیون هم ما شاهد عود کردن این گرایش ناسیونالیستی بودیم. علاوه بر نیروهایی که نسبشان به دوخرداد می‌رسد، اپوزیسیون راست و برخی جریانات جمهوری‌خواه و حقوق بشری نیز به مواضعی ملی – میهنی در مقابل جنگ در غلتیدند. موضع و خط همه این نیروها این بود که اسرائیل تجاوزگر است، و گرچه جمهوری اسلامی را قبول نداریم؛ ولی در شرایط تجاوز آمریکا و اسرائیل باید از وطن دفاع کرد و در برابر تجاوزگر به خاک ایران ایستاد و نظایر آن. حتی بخشی از نیروهای چپ، در قالب ضدیت با امپریالیسم و صهیونیسم، به این ارکستر پیوستند.

به‌این‌ترتیب در میان بخش نسبتاً وسیعی از اپوزیسیون، سرنگونی‌طلبی و مقابله با جمهوری اسلامی کاملاً تحت‌الشعاع دفاع از وطن و آب‌وخاک و یا مقابله با اسرائیل و امپریالیسم آمریکا و تجاوزگر خارجی قرار گرفت. گرچه این یکی از تأثیرات جنگ بر فضای سیاسی در ایران و مشخصاً بر مواضع حکومت و اپوزیسیون ناسیونالیستی آن بود، ولی به‌طورکلی در جامعه چنین گرایشاتی بچشم نمی‌خورد. مردم علی‌العموم مسائل و مصائب گریبان‌گیر خود، و جنگ و مقابله خود با حکومت مسبب این مصائب، را به‌خاطر حمله اسرائیل فراموش نکردند. هیچ‌کس چنین تصور و توهمی ندارد که جمهوری اسلامی نماینده یا مدافع وطن و مردم است. مردم علی‌العموم و مشخصاً دست‌اندرکاران میدانی جنبش زن زندگی آزادی می‌دانند که دشمنشان همین‌جاست و ذلت و حقارت و بی‌آبرویی این دشمن را به نفع جنگ خود می‌دانند. روشن است که در دل جنگ و بمباران طبعاً نمی‌شد مبارزات خیابانی را ادامه داد. چنین انتظاری نمی‌شد داشت. ولی در روحیه مردم، تلقی مردم و درک مردم از این جنگ نشانه‌ای از ملی‌گرایی نمی‌بینید. مردم و اکثر قریب به‌اتفاق دست‌اندرکاران جنبش انقلابی که با قتل حکومتی مهسا – ژینا آغاز شد به درست جنگ‌افروزی حکومت را مسبب حمله نظامی اسرائیل می‌دانند و به این نتیجه رسیده‌اند که حتی برای پایان‌بخشیدن به جنگ و فضا و تنهای جنگی باید جمهوری اسلامی را از میان برداشت.

در اثر این حمله رژیم نه‌تنها از نظر نظامی بلکه از نظر سیاسی هم به‌مراتب تضعیف شده است و این چشم‌انداز تعرض گسترده‌تر جامعه را در برابر ما قرار می‌دهد. به‌این‌ترتیب گرایشات ناسیونالیستی که در دل این جنگ در میان حکومتی‌ها و بخشی از نیروهای اپوزیسیون عود کرد تماماً در مقابل خواست‌های توده مردم و جنگ آنان با حکومت قرار می‌گیرد.

حسن صالحی: نیروهایی از اپوزیسیون که به این مواضع ناسیونالیستی درغلتیدند بعضاً این ارزیابی را دارند که حمله اسرائیل و آمریکا در چارچوب توسعه‌طلبی امپریالیستی و نظم نوین خاورمیانه صورت‌گرفته و مسئله هسته‌ای و موشک‌های بالستیک و نیروهای نیابتی و غیره تنها بهانه و ظاهر جنگ است و از اینجا نتیجه می‌گیرند که هدف و محور اصلی موضع‌گیری اعتراض نیروهای اپوزیسیون باید اسرائیل و آمریکا باشد. در این مورد چه نظری دارید؟

حمید تقوایی: اینها تحلیل‌هایی هست که اولاً غیرواقعی است و ثانیاً از نظر سیاسی عملاً و خواه‌ناخواه جمهوری اسلامی را تقویت می‌کند. جمهوری اسلامی هم گفتمان و تبلیغاتش دقیقاً همین است. حکومت هم، نظرش این است که اسرائیل و آمریکا تجاوزگر و توسعه‌طلب‌اند، می‌خواهند ایران را تجزیه کنند و پروژه هسته‌ای بهانه است و غیره. می‌گویند حمله اسرائیل بر مبنای یک نقشه از پیشی و تعیین شده آمریکا بوده، توسعه‌طلبانه است، جزئی از طرح نوین نتانیاهو برای خاورمیانه و جزئی از پیمان ابراهیم است و احکامی ازاین‌قبیل. بخشی از نیروهای اپوزیسیون هم همین تحلیل را دارند. اما هیچ یک از این نظرات ربطی به واقعیت جنگ ۱۲ روزه ندارد.

دوره حاضر را نباید با دوره بعد از فروپاشی شوروی اشتباه گرفت. در آن دوره بود که در خلأ بعد از فروپاشی شوروی آمریکا می‌خواست هژمونی و قدرقدرتی خودش را با توسل به قدرت نظامی و جنگ بر جهان و مشخصاً بر خاورمیانه تثبیت کند. جنگ اول خلیج و حمله به افغانستان و حمله دوم به عراق در این چارچوب اتفاق افتاد. ولی این سیاست هژمونی‌طلبی میلیتاریستی شکست خورد و مدت‌هاست، از همان دور اول ریاست‌جمهوری اوباما، کنار گذاشته شده است. دارند نیروهایشان را از منطقه خارج می‌کنند. دیدیم در افغانستان چه شکست مفتضحانه‌ای خوردند و در عراق هم بجایی نرسیدند و تنها باعث گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در آن کشور شدند.

در این تردیدی نیست که دولت آمریکا در پی گسترش نفوذ خود بر جهان است؛ اما در دوره‌های مختلف سیاست‌های متفاوتی را دنبال می‌کند و با احکام کلی و کلیشه‌ای نمی‌شود به هر شرایطی برخورد کرد. کلی‌گویی در مورد جنگ‌افروزی و توسعه‌طلبی و استعمار و “استعمار نو” و غیره آن‌هم در تقابل با جمهوری اسلامی و نیروهای اسلام سیاسی، در نقد واقعی سیاست‌های آمریکا و دولت اسرائیل در شرایط حاضر جایگاهی ندارد. مثلاً موضوع نقد واقعی ترامپیسم جنگ‌افروزی و جنگ‌طلبی نیست، برعکس ترامپ با گفتمان اول آمریکا و وعده خاتمه جنگ‌های منطقه‌ای روی کار آمد و بازگشت عظمت به آمریکا را عمدتاً با قدرت‌نمایی اقتصادی از طریق تعرفه‌ها و غیره دنبال کرد. از همین رو حمله دولت ترامپ به سایت فردو با اعتراضات بخش وسیعی در میان جمهوری‌خواهان و حتی هواداران خود او در جنبش ماگا مواجه شد. به‌طوری که بعدازاین حمله، با اعلام آتش‌بس ناگهانی و اینکه آمریکا به حمله دیگری دست نخواهد زد تلاش کرد طرف‌داران خودش را آرام کند. نه دولت آمریکا در موقعیت سی‌سال و بیست سال قبل است و نه خاورمیانه در آن شرایط است. در مورد سیاست‌های نتانیاهو هم باید توجه داشت که جنگ با جمهوری اسلامی با جنگ غزه کاملاً متفاوت است. در غزه نتانیاهو سیاست پاک‌سازی قومی را دنبال می‌کند و دررابطه‌با ایران درهم‌کوبیدن پروژه هسته‌ای و توان موشکی جمهوری اسلامی را. هدف جنگ ۱۲ روزه همین بود که علناً اعلام شد. نیروهایی هستند که فکر می‌کنند برای‌آنکه عمیق شوند باید توطئه‌های پشت پرده را کشف کنند. اما نظرات نوع دایی جان ناپلئونی و تئوری توطئه ربطی به فاکت‌ها و واقعیت ندارد. مسئله روشن است. همه می‌دانند که اگر جمهوری اسلامی بر طبل مرگ بر شیطان بزرگ و اسرائیل را نابود می‌کنیم و غیره نمی‌کوبید و پروژه هسته‌ای و موشک‌هایش را به‌طرف اسرائیل نشانه نمی‌رفت این جنگ هم رخ نمی‌داد. حتی اگر بهانه جنگ این سیاست‌های جمهوری اسلامی باشد بدون این بهانه حمله نظامی به ایران توجیه و معنایی نداشت. حتی بدون نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی حمله به غزه و جنگ وحشیانه نتانیاهو بعد از ۷ اکتبر ۲۳ رخ نمی‌داد.

نکته مهم که ما همیشه بر آن تأکید کرده‌ایم، این است که نیروهای تروریستی که جمهوری اسلامی محور آنها در منطقه است به نیروهای راست افراطی در اسرائیل و جنگ‌طلبی آنها که نتانیاهو نمایندگی‌شان می‌کند زمینه رشد داده است. اینها دوروی یک سکه‌اند. اگر دولت نتانیاهو زمینه و توجیهی برای قدرت‌گیری در اسرائیل و جنگ‌افروزی یافته است به این دلیل است که مدعی مقابله با نیروهای تروریستی اسلامی است.

اسرائیل از مقطع تشکیلش تا امروز فلسطینی‌ها را کوبیده است و امروز هم سیاست نسل‌کشی و پاک‌سازی قومی در نوار غزه را دنبال می‌کند. این دنباله سیاست همیشگی محروم‌کردن فلسطینی‌ها از سرزمینشان است؛ ولی تفاوت این است که امروز این سیاست همیشگی به اسم مبارزه با تروریسم اسلامی، دفاع از دموکراسی، مقابله با سیاست انهدام و به دریا ریزی کشور اسرائیل و غیره به‌پیش برده می‌شود. این زمینه را نیروهای اسلامی به همان اندازه وحشی و ضدانسانی ایجاد کرده‌اند. خیلی از نیروهایی که در این جنگ ۱۲ روزه هدف اصلی نقد و مخالفتشان را دولت نتانیاهو قرار می‌دهند و می‌گویند نتانیاهو جنگ‌طلب است و اگر جنگ نکند قدرتش را از دست می‌دهد و غیره متوجه نیستند که نتانیاهو و سیاست‌هایش خود زاده سربلند کردن اسلام سیاسی است. بدون جمهوری اسلامی و جولان‌دادن نیروهای نیابتی‌اش راست افراطی اسرائیل شانس چندانی برای به‌قدرت‌رسیدن و دست‌زدن به حملات نظامی به فلسطینیان در دو دهه اخیر نمی‌داشت. چه از نظر تاکتیکی – به شکلی که دیدیم حمله وحشیانه حماس در ۷ اکتبر ۲۳ آغاز این جنگ بود – و چه از نظر استراتژیک توسل دولت اسرائیل به نیروی نظامی با توجیه حق‌به‌جانب دفاع از موجودیت کشور اسرائیل در برابر نیروهایی است که آشکارا خواهان نابودی آن هستند.

ما همیشه و به‌ویژه بعد از ۷ اکتبر بر این تأکید کرده‌ایم که فاشیسم اسلامی و فاشیسم اسرائیلی لازم و ملزوم یکدیگرند، از همدیگر تغذیه می‌کنند و به یکدیگر توجیه و دلیل وجودی می‌دهند. این ویژگی شرایط سیاسی این دوره است که به جنگ ۱۲ روزه منجر شده است. این نه ربطی به جنگ همیشگی اسرائیل با نیروهای و مردم فلسطین دارد و نه ربطی به توسعه‌طلبی‌های آمریکا. این نظرات در واقع نشان‌دهنده جاماندن صاحبانشان از تاریخ است.

به نظر من واقعیت چند دهه اخیر این است که نیروی جنگ‌افروز در منطقه جمهوری اسلامی و نیروهای اسلامی وابسته به آن است. حتی جنگ همیشگی اسرائیل با نیروهای فلسطینی در این چارچوب قرار می‌گیرد. حمله اخیر اسرائیل به ایران هم در همین قالب صورت گرفت.

حسن صالحی: شما در بحث‌ها همیشه تأکید می‌کنید تمرکز باید بر سرنگونی جمهوری اسلامی باشد چه به‌عنوان حکومتی که زمینه‌ساز این جنگ بوده است و چه به‌خاطر جنگی که مردم ایران ۴۶ سال است علیه حکومت به‌پیش می‌برند. ولی آن طرف جنگ کسی هست مثل ترامپ که یک فاشیست تمام‌عیار است و شخصی مثل نتانیاهو که عمل و مسئول قتل‌عام مردم غزه است. در مقابل اینها چه باید کرد؟

حمید تقوایی: نکته اول این است که باید موضع‌گیری و تحلیل و ارزیابی واقعی‌ای از این دولت‌ها و سیاست‌هایشان داشت و موضوع جنگ آنها با جمهوری اسلامی را بر این مبنا بررسی کرد. تا جایی که به موضع‌گیری در مورد خود این نیروها بر می‌گردد به نظر من حزب ما یکی از احزابی بوده است که بیشترین نقد و ادبیات انتقادی را علیه ترامپ و سیاست‌های فاشیستی‌اش مطرح و منتشر کرده است و همچنین در افشاگری از نتانیاهو و بخصوص جنایت‌هایش بعد از ۷ اکتبر، بیانیه‌ها و نوشته‌های متعددی منتشر کرده است.

دولت نتانیاهو در نوار غزه مرتکب جنایت‌هایی شده است که حتی در تاریخ خود جنگ‌های ارتجاعی اسرائیل بی‌سابقه است. نتانیاهو در دادگاه لاهه به جرم جنایت علیه بشریت محاکمه و محکوم شده و الان در خود اسرائیل هم صحبت از محاکمه‌اش در میان است. ما از مبارزات مردم اسرائیل علیه دولت نتانیاهو قاطعانه حمایت می‌کنیم و این را وظیفه همه نیروهای آزادی‌خواه و مترقی جهان می‌دانیم.

ما همچنین از مبارزات گسترده مردم آمریکا علیه ترامپ حمایت می‌کنیم. الان در آمریکا هر ویک‌اند شاهد تظاهراتهای گسترده علیه ترامپ و سیاست‌های ضدانسانی‌اش هستیم. در این کشور جنبش نه به پادشاه ” نو کینگ” در حال اوج‌گیری است و کارزار علیه اولیگارشی مالی که برنی سندرز پرچم‌دار آن است حمایت توده‌ای در ایالت‌های مختلف را به خود جلب کرده است.

ما صریحاً از این اعتراضات حمایت کرده‌ایم. هم در آمریکا و هم از جنبش ضدجنگ و صد نتانیاهو در اسرائیل. ولی باید این اصل را فراموش نکرد که تعیین تکلیف با این حکومت‌های ارتجاعی اساساً به عهده مردم همان کشورها است. شما به‌عنوان یک حزب کمونیست و یا نیروی چپ و آزادی‌خواه در ایران حداکثر می‌توانید و وظیفه دارید علیه این دولت‌ها موضع بگیرید و مواضع و سیاست‌های ضدانسانی‌شان را محکوم کنید و از مبارزات مردم آن کشورها حمایت کنید. ولی در ایران مسئله کاملاً متفاوت است. اینجا وظیفه ما به زیر کشیدن جمهوری اسلامی است. تعیین تکلیف هر دولتی به عهده مردم همان کشور است. این خیلی روشن است. شما نمی‌توانید در آمریکا و یا اسرائیل انقلاب سازمان بدهید. ولی در ایران جنبش انقلابی هم اکنون جاری است، فی‌الحال شکل‌گرفته و احزاب چپ و مترقی هم بخشی از نیروی فعاله این جنبش هستند.

به نظر من کسی که از دستور احزاب انقلابی و چپ در هر کشور امر تعیین تکلیف با دولت آن کشور را تحت‌الشعاع مقابله با امپریالیسم جهانی و کلاً دولت‌های دیگر قرار می‌دهد در واقع تیر هوایی شلیک می‌کند. شما نمی‌توانید برای ختم جنگ نتانیاهو یا ترامپ را به زیر بکشید. ولی می‌توانید و موظفید جمهوری اسلامی را سرنگون کنید.

به قول لنین در جنگ اول جهانی تمام تفنگ‌ها به‌طرف دولت خودی. این جهت‌گیری تنها مختص شرایط امروز نیست. در یک سطح پایه‌ای ما کمونیست‌ها معتقدیم که برای رهایی جهان از نظام سرمایه‌داری ابتدا باید حکومت کشور خود را به زیر کشید. این به جنگ‌وصلح و رابطه بین دولت‌ها ربطی ندارد. در هیچ شرایطی نمی‌توان سازمان ملل و یا امپریالیسم جهانی را سرنگون کرد ولی می‌توان و باید کشور به کشور حکومت مفت‌خوران سرمایه‌دار را که امروز به درست یک‌درصدی‌ها خوانده می‌شوند به زیر کشید. این حکم مانیفست کمونیست است. اگر کمونیسم کارگری در اسرائیل و آمریکا فعال بود همین بحث ما را داشت. این موضع تنها موضع واقع‌بینانه و سیاسی و تنها سیاستی است که می‌توان بر مبنای آن از چارچوب مرزبندی و اعلام محکوم می‌کنیم و نمی‌کنیم فراتر رفت و بر اساسش پراتیک کرد. اگر نمی‌خواهید فقط ناظر و داور تحولات باشید؛ بلکه در آنها دخالت کنید و بر روند اوضاع تأثیر بگذارید باید با تمام نیرو به‌سوی جمهوری اسلامی نشانه بروید.

در شرایط ویژه امروز ایران این اصل بیش از هر زمانی صادق است چرا که مسبب و زمینه‌ساز این جنگ خود جمهوری اسلامی است. شما در نظر بگیرید که کشوری در یک منطقه علیه کشور دیگری، حال با هر نوع دولت ارتجاعی و یا غیرارتجاعی و توسعه‌طلب و غیره که در تیررس موشکی‌اش هم قرار دارد مدام خط‌ونشان بکشد که به رسمیتت نمی‌شناسیم و نابودت می‌کنیم و نیروهای مسلحش در منطقه هم هرازچندگاهی به موشک‌پرانی علیه کشور مربوطه دست بزنند؛ آیا این شرایط می‌تواند به چیزی به‌جز جنگ منجر شود؟ آن هم در شرایطی که دولت مورد حمله این رجزخوانی‌های جنگی از نظر نظامی ده‌ها مرتبه قوی‌تر از دولت رجزخوان است؟ می‌خواهم بگویم جمهوری اسلامی یک سیاست و رتوریک و تبلیغاتی را دنبال می‌کرد که جنگ‌افروزی و فضا و تنش جنگی نتیجه اجتناب‌ناپذیر آن بود. خامنه‌ای می‌گفت نه مذاکره می‌شود و نه جنگ. هم مذاکره شد و هم جنگ. جمهوری اسلامی تصور می‌کرد که اسرائیل و آمریکاستیزی‌اش در سطح گفتمان و رتوریک سیاسی باقی می‌ماند، باعث می‌شود در میان نیروهای اسلامی منطقه به‌عنوان رهبر جنبش اسلام سیاسی و “محور مقاومت” در برابر اسرائیل و آمریکا ظاهر بشود و درعین‌حال با اتکا به نیروهای نیابتی‌اش از حمله اسرائیل به ایران جلوگیری کند. اما بعد از ۷ اکتبر تمام این محاسبات در هم ریخت، نه از محور کذایی مقاومت چیزی باقی ماند و نه از سران سپاه و بسیج و نه از “امنیت ملی” و اعتبار و آبروی جمهوری اسلامی و رهبر به سوراخ خزیده‌اش. بااین‌همه هنوز رژیم بر طبل جنگ می‌کوبد؛ چون این امری هویتی و استراتژیک برای حکومت و حفظ موقعیتش در منطقه و در خود ایران است.

این شرایط بیش‌ازپیش بر این واقعیت تأکید می‌کند که نیروهای انقلابی در ایران برای ختم جنگ و جنگ‌افروزی نیز باید این رژیم را به زیر بکشند.

حسن صالحی: بحثی که هفته پیش داشتیم در مورد آتش‌بس بود و شما تأکید کردید این آتش‌بس شکننده است و امروز می‌بینیم که این کشمکش بر سر پروژه هسته‌ای هنوز به قوت خودش باقی است. سؤالم این است که به نظر شما احتمال بروز مجدد جنگ چقدر است؟ برای جلوگیری از تداوم جنگ چه باید کرد؟

حمید تقوایی: این احتمال وجود دارد و احتمال غالبی هم هست. به این ترتیبی که جمهوری اسلامی پیش می‌رود آتش‌بس ادامه نخواهد یافت. همچنان تأکید می‌کنند که به پروژه هسته‌ای ادامه خواهند داد، همکاری با آژانس انرژی اتمی را تعلیق کرده‌اند، گروسی را دشمن و محارب خوانده‌اند، فتوای قتل ترامپ و نتانیاهو را صادر کرده‌اند و کلاً همچنان بر طبل رجزخوانی‌های جنگی‌شان می‌کوبند. این روند اگر ادامه پیدا کند تنها می‌تواند به جنگ دیگری منجر شود.

قبل از جنگ ۱۲ روزه مذاکراتی بین آمریکا و رژیم بر سر توقف پروژه هسته‌ای در جریان بود، جمهوری اسلامی به این امر تن نداد و بر ادامه پروژه هسته‌ای و غنی‌سازی اورانیوم پافشاری کرد و نهایتاً این سیاست به جنگ منجر شد. امروز هم همان خط را دنبال می‌کند. اگر بعدازاین جنگ جمهوری اسلامی از شرط‌وشروط برای مذاکرات دست می‌کشید و طرح مهارکردن انرژی هسته‌ای و دست شستن از غنی‌سازی را می‌پذیرفت خطر ادامه جنگ هم از بین می‌رفت. زمینه‌ساز جنگ ۱۲ روزه پافشاری رژیم بر ادامه پروژه هسته‌ای‌اش بود و امروز هم ادامه این سیاست به‌احتمال خیلی زیاد به جنگ دیگری منجر خواهد شد.

نکته اساسی این است که حتی اگر آتش‌بس ادامه پیدا کند و به قطع کامل جنگ منجر شود، با سیاست‌های جنگ‌افروزانه‌ای که در واقع جزئی از هویت جمهوری اسلامی است تخاصم و خطر جنگ و تنش جنگی همچنان ادامه خواهد یافت و هیچ تضمینی نیست که دیریازود جنگ دیگری رخ ندهد. تا زمانی که جمهوری اسلامی بر طبل مقابله با شیطان بزرگ و به دریا ریختن اسرائیل می‌کوبد سایه سیاه جنگ بر فراز سر جامعه ایران و منطقه باقی خواهد ماند. اسرائیل و آمریکا توسعه‌طلب باشند و یا نباشند و طرح خاورمیانه جدید و یا هر سیاستی را دنبال کنند یا نکنند، درهرحال مسئله اساسی این است که جمهوری اسلامی با سیاست‌های جنگ‌افروزانه‌اش راه حمله و تعرض نظامی آنها به ایران را هموار می‌کند. من قبلاً هم تأکید کرده‌ام که در ایران هر صلح‌طلب واقعی باید سرنگونی‌طلب باشد. تا جمهوری اسلامی هست خطر بروز جنگ‌هایی دیگری نظیر جنگ دوازده‌روزه و با ابعاد گسترده‌تری همچنان وجود خواهد داشت.

ما همیشه مخالف جنگ بوده‌ایم و امروز هم مخالف ادامه این جنگ هستیم؛ ولی تنها با تقویت جنبش سرنگونی‌طلبانه و اعمال فشار به جمهوری اسلامی می‌توان از جنگ دیگری جلوگیری کرد. این تنها شیوه‌ای است که نیروهای انقلابی در ایران می‌توانند عملاً از بروز مجدد جنگ جلوگیری کنند.

حسن صالحی: به طور مشخص شما چه پیشنهادی دارید؟ در شرایط حاضر چه باید بکنیم؟ چه خواست‌ها و مطالباتی را در مقابله با جنگ و خطر جنگ باید مطرح کرد؟

حمید تقوایی: همانطور که اشاره کردم این جنگ نقطه عطفی است در استراتژی و سیاست ماهوی رژیم. جمهوری اسلامی از بدو به قدرت رسیدنش، از مقطع تسخیر سفارت آمریکا تا امروز، سیاست غرب‌ستیزی و خصومت و ضدیت با “شیطان بزرگ” و “رژیم اشغالگر قدس” را از موضعی کاملاً ارتجاعی دنبال کرده است. این تنها جزئی از سیاست خارجی حکومت نیست؛ بلکه بیانگر هویت و ماهیت جمهوری اسلامی است. مردم در مبارزه با حکومت خواست‌ها و اهداف انسانی خودشان را دارند؛ ولی امروز تقابل همه‌جانبه با این سیاست بنیادی حکومت نیز به یک عرصه مهم جنگ مردم با حکومت تبدیل شده است. این غرب‌ستیزی امروز یک خطر مبرم و مسئله روز جامعه است که مقابله فعال نیروهای انقلابی و نهادها و تشکل‌های و کنشگران دست‌اندرکار در جنبش زن زندگی آزادی را می‌طلبد. نیروهای انقلابی و آزادی‌خواه باید سیاست‌ها و شعارها و مطالبات معینی را در دستور بگذارند و جامعه را آماده کنند که صریحاً با این جنگ‌افروزی استراتژیک حکومت به مقابله برخیزد. عراقچی می‌گوید پروژه هسته‌ای غرور ملی ما است، ادعا می‌کنند این دستاورد مردم ایران است و مردم از این پروژه حمایت می‌کنند، مدعی‌اند که مردم ایران خواهان نیروهای نظامی قدرتمند هستند، برنامه موشکی جزئی از قدرت دفاع از ایران و ملت است و از این نوع خزعبلات. مردم ایران باید به این نوع تبلیغات حکومتی پاسخ محکمی بدهند. باید جهانیان ببینند که پروژه هسته‌ای و نیروهای نظامی و نیابتی و کلاً غرب‌ستیزی حکومت نه‌تنها ربطی به مردم ایران ندارد؛ بلکه تماماً در مقابل خواست‌ها و منافع آنها است. این سیاست‌ها و پروژه‌ها بر خلاف ادعاهای رژیم به دفاع از ملت و امنیت ملی و غرور ملی مربوط نیست؛ بلکه جزئی از سیاست حکومت برای قدرقدرتی در منطقه و در جنبش تروریستی اسلام سیاسی، برای امتیاز و باج‌گیری از دولت‌های غربی، و بخصوص ابزار سرکوب مردم در داخل ایران است. می‌گفتند حجاب زنان مشت محکمی بر دهان شیطان بزرگ است؛ اما جنبش پیروزمند بی‌حجابی این را به مشت محکمی بر دهان خود حکومت بدل کرد. بر سر کل استراتژی غرب‌ستیزی حکومت هم می‌توان و باید همین بلا را آورد. در زمینه پروژه هسته‌ای و برنامه موشکی و نیروهای نیابتی هم باید مشت محکمی بر دهان حکومت کوبید. باید جامعه از طریق بیانیه‌ها و فراخوان‌ها و طومارها، در مدیای اجتماعی و در اعتراضات خیابانی با صدای بلند اعلام کند که پروژه هسته‌ای پروژه ما نیست. این پروژه ربطی به “غرور ملی” ندارد؛ بلکه چماق سرکوب جمهوری اسلامی است. باید مردم دنیا ببینند که مردم ایران یک‌صدا مخالف سلاح هسته‌ای و برنامه‌های موشکی و تسلیحاتی رژیم و نیروهای نیابتی و کلاً سیاست‌های غرب‌ستیزانه حکومت هستند. معنی مشخص شعار “دشمن ما همین‌جاست” در شرایط امروز همین است.

مردم فی‌الحال علیه جنگ‌افروزهای رژیم شعار داده‌اند که “جنگ‌افروزی را رها کن فکری به حال ما کن” و یا “جنگ‌افروزی کافیه سفره ما خالیه”. باید به این شعارها افزود. باید گفت “پروژه هسته‌ای را رها کن فکری به حال ما کن”، “نیروهای نیابتی را رها کن فکری به حال ما کن”، “موشک‌سازی و موشک‌پرانی را رها کن فکری به حال ما کن”. ممکن است گفته شود در این جو فوراً نمی‌توان در خیابان چنین شعارهایی را مطرح کرد؛ ولی این شرایط به‌سرعت تغییر خواهد کرد. به‌احتمال خیلی زیاد تعرض تازه‌ای علیه حکومت در جامعه شکل خواهد گرفت. تعرض گسترده و قدرتمندی که در همین شرایط مبارزه علیه اعدام و دستگیری‌ها به بهانه جاسوسی و اعتراض به وضعیت زندانیان سیاسی و به اخراج فله‌ای مهاجرین افغانستانی طلایه‌های آن است. نه فقط مسائل ناشی از جنگ بلکه مشکلات و مصائب اقتصادی و اجتماعی و سرکوبگری‌هایی که در اثر جنگ تشدید شده است، دستگیری‌ها و اعدام‌ها و سخت‌تر شدن شرایط معیشتی و بی‌برقی و بی‌آبی و بی‌امکاناتی و غیره و غیره، جان مردم را به لب رسانده است. جامعه، آن هم جامعه‌ای که تا یک هفته قبل از جنگ به اعتراضات و اعتصابات سراسری رانندگان و نانوایان شکل داده بود، نمی‌تواند این شرایط را تحمل کند و دست به اعتراض نزند. این تعرض جدید باید با یک موضع صریح و روشن علیه سیاست‌های غرب‌ستیزانه و پروژه‌های هسته‌ای و تسلیحاتی مرتبط با آن همراه باشد. جامعه باید با صدای بلند اعلام کند که غرب‌ستیزی حکومت و جنگ‌افروزی‌های مبتنی بر آن، چماق سرکوب است و خواست و هدف مردم ایران نیست. مردم ایران می‌خواهند با همه دولت‌ها روابط مسالمت‌آمیزی داشته باشند. این می‌تواند و باید به گفتمان عمومی تبدیل بشود.

در برابر جنگ و خطر جنگ باید مثل همه موارد دیگر بر مبارزات مردم و اعمال قدرت جامعه اتکا کرد و زمینه‌ها و ملزومات شکل‌گیری هر چه وسیع‌تر این اعمال قدرت را فراهم آورد. حزب ما این سیاست را دنبال می‌کند و همه نیروهای انقلابی آزادی‌خواه را فرامی‌خواند که با تمام توان این خط را به‌پیش ببرند.

۱۲ تیر ۱۴۰۴، ۳ ژوئن ۲۰۲۵

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۳۶

اینرا هم بخوانید

راه فوری و واقع بینانه قطع جنگ تسلیم جمهوری اسلامی است – حمید تقوایی

نشریه ژورنال شماره ۱۰۶۶ – فایل پی دی اف – ویژه تلفن همراه راه فوری …