در مورد “سوسیالیسم” مدل کوبا و شوروی- حمید تقوایی

گفت‌وگو با حمید تقوایی

انترناسیونال: پس از انتشار متن سمینار شما به‌عنوان ضمیمه شماره ۱۱۴۴ انترناسیونال، تعدادی از خوانندگان ما سؤالاتی را ارسال کرده‌اند که تعدادی از آن‌ها را در این فرصت از شما می‌پرسیم. یکی از این پرسش‌ها مربوط به انقلاب کوبا و دستاوردهای آن است. خواننده‌ای برای ما نوشته‌اند که مستقل از مارکسیستی بودن یا نبودن انقلاب کوبا، این کشور در همسایگی آمریکا و علی‌رغم دشمنی با کوبا توانسته به دستاوردهای فراوانی در طب، خدمات اجتماعی و رفاهی دست یابد و حتی پس از فروپاشی شوروی آنها را حفظ کند. نظر شما در مورد نمونه کوبا و “سوسیالیسم” مدل کاسترو چیست؟ آیا آن را در مجموع حرکتی مثبت ارزیابی می‌کنید؟

حمید تقوایی: انقلاب کوبا انقلابی علیه سلطه آمریکا بود و به این هدف هم رسید. کوبای دوره دیکتاتوری باتیستا به حوزه سرمایه‌گذاری باندهای مافیایی و عشرتکده میلیونرهای آمریکایی تبدیل شده بود و انقلاب کوبا به این شرایط ضدانسانی پایان داد. همچنین علی‌رغم اعمال تحریم و محدودیت‌های شدید اقتصادی از جانب آمریکا حکومت کاسترو توانست در خدمات پزشکی و درمان رایگان، آموزش‌وپرورش، اقدامات رفاهی و خدمات اجتماعی دستاوردهای چشمگیری داشته باشد که لااقل در آمریکای لاتین و کل کشورهای جهان‌سومی بی‌سابقه و نمونه است. در برخی زمینه‌ها، مانند نسبت پزشک به جمعیت، سواد عمومی نزدیک به ١٠٠٪ ، و آمار پایین مرگ‌ومیر کودکان، کوبا حتی از بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته غربی پیشرفته‌تر است؛ بنابراین در مترقی و پیشرو بودن انقلاب کوبا تردیدی نیست؛ اما این اقدامات را نمی‌توان سوسیالیسم مدل کاسترو و یا هر نوع دیگری از سوسیالیسم دانست. سوسیالیسم از نظر اقتصادی به معنی لغو استثمار و کارمزدی و جبر اقتصادی و حرکت به سمت به هر کس به‌اندازه نیازش، و از نظر سیاسی به معنی حکومت شوراهای مردم است که در کوبا نشانه‌ای از آن دیده نمی‌شود. حکومت تک‌حزبی در کوبا، که با جانشینی فیدل کاسترو به‌وسیله برادرش رائول، به‌نوعی حکومت خانوادگی بدل شده است، تماماً در نقطه مقابل حکومت شورایی و اعمال اراده مردم در سیاست و اداره جامعه قرار دارد. در واقع دستاوردهای کوبا ناشی از یک انقلاب ضداستعماری-ضد امپریالیستی به رهبری مارکسیست‌ها است؛ اما متأسفانه این دستاوردها تا حد مناسبات اقتصادی و سیاسی سوسیالیستی بسط نیافت. بی‌شک تحریم‌های غرب و به‌ویژه آمریکا عامل بازدارنده مهمی بوده است؛ اما طبعاً عامل اصلی را باید در شرایط مبارزه طبقاتی در خود کوبا جستجو کرد. انقلاب کوبا نیز، مانند انقلاب چین، خصلتی ضد امپریالیستی و استقلال‌طلبانه داشت و کاسترو و حزب کمونیست کوبا گرچه خود را مارکسیست می‌دانستند؛ اما ریشه در جنبش استقلال‌طلبانه داشتند. پارادایم و آرمان انقلاب کوبا استقلال‌طلبانه و ضد امپریالیستی بود و به این آرمان نیز رسید. باید در برابر تبلیغات جنگ سردی و تحریم‌های آمریکا علیه کوبا ایستاد و از دستاوردهای آن دفاع کرد؛ ولی حتی برای لحظه‌ای نباید فراموش کرد آرمان و هدف مارکسیسم و سوسیالیسم واقعی تحقق یک جامعه آزاد، برابر و مرفه است که کوبا و چین و شوروی سابق، و دیگر نظام‌های مدعی سوسیالیسم که در قرن گذشته شکل گرفتند، فرسنگ‌ها با آن فاصله دارند.

انترناسیونال: سؤال دوم هم شباهت زیادی با پرسش قبل دارد. خواننده دیگری از دستاوردهای انقلاب اکتبر گفته‌اند تا جایی که روی سطح رفاه در سایر کشورهای غربی هم تأثیر مثبتی داشته است. مواردی از موفقیت‌های نظام شوروی را برشمرده‌اند و پرسیده‌اند که آیا نادیده‌گرفتن تمام این پیشرفت‌ها در شوروی متأثر از تبلیغات بلوک غرب نیست؟ آیا شما منکر پیشرفت‌های شوروی به‌خصوص در سال‌های ابتدایی آن هستید و اینکه آیا نمی‌توان مدعی شد که سوسیالیسم اگر نه کاملاً اما دست‌کم تا حدودی در شوروی پیاده شد و نتایج مثبتی نیز به بار آورد؟

حمید تقوایی: در این مورد هم مانند مورد کوبا نمی‌توان و نباید دستاوردها را نادیده گرفت؛ اما این نباید باعث شود که در نقد دیکتاتوری تک‌حزبی در شوروی تخفیفی بدهیم. بخصوص که در این مورد شاهد فروپاشی نظام شوروی بودیم که علتش اساساً تناقضات درونی نظام سرمایه‌داری دولتی تحت عنوان سوسیالیسم بود و نه تبلیغات جنگ سردی و یا پیروزی نظامی کمپ غرب در جنگ با بلوک شوروی. سلطه دیکتاتوری الیگارشی مالی پوتین، که خود یک افسر کا.گ‌.ب بود، بر روسیه امروز خود نشان‌دهنده تداوم دیکتاتوری تک‌حزبی سابق در هیئتی تازه است. آرمان استالینی صنعتی‌کردن روسیه جای خود را به عظمت‌طلبی ناسیونالیستی نوع پوتین داده است، و نه دیروز و نه امروز از آزادی، حتی با تبیین مینیمالیستی لیبرال دموکراسی، در روسیه خبری نیست؛ بنابراین در این مورد نیز مانند مورد کوبا نمی‌توان گفت سوسیالیسم “تا حدودی” در شوروی پیاده شده بود. در مورد چین و کره شمالی و ویتنام نیز نمی‌توان چنین ادعایی کرد. کلاً هیچ نظامی نه می‌تواند “تا حدودی” سوسیالیستی باشد و نه تا حدودی کاپیتالیستی!

نظام‌های کاپیتالیستی می‌توانند اشکال مختلفی داشته باشند، پیشرفته‌تر و یا عقب‌مانده‌تر باشند، حقوق کارگران و توده مردم را کمتر و یا بیشتر رعایت کنند و غیره. نظام‌های سرمایه‌داری دولتی تحت نام سوسیالیسم نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اما این نظام‌ها هر نامی به خود بگذارند، همه بر بردگی مزدی و استثمار، و شکاف فزاینده بین فقر و ثروت، متکی هستند و ازاین‌رو با سوسیالیسم هیچ قرابتی ندارند.

بالاخره این نکته را باید در نظر داشت که رفرم‌های صورت‌گرفته در نظام‌های کاپیتالیستی در دوره بعد از مانیفست کمونیست اساساً تحت‌تأثیر و محصول و ملهم از مارکسیسم و به‌ویژه فضای سیاسی‌ای است که انقلاب اکتبر در دنیا ایجاد کرد. این یک دستاورد جهانی و غیرقابل‌انکار انقلاب اکتبر بود. ولی متأسفانه با شکست شوروی این پارادایم به پایان رسید و حتی دولت‌های رفاه در غرب نیز به بایگانی سپرده شدند. این شرایط مارکسیسمی را به میدان می‌طلبد که خود پرچم‌دار عمیق‌ترین نقدها به تجربه شوروی و چین و کل نظام‌های مدعی سوسیالیسم موجود باشد. پرچمی که بر آن نوشته شده “اساس سوسیالیسم انسان است”.

۲۱ شهریور ۱۴۰۴، ۱۲ سپتامبر ۲۰۲۵

به نقل از نشریه انترناسیونال ۱۱۴۶

اینرا هم بخوانید

قرون وسطی در قرن بیستم و یکم- حمید تقوایی

انترناسیونال: پس از اعلام آتش‌بس میان اسرائیل و جمهوری اسلامی شاهد عروج مجدد گفتمان‌هایی هستیم …