اعتصاب عمومی در بیش از پانزده شهر کردستان یک گام بزرگ به پیش نه تنها برای مردم کردستان و در پاسخ به سیاست های زن ستیزانه حکومت، بلکه در جنبش سراسری مردم به بپا خاسته برای خلاصی از شر جمهوری اسلامی بود. حزب ما همیشه بر اهمیت و جایگاه تعیین کننده اعتصاب عمومی در جنبش سرنگونی طلبانه مردم تاکید داشته است و فراخوان مشخص ما به اعتصاب عمومی در کردستان یک نمونه مشخص و موفق از پیشبرد این سیاست بود.
این اولین بار نیست که حزب ما چنین فراخوانی میدهد و اولین بار نیست که در کردستان اعتصاب عمومی شکل میگیرد ولی اولین بار است که این اعتصاب در دل تظاهرات های گسترده در شهرهای کردستان و سراسر ایران و همصدا با آنها حول یک موضوع واحد، پاسخ به قتل فجیع مهسا، برپا میشود .
در موارد گذشته مانند مورد اعتصاب علیه اعدام سه جوان در چهار سال قبل، اعتصاب در کردستان با جنبش سراسری توام نبود و یا مانند خیزشهای ٩٦ و ٩٨ اعتراضات سراسری با اعتصاب در کردستان همزمان و همراه نمیشد. این بار مضمون اعتراض و خواست و شعارهای اعتصاب، در تجمعات و تظاهراتهای نه فقط شهرهای کردستان بلکه در تهران و کرج و رشت و مشهد و اصفهان و گوهردشت و اهواز و چندین شهر دیگر فریاد زده میشود. این تجربه میتواند و باید به همه شهرهای بسط پیدا کند و اعتصاب عمومی حول یک خواست مشترک به عامل تقویت و پیگیری تظاهراتهای شهری تبدیل شود. فاجعه قتل مهسا و نقش تعیین کننده جنبش رهائی زن در این حرکت به پرچم و نماد این اتحاد سراسری تبدیل شده است.
اعتصاب مدرسه انقلاب است. با اعتصاب میتوان ماشین حکومتی را فلج کرد. اعتصابات سراسری کارگران، بویژه اعتصاب کارگران نفت و پتروشیمی بخاطر ثقل تعیین کننده شان در اقتصاد، و اعتصاب رانندگان واحد و مترو و کارگران راه آهن و کامیونداران و کارگران شهرداری و معلمان و دیگر بخشهای خدماتی بخاطر نقش تعیین کننده شان در زندگی روزمره جامعه، میتواند ضربه ای کاری به حکومت وارد کند. در شرایط حاضر خواست مشخص لغو حجاب اجباری و انحلال گشت نیروهای سرکوب حکومتی زمینه شکل گیری این اعتصابات را فراهم کرده است. همراهی و همزمانی این اعتصابات با تظاهراتهای خیابانی که با شعار مرگ بر خامنه ای و صریحا علیه حکومت صورت میگیرد به انقلاب عظیمی شکل خواهد داد که میتواند بساط جمهوری اسلامی را با همه جناحها و دارودسته ها و اوباش سرکوبگرش در هم بپیچد.
در مورد نقش و جایگاه اعتصابات سراسری و اعتصاب عمومی و رابطه آن با تظاهراتهای شهری میتوان بیشتر توضیح داد ( خواننده علاقمند را رجوع میدهم به مقاله “اهمیت و جایگاه اعتصابات سراسری و اعتصاب عمومی”، ژوئیه ٢٠٢٢ ) اما قصد من در این یادداشت نگاهی به مواضع دوستانی است که خود را کمونیست مینامند اما در مخالفت با اعتصاب در کردستان به قلمفرسائی پرداخته اند.
نکته اول این ادعا است که اعتصاب خانه نشینی است! این ادعا پوچ است! تجربه اعتصابات در ایران و در همه جای دنیا نشان میدهد که هیچ فرد اعتصابی در هیچ جای دنیا خانه نشین نمیشود. تا آنجا که به جنبش کارگری در ایران مربوط میشود کارگران اعتصابی به خانه نمیروند، به خیابان می آیند. تجربه چند سال اخیر، اعتصابات هفت تپه و هپکو و فولاد اهواز و کارگران نفت و کامیونداران و کارگران واحد و کارگران راه آهن و غیره همه نشان داده است که کارگران اعتصابی مانند مورد هفت تپه و فولاد اهواز و هپکو، در خیابانهای شهر به تظاهرات دست زده اند ، مانند مورد هفت تپه در موارد متعددی بهمراه خانواده هایشان راهپیمائی کرده اند ، تقریبا در همه اعتصابات در محل کار تجمع کرده اند، مانند مورد کارگران پیمانی نفت و هفت تپه مجمع عمومی تشکیل داده اند و یا مانند اعتراضات معلمان اعتصابات سراسری شان با تجمعات در شهرهای مختلف همراه بوده است. حتی در کشورهای غربی نیز که مانند ایران فضای انقلابی وجود ندارد اعتصابات کارگری با صف متحد پیکت کارگران یعنی صف متحدشان در محل کار همراه است. برای اعتصابات عمومی هم این امر صادق است. آخرین نمونه اعتصاب عمومی و تظاهراتها خیابانی همزمان همین امروز در شهرهای کردستان است.
ادعای دیگر دوستان مخالف اعتصاب ما اینست که اعتصاب پاسیو است! این اولین بار است که یک مدعی کمونیسم اعتصاب را پاسیو توصیف میکند. اعتصاب اسلحه کارآی طبقه کارگر برای مقابله با کارفرماها و دولتشان، حرکتی که میتواند چرخ اقتصاد را متوقف کند و ماشین دولتی را فلج کند، شکل محوری مبارزه نه فقط کارگران بلکه همه مردم کارکن در همه انقلابات، از نظر دوستان پاسیو است! فکر نمیکنم این نظریه نیاز چندانی به پاسخ داشته باشد. فقط باید گفت که بدون این شکل “پاسیو” تا کنون هیچ انقلابی به نتیجه نرسیده است.
نکنه دیگر اینکه مدعی اند اعتصاب با تظاهرات مغایر است و از تظاهرات خیابانی عقب تر است. اما واقعیت آنست که اعتصاب نه تنها از تظاهرات عقب تر نیست، نه تنها آلترناتیو تظاهرات نیست، بلکه تقویت کننده و تشدید کننده آنست. چرا که روشن است هر چه مردم کمتر سر کار حاضر شوند تظاهرات خیابانی پر جمعیت تر خواهد شد. ظاهرا دوستان ما از فرط دفاع از تظاهرات به نفی اعتصاب رسیده اند! معلوم نیست از کی تا بحال اعتصاب و تظاهرات آلترناتیو هم شده اند! گوئی نمیتوان با هردو موافق بود و مانند حزب ما هم فراخوان اعتصاب داد و هم اعتصابیون و همه مردم را به تظاهرات و تجمعات خیابانی فراخواند. گمان نکنم درک این نکته به هوش چندانی نیاز داشته باشد که نمیتوان هم سر کار حاضر شد و هم در تظاهرات و تجمعات خیابانی! آنچه متناقض است موضع این دوستان ما است و نه اعتصاب با تظاهرات.
نکته آخر اینکه در ایران در شرایط حاضر آنچه به فراخوان نیاز دارد اعتصاب است، تظاهرات و تجمعات معمولا بوسیله خود مردم و فعالین جنبشها شکل میگیرد. همانطور که خیزشهای ٩٦ و ٩٨ شاهد بودیم و امروز در اعتراض به قتل شلیر و مهسا شاهد هستیم. با اعتصابات باید حرکتهای خیابانی را تقویت کرد و ماشین سرکوب حکومت را فلج نمود. اعتصاب عمومی یک قدم فراتر از صرف تظاهرات است، حرکتی سازمانیافته با خواستهای مشترک و معین است که اعتراضات توده ای را بیش از پیش تقویت و تعمیق میکند.
اما علت سیاسی ضدیت دوستان ما با اعتصاب عمومی در کردستان هیچیک از نکات بالا نیست، مشکلشان اینست که احزاب ناسیونالیست کرد هم فراخوان اعتصاب داده اند. دوستان به خیال خود دارند با اپوزیسیون راست “مرزبندی” میکنند. گوئی اعتصاب عمومی تاکتیک احزاب راست است و تظاهراتهای شهری تاکتیک چپ! اما واقعیت آنست که اعتصاب و تظاهرات و کلا مبارزات میدانی شیوه مبارزه چپ است و نیروهای راست تنها تحت فشار چپ و حرکت های خیابانی مردم ناگزیر میشوند به چنین شیوه هائی متوسل بشوند. دوستان شکل محوری مبارزه کارگران و کل مردم کارکن در شرایط انقلابی را دو دستی به راست تقدیم میکنند و اسم این را هم میگذارند “مرزبندی” با راست! همانطور که در مرزبندی با موسوی و جنبش سبز کل خیزش ٨٨ را به حساب نیروهای دوخردادی واریز کردند و مردم را به خانه نشینی دعوت کردند.
این مرزبندی با راست نیست، تقویت آنست. دوستان از فرط ضدیت با نیروهای ناسیونالیست به ضدیت به اعتصاب عمومی و تئوریبافی های ارتجاعی علیه اعتصاب در غلطیده اند و متوجه نیستند این مرزبندی با اپوزیسیون راست نیست، همراهی عملی با حکومت، یعنی با پوزیسیون راست است!
نیروهای راست را باید روی سیاستهای سازشکارانه شان کوبید و نه آنجا که علیه حکومت فراخوان میدهند. با این منطق دوستان فردا اگر یک نیروی ناسیونالیست فراخوان سرنگونی داد چپها باید علیه سرنگونی بمیدان بیایند! این مرزبندی خیابانی با اپوزیسیون راست را قبلا هم از جانب این نوع چپ غیراجتماعی دیده بودیم ولی در این مورد دوستان سنگ تمام گذاشتند!
ما در نقد راست شیوه کاملا متفاوتی داریم. اپوزیسیون راست را بر سر سیاستها و تاکتیک و استراتژی سازشکارانه اش نقد میکنیم و نه آنجا که به هر دلیلی از اعتراضات مردم علیه حکومت دفاع میکند. تاکتیک ما تابعی از حرکت نیروهای راست و یا “مرزبندی” ما با راست نیست، بلکه ناشی از مقابله ما با حکومت است. حزب ما عمیق ترین نقد ها را علیه ناسیونالیستها بویژه در کردستان مطرح کرده و همچنان خواهد کرد. چپ نیازی به این نوع مرزبندی های خیابانی ندارد. لازم نیست در مرزبندی با ناسیونالیستها علیه اعتصاب عمومی قلمفرسائی کنید. توصیه من به دوستان ضد اعتصاب اینست که اعتصاب عمومی در کردستان را فدای این نوع “مرزبندیها” نکنید.
باید دید امروز که اعتصاب عمومی با موفقیت در بیش از ١٥ شهر کردستان صورت گرفته دوستان کجا می ایستند. امیدوارم در “مرزبندی” کذائی با نیروهای راست تا نفی و انکار و سانسور خبر و گزارشات اعتصاب عمومی در کردستان در نغلطند.
١٩ سپتامبر ٢٠٢٢- ٢٨ شهریور ١٤٠١