دوم ژوئن سالگرد اوج گیری اعتراضات جنبش دانشجویی در آلمان در جریا ن سفر محمد رضا پهلوی در سال 1967 به این کشور است. آن موقع چماق بدستان ساواکی و شعبان بی مخ های کراوات زده با حمایت پلیس آلمان به صف تظاهرات دانشجویان آلمانی حمله کردندو یک نفر در درگیریهای آن زمان توسط فرد”نامعلومی” کشته شد. اعتراض به شاه و سیاستهای سرکوبگرانه اش بر علیه مبارزات مردم ایران،در کنار اعتراض به جنگ ویتنام و سیاستهای آمریکا و.. آغاگر دوره ای از تاریخ سایسی و مبارزاتی در اروپا می باشدکه بعد ها به جنبش 68 معروف شد. گزارش رادیوآلمان در باره و یک مصاحبه روزنه
دوم ژوئن ۵۰ سال پیش (۱۹۶۷) دانشجوی ۲۶ ساله، بِنو اونهزورگ، در تظاهرات ضد شاه ایران در برلین به ضرب گلوله یک نیروی امنیتی پلیس کشته شد. یک تاریخدان این موضوع را نقطهی عطفی در جنبش چپ تندرو در آلمان میداند.
۲۷ مه ۱۹۶۷ در کاخی در حومه شهر بن، پایتخت آلمان غربی: محمدرضا و فرح پهلوی، مهمان هاینریش و ویلهلمینه لوبکه، رئیسجمهور آلمان غربی و همسرش
به تازگی اِکارد میشِلس، تاریخدان آلمانی، پژوهش مفصلی درباره شتاب جنبش دانشجویی در آلمان به چاپ رسانده و در آن بر اهمیت دیدار محمدرضا پهلوی از این کشور و نقش اپوزیسیون برونمرز ایرانی، تأکید کرده است. اهمیت موضوع به نظر پروفسور میشِلس تا آن اندازه است که باید جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ را در اصل جنبش ۱۹۶۷ نامید.
در خردادماه ۱۳۴۶ (۱۹۶۷) محمدرضا پهلوی، آخرین شاه ایران، در سفری نُه روزه برای دومین بار از آلمان فدرال دیدن کرد و به اصرار سران آلمان، یک روز هم در برلین ماند.
هنگامی که شاه و همسرش به محل اپرای برلین میرفتند، تظاهرات عظیمی به دعوت سازمان جهانی دانشجویان ایرانی و سازمان دانشجویان سوسیالیست آلمانی با شرکت ۲۵۰۰ ایرانی و آلمانی در مخالفت شدید با رهبر سیاسی ایران درگرفت.
دانشجویان آلمانی تا چندی پیش از آن با ایران و شرایط سیاسی آن آشنایی نداشتند. چند ماه پیش از دیدار شاه از آلمان، بهمن نیرومند، از دبیران سازمان جهانی دانشجویان ایرانی و کنشگران سرشناس سیاسی، کتابی با عنوان “ایران نمونه یک کشور در حال رشد” به چاپ رسانده و در آن به ناهنجاریهای سیاسی و خشونتهای امنیتی در ایران پرداخته بود که اثر ژرفی بر توجه جوانان آلمانی به شرایط ایران بخشید.
در کشاکش تظاهرات بزرگ برلین علیه محمدرضا پهلوی، پلیس در همکاری با فرستادگان ویژه ساواک، عدهای از دانشجویانی که در حال گریز از محل بودند، را محاصره و مضروب کرد.
در آن هنگامه افسر شهربانی، کارلهاینس کوراس، بدون هیچ اخطاری به اونهزورگ تیراندازی کرد و همکاران او بدون توجه به حال آن دانشجو بر سر اونهزورگ زخمی ریختند و به گواهی دانشجویان دیگر تا مدتی با چماق و باتوم بر سر و تن زخمی میکوبیدند.
با درج این خبر در رسانهها و تبرئه افسر شهربانی، به باور میشِلس، جنبش دانشجویی در آلمان شتاب گرفت و رفتهرفته نیروهای افراطی مانند “گروه دوم ژوئن” و “ارتش سرخ آلمان” از آن سر برآوردند.
همکاران ما درباره تاریخچه جنبش دانشجویی آلمان با پروفسور میشِلس گفتوگو کردهاند که در زیر میخوانید:
دویچه وله: انگیزه شما از نوشتن این کتاب، به ویژه اشاره به نقش ایرانیان در این رابطه چه بود؟ آیا با ایران و ایرانیان آشنا بودید؟
اِکارد میشِلس: من آشنایی شخصی با ایران نداشتم و انگیزهام تنها پژوهشی بود به ویژه که در این باره کتابها و مقالههای فراوانی هست ولی کمتر کسی به سبب اصلی اعتراض دانشجویان یعنی دیدار شاه اشاره کرده است و تنها این دیدار را به عنوان یک رویداد جنبی ذکر کردهاند. ولی پرسش این است که چرا مردم با دیدار شاه ایران به چنان اعتراضات گستردهای دست زدند؟ به این ترتیب من بایستی در چارچوب نگارش تاریخ رویداد دوم ژوئن، نقش سیاست خارجی به ویژه نقش ایران را روشن میکردم.
شما نقش ایران را بسیار برجسته ارزیابی کردهاید. آیا به راستی عامل ایران در سیاسیکردن دانشجویان و تندروی جنبش دانشجویی نقش سرنوشتساز داشته است؟
– در آغاز مسئله ایران برای دانشجویان آلمانی مطرح نبود. آنها بیشتر به شرایط نامساعد و ناهنجار دانشگاهها، قانونهای اختیارات فوقالعاده برای دولت در آلمان و جنگ ویتنام نظر داشتند. اما اقدامات امنیتی شدیدی که دولت و پلیس در پیوند با دیدار شاه انجام داد، دانشجویان را به این باور رساند که این اقدامات مستقیما علیه خود آنها صورت گرفته است.
چه خلأ و نارساییهایی در تحقیقهای تاکنونی دیدید که به فکر چنین پژوهش دقیق و ژرفی درباره رویدادهای سال ۱۹۶۷ در آلمان افتادید؟
– دو نکته بود که بر من گران میآمد: یکی اینکه در این رابطه، شاه و ایران همیشه به عنوان یک موضوع جنبی ارزیابی میشد در صورتی که یک چنین دیداری همیشه دو بعد مهم مهمان و میزبان را در بر میگیرد. دوم اینکه اپوزیسیون ایران که اکثرا در میان دانشجویان بودند، به هیچ رو از سوی پژوهشگران بررسی نمیشد بلکه آنها کنشگران اجتماعی را تنها در میان دانشجویان سوسیالیست آلمانی میجستند. پژوهشگران اصلا به این واقعیت توجه نمیکردند که اپوزیسیون ایران چهقدر قوی و سازمانیافته بوده و همان ایرانیان در اصل آغازگر و سرچشمه تشویق و تحریک به اعتراض بودند.
آیا دیدگاهتان در خلال پژوهش در موضوع کتابتان تغییر کرد یا از آغاز دنبال نظریه و باور تعیینشدهای بودید؟
– در آغاز تصور نمیکردم که دانشجویان آلمانی تا این حد درباره ایران و شرایط آن بیاطلاع باشند. افزون بر این، پیش از تحقیق، شاه و رژیمش را مثبتتر از آنچه بعدا دریافتم، ارزیابی میکردم. در واقع میخواستم تصویر خشن و وحشتناکی که دانشجویان آلمانی ارائه داده بودند را اندکی ملایمتر جلوه دهم. اما مطالبی که به ویژه در کتابهای انگلیسیزبان خواندم، عکس آن را به من ثابت کرد. بگذریم که شاه در سیاست خارجی با چیرهدستی خاصی توانسته بود میان قدرتهای بلوک شرق و غرب خوب مانوور دهد و آنها را ملزم به همکاری و کمک اقتصادی به حکومت ایران سازد. اما در کل من تصویر کاملا منفی از او دیدم و دریافت کردم.
با این حال، شاه اقدامات مثبتی هم داشت. مثلا حق رای برای زنان. شاید خشونت ساواک بیشتر مد نظر شما بوده باشد.
– از خشونت ساواک که از همان آغاز تحقیقم خبر داشتم. اما چیزی که مرا خیلی اذیت میکرد، خودشیفتگی بیش از اندازه شاه و چاپلوسی و فرمانبرداری رسانههای ایران و دربار بود. اطرافیانش چنان در ستایش او زیادهروی میکردند که خودش هم باورش شده و نگرش واقعگرایانه از اوضاع را از دست داده بود. او با خودشیفتگی جنونآمیزی خیال میکرد حکومتش ادامه امپراتوری ایران باستان است. این به نظر من خیلی عجیب و آزاردهنده میآمد. البته از حق نگذریم که دیکتاتوری شاه از دیکتاتوریهایی مانند صدام حسین و قذافی ملایمتر بود.
کارلهاینس کوراس، قاتل بِنو اونهزورگ، جاسوس اطلاعات و امنیت آلمان شرقی از آب درآمد. آیا آلمان سوسیالیستی گرایشی به تشدید مبارزات دانشجویان آلمان غربی داشت یا اینکه به نظر شما از آب گلآلود رویدادها ماهی گرفت؟
– منافع آلمان شرقی در پی رویدادهای سال ۱۹۶۷ پیش آمد نه اینکه آنها انگیزهای در این کار داشته باشند. به ویژه که جنبش دانشجویی غرب، اهداف مشخص و سازگاری با آلمان شرقی نداشت. دانشجویان در آن زمان بیشتر هوادار چین کمونیست بودند تا سوسیالیسم شوروی و بلوک شرق. حتی جناحی از دانشجویان به پیروی از هربرت مارکوزه، فیلسوف آن دوره، بر این باور بودند که پیشآهنگ انقلاب جهانی، کارگران نیستند بلکه روشنفکران به ویژه دانشجویان هستند و اینها همه در تضاد با جهانبینی آلمان شرقی بود.
به عنوان آخرین سوال: کتاب شما برای خواننده آلمانی و ایرانی چه ارمغانی به همراه دارد؟
– اگر یک آلمانی بخواهد دید گستردهتری درباره قضایای دوم ژوئن و نقش خاورمیانه پیدا کند، حتما باید این کتاب را بخواند. یک ایرانی هم با خواندن این کتاب، نقش هر کدام از کشورهای ایران و آلمان را در تحول تاریخی این دو بهتر خواهد شناخت. به طور کلی خواننده با خواندن این تاریخچه تنشهای سیاسی امروزی مانند اختلاف میان ایران و کشورهای عربی بر سر تسلط بر خلیج فارس را دقیقتر خواهد فهمید. گو اینکه آن زمان این تنشها ریشههای قومی و ملی داشتند و امروزه شکل دینی به خود گرفتهاند. هرچه هست این کتاب میتواند درآمدی در مسئله قدرتهای سیاسی خاورمیانه و تنشهای ایشان با قدرتهای مناطق دیگر هم باشد.رادیو آلمان