رئیس دانا و دستمزد “معقول”

اخیرا ایلنا یکی از سایتهای حکومتی به مناسبت فرارسیدن موعد تعیین حداقل دستمزدها که در آخر هر سال “شورایعالی کار” جمهوری اسلامی آنرا تعیین میکند، گفتگویی با فریبرز رئیس دانا بعنوان “اقتصاد دان” انجام داده است. به روال معمول رئیس دانا اینجا هم در دفاع از مزدبگیران وارد میشود اما در واقع در جستجوی راهی برای نجات سرمایه است. در این بحث رئیس دانا برای محاسبه “کارشناسانه نرخ خط فقر مطلق” سفره ای برای یک خانوار ۵ نفره پهن میکند که بر روی آن نان و پنیر و اندکی گوشت و دو سه قلم دیگر گذاشته شده است. بعد  کمی هم سخاوت به خرج داده و هزینه‌های بهداشت، درمان و حمل و نقل را البته آنگونه که متداول است به آن اضافه میکند و هزینه ای هم برای مسکن اختصاص میدهد و آخر سر با محاسبات “عالمانه” خط فقر مطلق را ۴ میلیون و نیم تا ۵ میلیون اعلام میکند که به زعم وی برای خانوار ۳.۵ نفره که مقیاس آمارگیری است، حدوداً ۳ و نیم میلیون می‌شود. او بر مبنای همین محاسبات از اینکه حداقل دستمزد نباید از ۳ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان کمتر باشد سخن میگوید. اولین سوال از جناب اقتصاددان ما اینست که چرا وقتی بحث بر سر میزان حداقل دستمزد کارگر میشود، تمام محاسبات حول خط فقر آنهم از نوع مطلق آن می چرخد؟

روشن است که اگر کسی بخواهد در این اوضاع حرفی “زمینی” بزند باید بداند که بنا به آمار خود نهادهای جمهوری اسلامی خط فقر بالای شش میلیون تومان است و سه میلیون و خرده ای جناب رئیس دانا یعنی نصف خط فقر. این مثل روز روشن است و هر اقتصاددان و ریاضی دانی این را میداند. اما همین محاسبه ساده از زبان رئیس دانا شنیده نمیشود.

رئیس دانا بقول خودش از مقدورات اقتصاد و وضعیت اقتصادی حاکم حرکت کرده و از شدت همین واقع  بینی محاسبات “کارشناسانه” رقم حداقل دستمزد مورد نظرش از رقم پیشنهادی فراکسیون “کارگری” مجلس اسلامی که آنرا  ۴ میلیون تومان پیشنهاد کرده است، و نیز  نرخ خط فقر مطلق محاسبه شده اش، از “تازه ترین رقم هزینه سبد معیشت ماهانه کارگران” که در سیزدهم بهمن ماه از سوی هادی ابوی دبیرکل  تشکل دست ساز حکومت، “کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگران”، اعلام شد، پایین تر است. دلیلش نیز اینست که او “متخصص اقتصاد” موجود است و اقتصاد جمهوری اسلامی نیز آنچنان به گل نشسته است که خودش هم به غیرعملی بودن تحقق چنین ارقامی اذعان دارد. رئیس دانا در واقع زیر فشار جنبش قدرتمند علیه فقر و برای افزایش دستمزدها به رقم بالای خط فقر ۶ میلیونی است که از خط  فقر سه و نیم میلیون آنهم با ژست “نجات کارگر از خط فقر مطلق” صحبت میکند. ضمن اینکه همانجا در گفتگویش با  ایلنا باز با یکسری مقدمه چینی ها همین را هم غیر ممکن و ناشدنی اعلام میکند. او در این سخنان با گفتن اینکه دستمزد سال ۹۷ نرخ خط فقر را لحاظ نکرده است و با توجه به آن می بایست حداقل دو میلیون میبود و با توجه به تشدید بحران اقتصادی به سه میلیون و ۴۰۰ هزار میرسید، فورا خاطر نشان کرده و میگوید: “اما با توجه به اینکه بیکاری گسترده در جامعه وجود دارد که به برآورد من نرخ ۱۹.۵ درصد و به برآورد آمار رسمی نرخ ۱۲ درصد است، واضح است که آن رقم تعیین شده حداقل نیز که پایه آن یک میلیون و ۱۱۱ هزار تومان بود، قابل حصول نبود.”. بدین ترتیب آب پاکی روی دست همه ریخته و از غیر قابل تحقق بودن رساندن سطح دستمزد کارگر حتی به همان رقم “خط فقر مطلق” خودش سخن میگوید.

بنابراین کسی که حتی رسیدن به همان مبلغ حول و حوش خط فقر مطلق خودش را هم ممکن نمیداند و استدلال می آورد و میگوید باید رقمی ارائه داد که شدنی و در چهارچوب اقتصاد ملی ممکن باشد، معلوم است که بحثش صرفا رقم نیست. او با این استدلالات عملا مبارزه کارگر را به “ممکن های” نظام حاکم گره میزند. روشن است که ممکن های جمهوری اسلامی هم همین حداقل دستمزدهای چند بار زیر خط فقری است که هر ساله تعیین میشود و هر روز بیشتر و بیشتر زندگی و معیشت کارگران و کل جامعه را به تباهی کشانده است. این همان داستانی است که در طول حاکمیت جمهوری اسلامی جریان دارد و بار بحرانشان را بر گرده جامعه خرد کرده اند.  این مباحث عملا در راستای همان خط و سیاستی قرار میگیرد که شوراهای اسلامی و تشکلهای دست ساز حکومتی به پیش میبرند. و اینها همان مباحثی است که عملا زمینه ساز تحمیل دستمزدهای چند بار زیر خط فقر مصوب شورایعالی کار است.

اما بد نیست همین جا اشاره کوتاهی هم به این رقم دادن ها و بعضا بازی با ارقام داشته باشم. بحث بر سر میزان حداقل دستمزدها، صرفا بر سر مبلغ پذیرفتنی از زاویه حکومت و کارفرمایان نیست. امروز کارگر، معلم، بازنشسته  با رقم جلو می آید تا توقع و انتظار واقعی خودش را اعلام کند و در این رقم دادنها گفتمانش اینست که اگر خط فقر ۶ میلیون است، دستمزد ما نیز نباید رقمش از این مبلغ کمتر باشد و با این گفتمان در واقع اعتراض خود را علیه فقر و گرانی اعلام میکند. و نه تنها این بلکه خواستار برچیده شدن حقوق های نجومی و کل بساط چپاول و دزدسالار حاکم است. اما  اینها همه از دیدگاه رئیس دانا، زیاده خواهی است و از چرخه “علم اقتصاد” بورژوایی ایشان به دور است.  افتخار رئیس دانا اینست که واقع بین است و بعد با گفتن اینکه محاسباتی هست که کمی عادلانه‌تر رقم ۳ و نیم میلیون برای خانوار ۳.۵ نفری را به ۵ میلیون تا ۶ میلیون می‌رساند،  تشر زدن هایش شروع میشود و میگوید: “من می‌دانم که خودنمایی کردن و رقم‌های جعلی درآوردن برای اینکه برخی خود را دلسوز نشان دهند از خط دانش اقتصادی خارج است. تمام این ارقام با واقعیت‌ها سر و کار دارد و نمی‌گویم که حداقل دستمزد را به ۷ میلیون برسانید؛ برای اینکه برای من دست بزنند و بگویند که دلسوز تر و انقلابی‌تر است. برای اینکه کل توان اقتصادی را نیز درنظر می‌گیرم.” او در اینجا تشر واقعی اش به کارگر، معلم و بازنشسته ایست که به خیابان می آید و با شعارهایی چون “خط فقر ۶ میلیون، حقوق ما یک میلیون”، “حقوق های نجومی، فلاکت عمومی” در برابر کل این بساط فقر، تبعیض و نابرابری ایستاده و یک زندگی انسانی را طلب میکند.

جنبه مهم دیگر بحث بر سر میزان حداقل دستمزد اینست که با چه توقعی در مورد زندگی و معیشت کارگر صحبت میکنیم. واقعیت اینست که جنبش برای خواست افزایش دستمزدها پاسخ همه این ها را  داده است. این جنبشی اجتماعی است که نیروی اصلی اش کارگران، معلمان، بازنشستگان و بخش عظیمی از حقوق بگیران جامعه هستند. این جنبشی است که در اعتراض به خط فقر اعلام میکند که اگر خط فقر ۶ میلیون است، باید دستمزدها نیز در قدم اول بالاتر از این رقم باشد. این جنبشی است که برخورداری از بیمه های اجتماعی چون تحصیل رایگان در تمام سطوح زندگی، درمان رایگان برای همه و ایجاد تسهیلات برای تامین مسکن را جزو مکمل دستمزد میداند. دلیلش نیز به روشنی اینست که اینها همه بخش عظیمی از در آمد کارگر و حقوق بگیران جامعه را می بلعد. همچنین این جنبشی است که میگوید من کاری به شورایعالی کار و بساط  سه جانبه گری، آنهم سه جانبه گری مسخره ای که هر سه جانبش خودتان هستید  ندارم، من ارقام مهندسی شده ای که دولت تحت عنوان نرخ تورم، سبدهزینه، خط فقر و غیره که ربطی به واقعیت زندگی من کارگر ندارد  را قبول ندارم  و با عمل مستقیم خود وارد میدان شده و با خواست حداقل دستمزدها ۶ میلیون به میدان آمده است. این جنبشی است که نه فقط بر خواست افزایش دستمزدها تاکید دارد بلکه اعتراضش به تبعیض ها و نابرابری ها و حقوقهای نجومی و بساط دزدسالار حاکم است.

بدین ترتیب جنبش با خواست حداقل دستمزد ۶ میلیون، پیامی رو به جامعه دارد و در واقع یک اعتراض اجتماعی به تعرضی است که به زندگی و معیشت کارگر شده است.

و بالاخره اینکه رئیس  دانا در بخش آخر گفتگوی خود با ایلنا در نقش واقعی خود به عنوان یک اقتصاددان دلسوز بورژوازی که هدف اش به چرخش در آمدن سرمایه ها و سود آور بودن سرمایه ها و تکان دادن اندکی به لاشه اقتصاد مرده جمهوری اسلامی است، ظاهر  میشود. او در این گفتگو با اعلام اینکه بالا بردن “معقول” حداقل مزد تاثیر چندانی در تورم ندارد، سعی میکند در برابر جامعه ای که علیه کل این بساط توحش و بربریت به پا خاسته است، صاحبان سرمایه را بر سر عقل بیاورد و میگوید: “وقتی قوه خرید توده‌های مردم پایین می‌آید، نتیجه این می‌شود که بازار متزلزل می‌شود، انگیزه‌های سرمایه‌گذاری داخلی از بین می‌رود و کالاهای بنجل خارجی که براساس شرایط متفاوت به قیمت‌های ارزان تولید شده و به دلایل سیاسی وارد بازار ایران می‌شود، به جامعه سرازیر می‌شود و در اقتصاد هم موجب می‌شود که توانایی تولید بازهم پایین‌تر بیاید و بیکاری و فقر گسترش پیدا کند”. او ادامه داده و میگوید: “اگر حداقل دستمزد تعیین شده در سال ۹۷ به بیش از دو برابر برای سال ۹۸ افزایش پیدا کند و حق مسکن و اولاد اعمال شود و تشکل‌های کارگری پا بگیرد، ممکن است موجب بالا رفتن نرخ تورم شود اما بسیار محدود است. درحالیکه اثر مثبت آن در تولید و رونق‌زایی اقتصاد خیلی بالاتر است.”

بدین ترتیب او آخرین تلاشش را میکند تا بلکه با معدلی که به وجود میآید، برای خروج مخمصه ای که موضوع حداقل دستمزدها ایجاد کرده، راه گریزی پیدا کند و امرش “رونق زایی اقتصاد” است. اما واقعیت اینست که حتی خود حکومتیان هم امیدی به نجات اقتصاد نیمه جانشان ندارند. چرا که بحران اقتصادی رژیم اسلامی، قبل از هر چیز بحرانی سیاسی است و با هیچ نسخه اقتصادی ای راه نجاتی برای آن نیست. و این حقیقتی است که امروز کارگران با کارزارهای مبارزاتی شان، با عمل مستقیم خود و گردن نگذاشتن به مصوبات شورای عالی کار و جلو آمدن با رقم به عنوان میزان حداقل دستمزد و با تجمعات اعتراضی شان در کف خیابان، دارند به روشنی بیان میکنند. کارگران و همه مردم فقر نمیخواهند، تبعیض نمیخواهند و با فریاد حکومت سرمایه دار مفتخور نمیخواهیم حکم به رفتن کل این بساط جهنمی داده اند.

سخن آخر اینکه تا وقیتکه سرمایه داری هست طبعا کارگر در قبال فروش نیروی کارش دستمزد میگیرد. معیار ما نیز برای تعیین آن رفاه و پیشروی های جهانی کارگران در جهان امروز است.  اما امروز در توازن قوای معینی، در نبردی که بر میزان حداقل دستمزد در جامعه جاریست، کارگر با حرف روشنی به میدان آمده و دارد میگوید دستمزد زیر خط فقر را نمی پذیرم،  تعرض به زندگی ام را نمی پذیرم و عامل بحران اقتصادی تان کل بساط سرمایه داری دزد سالار حاکم شماست، و ربطی به من کارگر ندارد و خواستار بر چیده شدن بساط دزدسالار حاکم و حقوقهای نجومی هستند. این یک اتفاق سیاسی مهم و یک مشخصه مهم جنبش نوین کارگری در ایران است. ما از این خواست و از این جنبش حمایت میکنیم. کسانی چون رئیس دانا با بحث “کارکرد اقتصادی” و ارقام زیر خط فقر به تقابل با این جنبش برخاسته اند و با چنین مباحثاتی میکوشند جنبه تعرضی این جنبش را کمرنگ کنند.*

شهلا دانشفر

اینرا هم بخوانید

گسترش اعتصابات پاسخ پرستاران به سرکوب‌ها – شهلا دانشفر

مندرج در ژورنال شماره ۸۱۶ (لینک به فایل پی دی اف نشریه ژورنال برای پیاده …