این دیگر گفتن ندارد که ایران در آستانه یک انفجار بزرگ سیاسی است. خیزش هیچ بودگان در دی ماه سال ٩٦ شروع یک جنبش عظیم انقلابی در ایران بود که موج های بعدی این خیزش بزرگتر و عمیق تر در راه است. بنا به آماری که بی بی سی( سمبه آنقدر پر زور بوده که مجبور شدند آمار گیری کنند البته کاملا بی طرفانه!) زحمت تهیه آنرا کشیده است، درسال ٩٦، بیش از ٦ هزار اعتراض و اعتصاب کارگری در جریان بوده است یعنی بطور میانگین در هر روز ١٦ اعتراض کارگری رقم خورده است. در کنار این اعتراضات باید اشاره داشت به اعتراضات معلمان، بازنشستگان و مال باخته گان و دختران انقلاب ، این اما هنوز نوک کوه یخی است که قدرت خود را به بورژوازی تحمیل کرده است. جنبه تعرضی این اعتراضات چندان قوی می باشد که دیگر رسانه های مانند بی بی سی به خود اجازه نمی دهند که آنرا “خبر” محسوب نکند و اشاره ای حتی شده به شکل زیر نویس به آن نداشته باشند.
این دیگر گفتن دارد که دیر بجنبیم این بار شاهزاده آماده ای را علم خواهند کرد تا سر این جنبش را زیر آب کنند. نمونه اش را همین چند روز پیش در پی کشتار مردم در کازرون شاهد بودیم که چطور توئیت شاهزاده را انعکاس دادند، گویی هیچ شخص دیگری در این باره سخن نگفته است. شاهد هستیم دارند سعی میکنند مومیایی شاهی سرکوبگر را به عنوان “پدر ایران نوین” به ما غالب کنند. همین مومیایی نمونه سمبلیکی است از آنچه در آستین دارند و میخواهند بر سر ما بیاورند. شازده پهلویها میگوید زمانه با زمان پدربزرگ مومیایی اش تفاوت دارد و نمی شود به همان روش عمل کرد که پدر بزرگ ش اجرا کرد اما نفس عمل پدر بزرگ مومیایی را منکر نمی شود یا بهتر است بگوییم لازم میدانند تا دور دیگری با اتکاء مخوف ترین نیروهای امنیتی ( همین الان از بچه های خوب سپاه و اطلاعات دعوت به همکاری کردند البته ارتشیان غیور از پیش دربست در خدمت هستند تا اوامر ملوکانه را به نحو احسن اجرا کنند ) تا بساط استثمار را گسترش بدهند و کارگر خاموش و ارزان در اختیار باشد.
تاکید فراوان لازم است که یادآور شویم که رهبری جنبش انقلابی باید با طبقه کارگر باشد. این ممکن نمی شود الا به وجود حزب طبقاتی کارگران ، این حزب در ایران وجود دارد، حزب کمونیست کارگری با پشتوانه ٤٠ سال مبارزه برای اینکه جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر را به پیش ببرد. هیچ بخش از چپ سنتی علیرغم همه کارگر کارگر گفتن شان، ما کارگران را باور نداشته اند. هر گاه لب به سخن گشودند تو سر ما زدند که آگاهی طبقاتی نداریم یا آنچه همه داریم انحرافی است. همه این سالهای مبارزاتمان را تدافعی خواندن و تو سر مالی زده اند که مثلا قرار بوده عرضه کنند که این طبقه میتواند باعث رهایی کل جامعه شود. “کارگران جهان متحد شوید” شعار صرفا زینتی تشکیلات ایشان بوده است که عملا به آن باور نداشتند چرا که هر دو خشتی که کارگران روی هم گذاشتند گفتن این جا و آن جایش مورد دارد و حالا حالا کار دارد یک چیزی از توش دربیایید. گفتند و اعتقاد دارند که باید کارگران اول آموزش( حتی تبلیغ هم نه!) ببینند تا به منافع طبقاتی خود آشنا شوند و از زبان منصور حکمت میپرسیم: ” در نتیجۀ فعالیت تمام سوسیالیسم ایرانی تا کنونی کدام لقمه غذای اضافی در سفره کارگران پیدا شده است؟” بر فعالیت صنفی تاکید شده است و این را هم البته جزء مبارزه طبقاتی نمی شمارند و به مارکس بیچاره چسباندن که مبارزه طبقاتی در پی آگاهی حاصل میشود. یادشان میرود مارکس با مبارزه طبقاتی روبرو بود و آنرا تشخیص داد و چگونگی آنرا در نظم سرمایه داری شکافت و برای همین در کوچکترین امری که به مبارزات کارگران می شد در زمانه خودش دخالت کرد و نظرش را گفت و هر مبارزه طبقاتی را به درست سیاسی دانست .
هندوانه زیر بغل مان گذاشتند که کارگر (ترجیحا صنعتی ) باید خودش با دستان مبارکش حزب خودش را بسازد و این را هم به مارکس چسباندن. تشکیل این حزب موعود را هم البته هنوز که هنوز بعد از بیش از صد سال زمانش فرا نرسیده، یعنی تمام مبارزات صد ساله گذشته طبقه کارگر ایران هیچ بوده است. برای ایشان نفس کارگر بودن ما کارگران مهم است. از حکومت کارگری می گویند اما این حکومت قرار نیست روبه زوال برود بلکه به حیات خود ادامه میدهد اگر کارگر از صفحه روزگار محو شود نفس وجود ایشان زیر سوال می رود. برای همین همیشه ما را رنج کشیده و محنت زده میخواهند تا به ستایش دستان پینه بسته ما بپردازند. ایشان نهایتا نیکوکارانی هستند که هیچگاه نمی خواهند زمینه نیکوکاری از بین برود. تا کسی به خواری و خفت نیافته باشد نیکوی چه معنا دارد؟
زمانه دست دست کردن نیست. بار دیگر انقلاب، تنها روشی که توده کارکن جامعه میتوانند در جامعه حضور داشته باشند و دست به تغییر بزنند در دستور کار جامعه قرار گرفته. چپ سنتی در پی این است اول نام این انقلاب روشن شود بیش از آنکه نتیجه اش دیده شود. بسیاری از انقلابات در دو قرن گذشته یا با سال وقوع شان شناخته میشوند یا در کشوری که به وقوع پیوسته؛ که این نامگذاری ابتدا به ساکن هیچی در باره محتوای آن نمی گوید اما برخی از این انقلابات بیشترین تاثیرات را بر تاریخ بشری گذاشته است. اما چپ سنتی گریزان از تحولات عمیق، پی بهانه جویی برای کاری نکردن است. لازم است بار دیگر یاد آور شویم باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را با این چپ روشن کنیم. این چپ زنجیری است بر دست و پای جنبش کارگری.
اکنون زمانه تعیین تکلیف کردن رهبری انقلاب است. توده مردم به دنبال شناسایی رهبری آن هستند. این رهبر حی و حاضر است. به جرات میتوان مدعی شد که در نقطه ای که جنبش کارگری اکنون بدان رسیده است، نتیجه فعالیت و مبارزات حزب کمونیست کارگری است. از تاکید برمحافل کارگری تا تعیین بخشی به رهبران کارگری، از حمایت همه جانبه از هر دو خشتی که کارگران تحت هر عنوان روی هم گذاشتند، تا جا انداختن تشکیلاتی به نام مجمع عمومی، حمایت همه جانبه از کوچکترین مبارزات کارگران تا تامین حمایت جهانی از مبارزات و فعالین کارگری در بند و به نمایندگی از طبقه کارگر ایران صدای کارگران ایران در مجامع بین المللی بودند هنگامی که خواستار اخراج چاقو کشان جمهوری اسلامی از این مجامع شدند. از حمایت و مبارزه علیه اعدام، حقوق کودک، جنبش زنان ،جنبش محیط زیست و حتی حرکتی مانند آدم برفی ها و… از مبارزه بر سر اینکه موضوع اصلی رهایی انسان است و مبارزه علیه از خود بیگانگی انسان، اینکه قرار نیست تا ابد حکومت طبقاتی این بار تحت نام کارگری ادامه داشته باشد و اینکه حکومت کارگری وقتی به نتیجه نهایی خود میرسد که زوال پیدا کند و طبقات از جمله خود طبقه کارگر محو شود و این تنها در صورتی ممکن است که زمینه ای برای بهره کشی از انسانها فراهم نباشد. حزب کمونیست کارگری این را به معنای واقعی کلمه معنی کرده باشند که رهایی کارگران بدون رهایی کل جامعه ممکن نیست. و امر رهایی انسان امر اول و آخر طبقه کارگر است.
باید جنبید بیش از آنکه دیر شود. تاریخ معطل ما نخواهد ماند که تصمیم مان را بگیریم. تحقیر مان میکنند، هیچ مان میشمارند اما برای همین ما، پابرهنه ها همه تلاش خود را بکار می بندند تا خاموش مان سازند. اگر میخواهیم یک دور دیگر از سرکوبگری بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی تضمین نشود باید به حزب کمونیست کارگری، حزب کارگران پیوست و رهبری آنرا بر انقلاب تامین کرد. ابزار کار محیاست باید بتوانیم آنرا بکار ببندیم. با این حزب میشود رهبری طبقه کارگر را بر تحولات انقلابی پیش رو تامین کرد و نه تنها در ایران توده مردم را آزاد کرد و این میتواند نویدی باشد برای احیای جنبش بین المللی کارگران؛ و بار دیگر شعار “کارگران جهان متحد شوید” معنای واقعی یابد.
یاشار سهندی