حکومت با درافتادن با صادق بنا متجدد یا صادق بوقی،دستهگل جدیدی به آب داد و خود را بیشازپیش مورد تمسخر مردم قرار داد. مردم هم مانند همیشه با نمایشی از شادی و اتحاد و یگانگی چنان جوابی به او دادند که بلافاصله مجبور به عقبنشینی مفتضحانه شد. در سالهای اخیر مردم معترض بهخوبی آموختهاند که چگونه جواب سرکوبگریهای حکومت جانیان از گور برخاسته را بدهند و آنها را سکه یک پول کنند. رقص و آهنگ صادق بوقی تبدیل به یک جنبش اجتماعی علیه حکومت منفور اسلامی شد.
هدف از اعمال خشونت و سرکوب از سوی حکومتهای استبدادی ایجاد جو خفقان عمومی و مرعوبکردن جامعه است تا جایی که امید به هر نوع تغییر و طبعاً هر تلاشی برای رسیدن به آن در میان مردم از بین برود. جمهوری اسلامی پس از آغاز انقلاب زن، زندگی، آزادی برای رسیدن به همین هدف سرکوبی گسترده را آغاز کرده و همچنان ادامه میدهد و در این راه نهایت سبعیت و توحش را به نمایش گذاشته است؛ اما نهتنهاذرهای به هدف خود نزدیک نشده؛ بلکه کاملاً برعکس، با جامعهای مواجهیم که مدام و هر لحظه در حال جوشوخروش و مبارزه است.
در یک نگاه کلی در این مقطع، مبارزات مردم و فعالین سیاسی به دو صورت پیش برده میشود.از طرفی با موجی از اعتراضات اقشار مختلف مردم و جنبشهای اعتراضی گوناگون روبرو هستیم که حتی یک روز هم متوقف نمیشود. اعتصابات گسترده در مراکز مهم کارگری از جمله صنعت نفت و ذوبآهن و غیره در کنار اعتراضات بهحق بازنشستگان و کارمندان فضای اعتراضی جامعه را داغتر از همیشه کرده است. شکل دیگر مبارزات مردم که از اهمیت بسیاری برخوردار است با اشکالی چون بیحجابی زنان در اماکن عمومی، عمامهپرانی، برخورد مردم با حجاببانان، رقص و آواز و شادی در خیابانها و دهها شکل مبتکرانه دیگر پیش برده میشود. نکته قابلتوجه این است که تمام این اشکال اعتراضی آگاهانه هدف نهاییشان سرنگونی حکومت اسلامی است و همگی به پیشبرد این امر کمک میکنند. در این میان هرازگاهی موضوعی و یا اتفاقی مشخص تبدیل به بهانهای برای مردم در مقابله با رژیم میشود. مدیای اجتماعی در بازتاب و انتقال این اشکال اعتراضی نقش بسیار مهمی ایفا میکند. حادثهای باعث ایجاد کمپین اجتماعی عظیم و از پیش اعلامنشدهای میشود که کاملاً خودجوش و از اعماق جامعه جریان مییابد.
نمونه اخیر آن ماجرای “صادقبوقی” است. در سراسر ایران از شمال تا جنوب مردان معمولاً مسنی هستند که لیدر هواداران تیمهای مختلفاند و از آنهابهعنوان “بوقچی” نامبردهمیشود. صادق بنا متجدد نیز یکی از آنها است. این نامی است برای مردی ۷۰ساله و ساکن رشت که به شغل ماهیفروشی مشغول است و بهدلیل سالها فعالیت در زمینه لیدری هواداران باشگاههای فوتبال گیلان به این نام مشهور شده است. احتمالاً بسیاری از خوانندگان ما کلیپ رقص و آواز او را در بازار ماهیفروشان رشت دیدهاند که در آن ترانه فولکلور طنزی را با گویش گیلکی به سبک خود اجرا میکند. انتشار گسترده این کلیپ در اینستاگرام وی با چنان استقبالی روبرو شد که بهسرعت۱۲۸ هزار نفر دنبالکننده پیدا کرد. بلافاصله رژیم احساس خطر کرد، موجودیت خود و اسلام را در خطر دید، صفحه اینستاگرام صادق متجدد را بست و پیامیمبنی بر رصد «فعالیتهای مجرمانه» شهروندان در آن به نمایش گذاشت. تازه به همین هم اکتفا نکرد و نهتنها آقای متجدد را بلکه ۱۲ نفر دیگر مرتبط با این “پرونده” را دستگیر کرد. ماجرا چنان مضحک و مبتذل است که به یک لطیفه شباهت دارد. هر ناظر بیرونی اگر این ماجرا را باور کند تنها نتیجهای که از آن میگیرد وخامت غیرقابلوصف اوضاع رژیم است. میتوان تصور کرد که پایههای حاکمیت سیاسی تا چه اندازه باید لرزان شده باشد که دست به اجرای چنین نمایش مسخرهای بزند. اما آنچه بعدازاین ماجراها اتفاق افتاد چیزی مهمتر و عظیمتر از استیصال رژیم را نشان داد.
در سراسر مدیای اجتماعی با سرعتی عجیب، پر شد از کلیپهایی که زن و مرد و پیر و جوان از سراسر جهان با همان ترانه صادق متجدد میخواندند و با همان سبک میرقصیدند. حکومت که مرعوبتر از قبل سیل کلیپها را دید، مذبوحانه تلاش کرد خبر دستگیری آقای متجدد را تکذیب کند و او را آزاد کرد؛ اما مثل همیشه بیشتر آبروی نداشته خود را برد. موج گسترده حمایت مردم راه افتاده و هیچچیز جلودار آن نبود. جامعه با این حرکت ضمن حمایت از یک انسان زحمتکش، روشی از مبارزه، همدلی و همبستگی را به نمایش گذاشت که در نوع خود کمنظیر است.
مردم بهخوبیمیدانند که حکومت اسلامی دشمن شادی و رقص و خنده است. ارزشهای پوسیده رژیم بر همه آشکار است. این حکومتی است که”تبسم را بر لبها جراحی” میکند و “ترانه را بر دهان”. این مدیحهگویان تباهی و مرگ، شکست سیاستهای خود را در شادی مردم، در تبسم یک کودک، در یک مهمانی جشن تولد، در رقص یک پیرمرد میبینند و از آن به وحشت مرگ میافتند. منادیان ضجه و اشک از هر چه بوی زندگی دارد و هر جا که نشانهای از امید هست، هراسان میشوند. خودشان و ارزشهایشان مورد تنفر و انزجار مردماند. صدای خندههای مردم، کابوس شبانه آنها است. در صحنه این نبرد بدون شک پیروزی از آن مردان و زنانی است که زندگی را نمایندگی میکنند و هدفشان آزادی است.