جمهوری اسلامی و همه اعوان و انصارش بسیار سعی دارند چنین جلوه بدهند که اعتراضات تمام شده است. چون جلوه خیابانی این اعتراضات فروکش کرده است. اما کافی است فقط به اعتصابات و اعتراضات 10 روز اخیر کارگران و مردم مال باخته توجه شود تا تاکیدی باشد که این اعتراضات همچنان ادامه دارد، و به شدت هم ادامه دارد. جلوه اش را میتوان در آشفتگی حکومت دید که نمی توانند به یک جمع بندی واحد برسد که حداقل بودجه اش را تصویب کند. آشفتگی حکومت را میتوان در هشدارهای مکرری دید که “صاحب نظران” بورژوازی به همدیگر میدهند که اعتراضات خیابانی به شدت بیشتری برخواهد گشت. و اکنون دیگر برخی شان از انقلاب هم صحبت میکنند که این را هم البته نتیجه “حکومت استبدادی ولی فقیه” میشمارند که راه را بر “اصلاح امور” بسته است. و “هسته سخت” حکومت را به بی فکری متهم میکنند. “هسته سخت” حکومت بسیار کوشش میکند که نشان دهد که از هیچ چیز نمی خواهد کوتاه بیایید. اما همان هسته سخت حکومت به سفره خالی مردم با ریاکاری تمام توجه نشان میدهد که زیر پای “هسته نرم” جمهوری اسلامی را خالی کند. آشفتگی را میتوان در دستور خامنه ای دید که حکم صادر میکند که سپاه از موارد “غیر ضروری” در اقتصاد پا پس بکشد و فلان سردار سپاه میگوید من نمیدانم که ایشان از چی صحبت میکند!
بسیار کوشش کردند که هویت طبقاتی این اعتراضات را منکر شوند آن هم با نشان دادن یک موبایل در دست تظاهر کنندگان(!) با هزار جور آمار و ارقام سعی کردند ثابت کنند که طبقه متوسط فقیر شده است اما هنوز چشم امیدش به هسته نرم حکومت است. اما ما ( به عنوان حزب کمونیست کارگری) سالهاست داریم تاکید میکنیم که اعتراضات پراکنده اما وسیع وسراسری کارگران نشان از یک واقعه عظیم دارد که فقط جلوه کوچکی از آنرا در در دی ماه شاهد بودیم. تاکید کردیم که جامعه بشدت قطبی شده است و بر طبقاتی بودن و افق داشتن و آگاه بودن آن اصرار داشتیم. گفتیم، گفتمان چپ بر جامعه مسلط شده است و نشان دادیم که “شعار معیشت و منزلت حق مسلم ماست”، آدرس دقیقی است از خواسته جامعه . تاکید کردیم مطرح کردن اینکه ما انسانیم، حق زندگی داریم بدنیا نیامدیم که کار کنیم؛ و این حرف بیش از 10 سال پیش بر پارچه نوشته ای در دست کارگران آمد که نشان از انسانی بودن خواست جنبشی دارد که در بطن اعماق جامعه دارد میجوشد. اصرار به طبقاتی بودن و انسانی بودن جنبشی که جاری بود (و هست) از سر دلخوش کردن خودمان نبود بلکه واقعیتی بود که جلوه هایش را نشان میداد. تاکید کردیم همه اموری که مربوط به رهایی کل جامعه میشود امر طبقه کارگر است. قرار نیست کارگران فقط خودشان را آزاد بکنند این غیر ممکن است. تاکید بسیار داشتیم که امر طبقاتی کارگران بر خواسته انحصاری رهایی طبقه کارگر تاکید ندارد بلکه برای رها شدن کل جامعه . این دو لازم و ملزوم هم هستند. تاکید کردیم همه اموری که مربوط به رهایی انسان میشود مربوط به جنبش طبقه کارگر است.
اگر کسانی هنوز در ماهیت طبقاتی جنبش اخیر شک دارند این مشکل جنبش کارگری نیست. این معضل کسانی است که از تسلط گفتمان حزب کمونیست کارگری بر جنبش کارگری ناراحتند. فلان فعال کارگری که عرصه را بر خود تنگ دیده چون سالهاست با چراغ موشی دنبال احمدی نژاد میرود برای به حاشیه راندن کارگری که بر خواست بر حق کارگران تاکید کرده است برچسب کمونیست کارگری بودن می چسباند که شاید ماموران امنیتی او را جمع کنند. فلان جمع سیاسی که امر را بر خود تنگ می بیند در مقیاس بی معنی و بهانه جویانه انقلاب 57و جنبش انقلابی جاری دنبال طبقات میگردد آنهم نه در کف خیابان بلکه در یادداشتهای خودش و به نتیجه میرسد پوپولیستها برگشتند البته از نوع مدرنش(!) فلان فعال کمونیست مستقل به خودش هی نهیب میزند که نه این انقلاب، طبقاتی نیست و برای دلگرمی خودش یک پارگرافی از مارکس نقل و قول می آورد. یکی دیگر تازه دارد میفهمد چپ به عنوان انسان گرا نیست. کسانی که سالهاست بر تدافعی بودن مبارزات کارگران تاکید میکردند و هنوز در امر درخود و برای خود بودن جنبش کارگری مانده بودن ناباورانه ماجرا را دنبال میکنند، که نه بابا مثل اینکه یک خبری هست.هنوز هم کسانی مانده اند اول مرغ بود یا تخم مرغ!
در دنیای واقعی، امری واقعی در جریان است. جنبش انقلابی شکل گرفته است و در حال اوج گرفتن است. احزاب و شخصیتهای که امرشان یک امر واقعی و زمینی است دنبال این هستند که این جنبش را به جایی برسانند. یکی میخواهد در بن بست، این انقلاب را خفه کند و دیگر میخواهد راه پیشرویش را باز کند، رهبر آن باشد، به سرانجام برساندش. این ماهیت واقعی اتفاقات جاری است. برای ما کارگران وضعیت مطلوب پیشروی انقلاب است و این بار به رهبری جنبش سوسیالیستی کارگران. ما کارگران میدانیم افق ما کجاست. سالهاست چشم تو چشم حکومت سرمایه داران دوختیم و مطالبتمان را خواستیم. ما در شک بین دو و سه نمانده بودیم که اول باید تشکیلات باشد یا مبارزه، اول آگاهی باشد یا حزب. ما خودمان را گول نزدیم که باید هی آموزش ببنیم، هی آموزش ببینم تا وقت گل نی، یک بابای (حتما باید مرد باشد!) پیدایش بشود بگوید خب معلوم است پخته شدید! در دنیای واقعی دست به مبارزه زدیم برای حقوق شش ماه عقب افتاده مان، برای تعیین دستمزد زیر خط فقر، برای لباس و کفش کار، برای بیمه و برای بازنشستگی و …. در این مبارزه یاد گرفتیم چه زمانی تشکیلات بسازیم، چگونه مبارزه کنیم و مبارزه صنفی مان را به امر یک شهر تبدیل کنیم. و اکنون امر رهبری یک انقلاب، انقلابی که در تعین بخشی آن، خودنقش اساسی داشتیم پیش رویمان است. این امر مهم و فوری گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری است.