زندگینامه فریده آرمان

فریده آرمان تجسم زیبایی زندگی بود!

فریده آرمان عضوی رهبری حزب کمونیست کارگری روز ٢٢ آوریل ٢٠٢١ (۲ اردیبهشت ۱۴۰۰) بعداز هشت سال و نیم جدال با سرطان در شهر مالمو سوئد درگذشت.

فریده زندگی پربار و پر دستاوردی داشت. سرشار از زندگی و عشق به انسانها و فعالیت و مبارزه بود و حتیسرطان مهلک و بدخیمش مانع فعالیت هایش نشد. او به اندازه چندین نفر مصیبت کشید اما به اندازه چندین نفر هم از زندگی لذت برد. به اندازه چندین نفر در عرصه های بسیار متنوع مبارزه کرد و روی اطرافیانش تاثیرات عمیقی باقی گذاشت. او نماد و مظهر زندگی و شادابی و مبارزه کمونیستی بود.

فریده آرماندر ۱۹ آذر ۱۳۳۵ در ماهشهر و در یک خانواده کارگری پرجمعیت بدنیا آمد. مادرش خانه دار و پدرش کارگر مهاجر بود و به شهرها و کشورهای مختلف سفر میکرد. مادرش از خانواده ای مسلمان و پدرش از خانواده ای مسیحی بود اما اعتقادی به مسیحیت نداشت و یک آتئیست بود. پدر و مادری مدرن که میخواستند دخترانشان آزاد زندگی کنند و در حدی که توان خانواده اجازه میداد لباس های شیک بپوشند. فضای خانواده راه را برای پر و بال گشودن فریده و خواهرانش باز میکرد.

فریده میگوید از همان کودکی آدم حساسی بودم و فقر دیگران آزارم میداد و دوست داشتم به همه کمک کنم. پولی که برای تهیه غذای ظهر در مدرسه داشتم اغلب در راه مدرسه به کسانی که در مسیر مدرسه دست کمک دراز میردند میدادم و بعضا آنها را به خانه میبردم که مادرم به آنها غذا بدهد. فقر و محرومیت مردم آزارم میداد و مرا به گریه می انداخت. حیوانات را هم خیلی دوست داشتم. هفت هشت سالم بود که کبوترم زخمی شد و مرد و این موجب مشاجره من با خدا شد. همانجا گفتم خدایی که اینقدر بیرحم است که کبوترم را نجات نداد نمیخواهم. بدین ترتیب در همان اوان کودکی خدا از زندگی اش کنار گذاشته شد.

۱۵ سالش بود که خانواده اش به خیابان کارگر در تهران نقل مکان میکنند که همسایه خانواده پرتوی که خانواده ای سیاسی بودند و پسرشان محمد علی پرتوی در زندان بود میشوند و این شروع آشنایی اولیه او با سیاست میشود. فریده پس از مدتی با مهدی میرشاهزاده از پایه گذاران اولیه سهند و اتحاد مبارزان کمونیست ازدواج میکند اما مهدی در سال ۶۱ دستگیر میشود و اردیبهشت ۶۲ اعدام میشود. همسر بعدی اش غلام کشاورز نیز در مرداد ۶۸ هنگامی که با فریده از سوئد به قبرس رفته بود تا مادر و برادرش را ببیند، در مقابل چشمان فریده غلام مورد اصابت گلوله تروریست های اعزامی از طرف حکومت قرار گرفت و پس از چند ساعت جان سپرد. این دومین شوک بزرگ زندگی اش بود. دوستان دیگری را نیز در سالهای ۶۰ به بعد از دست داد. در آبان ۶۱ نازلی پرتوی دوست نزدیک و همرزمش دستگیر شد. محمدعلی پرتوی نیز دستگیر و اعدام شد. اما فریده استوارتر از قبل ایستاد و هر روز پخته تر و مصمم تر و با خشم و انگیزه ای بیشتر به مبارزه در راه آرمان والایش ادامه داد.

فریده در سال ۵۶ در دانشگاه قبول میشود اما بجای رفتن به دانشگاه بعنوان سپاه دانش معلم یک روستا میشود تا از طریق معلمی با کودکان و مردم در تماس بیشتری باشد. اما تحت تاثیر انقلاب ۵۷ تصمیم میگیرد وارد کارخانه و محیط کارگری شود و برای مدتی در کارخانه کفش ملی شروع به کار میکند.

در این موقع است که از طریق حبیب فرزاد با اتحاد مبارزان کمونیست آشنا میشود و در بخش انتشارات و پخش جزوات این سازمان شروع به فعالیت میکند. و سپس در بخش پست داخلی اتحاد مبارزان و توزیع اسناد و نامه های داخلی میان فعالین این سازمان شروع به کار میکند.

سال ۶۱ اوج شناسایی ها و دستگیری های فعالین سیاسی و کمونیست ها بود و فریده مجبور میشود خانه خود را ترک کند و مخفی شود. این یکی از دشوارترین دوران زندگی فریده بود. سرانجام به سنندج و از آنجا به مناطق آزاد نزد کومله و مرکزیت اتحاد مبارزان که در کردستان مستقر شده بود میرود. در کردستان مدتی در کمیته کردستان اتحاد مبارزان کمونیست فعالیت میکند و سپس با تشکیل حزب کمونیست ایران در سال ۶۲ به این حزب می پیوندد و در کمیته تشکیلات شهرها سازماندهی میشود.

سال ۶۳فریده به سوئد میرود و در سازمان مرکزی حزب کمونیست ایران سازماندهی میشود. برای همه روشن بود که فریده با سرعت و زبر و زرنگی کارها را ردیف میکند، امکانات ایجاد میکند و در استقرار رفقای تازه ای که در این مقطع به سوئد میامدند کمک میکند. همه روی او حساب میکردند. برخی همرزمانش او را با شماره ارژانس خطاب میکردند. چون در هر اتفاق و مشکلی که برایشان می افتاد به فریده زنگ میزدند.

فریده اما علیرغم همه این دشواری ها همیشه چهره شاد و خندانش را نگهداشت. خنده های زیبای او شهره عام و خاص بود و در سخت ترین شرایط نیز خنده از لبانش محو نمیشد.

با تشکیل حزب کمونیست کارگری در نوامبر ۱۹۹۱ کادر حزب میشود و فعالیت سیاسی اش را در ارتباط با این حزب به پیش میبرد. از سال ۲۰۰۵ وظیفه بزرگ تامین مالی حزب را بعهده میگیرد و بویژه در این دوره است که قدرت سازماندهی و قابلیت و خلاقیت های فراوانی از خود نشان میدهد و نقش مهمی در این زمینه ایفا میکند. همزمان نهادی بنام سازمان سراسری حق زن سازمان میدهد و بی وقفه مبارزه عیله خشونت به زنان و کودکان را شروع میکند و به سرعت به صدای زنان و کودکانی تبدیل میشود که در محیط خانواده مورد خشونت قرار گرفته بودند و دریچه ای از نور را به زندگی آنها میگشاید. او چنان فعالیت وسیعی در این عرصه سازمان داد که جوایزی از طرف نهادهای سوئدی نصیبش شد. کنفرانس های بزرگی سازمان داد و تلاش کرد قوانین به نفع زنانی که مورد خشونت خانگی قرار میگیرند و همینطور فرزندان آنها نیز که در چنین شرایطی قربانی خشونت میشوند تغییر کند. مقامات سوئدی از جمله وزیر برابری از جمله شرکت کنندگان در کنفرانس های او بودند. چندین کتاب و جزوه نیز در مورد فعالیت های او به زبان سوئدی به چاپ رسید و مقالات و مصاحبه های متعددی در روزنامه های سوئد از او منتشر شد که گوشه هایی از فعالیت های اجتماعی و انساندوستانه اش را به جامعه معرفی میکرد.

رابطه صمیمانه و انساندوستانه او با زنان و کودکانی که مورد خشونت قرار گرفته بودند و سازمان دادن انواع اردوها، سفرهای تفریحی، و برنامه های شاد و جالبی که برای صدها زن و کودک مورد خشونت قرار گرفته سازمان داد، او را به یکی از شخصیت های محبوب زنان و کودکانی تبدیل کرد که از جان و دل به خاله فریده عشق می ورزیدند. اوعاشق کودکان بود. کودکانی که موضوع کارش بودند یا کودکان دوستانش فرقی نمیکرد. مشاوره پناهندگی به پناهجویان نیز از فعالیت های دیگر او بود.

او عاشق طبیعت نیز بود و از هر فرصتی برای رفتن به کوه و جنگل و دریا استفاده میکرد. عاشق سفر بود و همراه با دوستانش به کشورهای مختلف از جمله چین و کوبا تا ویتنام و آمریکای شمالی و کشورهای اروپایی تا ترکیه و یونان سفر کرد.

فاجعه دیگری نیز در زندگی فریده اتفاق میافتد. پدرش، مادرش و سپس خواهر جوانش بدلیل سرطان جانشان را از دست میدهند. شوهر خواهرش نیز مدتی بعد در یک تصادف کشته میشود.

با از دست دادن خواهر و شوهر خواهر جوانش در تهران، فریده و خواهرش تصمیم گرفتند سه فرزند آنها را به سوئد بیاورند و سرپرستی شان را بعهده بگیرند. بدین ترتیباز سال ۱۹۹۹ میلادی فریده همزمان با کار در یک کارخانه در شهر مالمو، نقش مهمی را در سرپرستی سه پسر ۹ ساله، ۱۵و ۱۶ ساله بعهده میگیرد.

اما این فجایع متاسفانه به همین جا ختم نشد. او در زمستان ۲۰۱۲ به سرطان مبتلا شد. پزشک معالجش به او گفت حداکثر ۵ سال دوام میاوری. فریده امابا روحیه ای مصمم وبا همان روحیه و پیگیری و پشتکاری که به جنگ سایر موانع زندگی رفته بود، به مصاف با سرطان برخاست. به کشورهای مختلف سفر کرد، در بیمارستان های مختلفی وقت ملاقات گرفت، به کمک رفقایش تحقیقات لازم را انجام داد و این نقش موثری در روند معالجات او داشت. اما در این دوران نیز نه از فعالیت سیاسی اش کاست نه از پیاده روی ها و سفرهایش. در این دوران نیز روزانه بیش از ظرفیت یک انسان معمولی فعالیت کرد و رکورد تازه ای علیه بیماری را ثبت کرد.

فریده ستونی برای فعالیت های سراسری حزب و ستونی برای فعالیت در شهر محل زندگی اش مالمو بود و از سال ۲۰۰۹ میلادی (۱۳۸۸ شمسی) عضو دفتر سیاسی حزب شد. همیشه ایده های تازه ای برای ارتقای فعالیت های سراسری و آکسیون ها و فعالیت های محلی مطرح میکرد، ابتکار به خرج میداد و خود در صف اول این فعالیت ها حضور داشت.

فریده یکی از فعالین و سخنگویان جنبش دادخواهی بود و در هر سخنرانی و در هر فرصتی برای بلند کردن صدای این جنبش استفاده میکرد.

یکی از میراث های سیاسی فریده آرمان ثبت روز ۲۷ دسامبر بعنوان روز جهانی مبارزه علیه حجاب اجباری است که بنا به پیشنهاد و ابتکار وی تعیین گردید. روزی که ویدا موحد در تهران روی سکویی رفت و در اعتراض به حجاب اجباری، حجابش را به چوب بست و پرچم اعتراضش کرد.

فریده بسیار اجتماعی،زمینی و واقع بین بود. ناممکن ها را ممکن می کرد و در دل سیاهی ها درهای امید را به روی دیگران می گشود و دیگران را با خود میکشید. به همین دلیل خصوصیت رهبری بالایی داشت. چه در فعالیت سیاسی، چه فعالیت های اجتماعی و یا در زندگی خصوصی اش معمولا «نمیشود» در صحبتش نبود. برای هر کاری راهی پیدا میکرد و بدلیل کاراکتر اجتماعی و سایر خصوصیات جالبش، همیشه کسانی پیدا میکرد که در پروژه هایی که در مقابلش بود به او کمک کنند.

فریده نماد بارزی از انسانیت، صداقت، فداکاری، شور و عشق به زندگی، و نمادی از شهامت و سرسختی در زندگی و درمبارزه برای سعادت انسانها بود. او تجسم شفافی از یک کمونیست دو آتشه و تجسم خوبی ها و زیبایی های زندگی بود.

اما سرانجام بیماری سرطان این انسان بزرگ، این کمونیست شریف و این انساندوست عزیز و محبوب را که ۴۲ سال از زندگی اش را بی وقفه برای آرمان های والای انسانی مبارزه کرد، در روز ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ (۲۲ آوریل ۲۰۲۱) در سن ۶۴ سالگی از پای درآورد. مرگ او ضایعه بزرگی برای حزب کمونیست کارگری و جنبش رهائیبخش و سوسیالیستی است. فریده از میان ما رفت اما زندگی پربار و زیبای وی سرمشق و منبع الهامی برای همه ما در زندگی و مبارزه خواهد بود.

یاد عزیز فریده آرمان همیشه در قلب ما باقی خواهد ماند!

انترناسیونال 918

اینرا هم بخوانید

قطعنامه پایانی تجمع کشوری فرهنگیان ١٣اردیبهشت ١٤٠٣

درود بر مردم شریف ایران مطابق اصل ۲۷ قانون اساسی حق تشکیل تجمعات آزاد، بدون …