جنگ ١٢ روزه هم از نظر نظامی و هم سیاسی ضربات مهلکی به جمهوری اسلامی وارد کرده است. پیامدها و نتایج این جنگ هر چه باشد جمهوری اسلامی به موقعیتی بسیار ضعیف تر و متزلزل تر از قبل از جنگ رانده شده و در مقابل، زمینه تعرض جامعه و برآمد مجدد انقلاب زن زندگی آزادی بیش از پیش فراهم شده است.
در این شرایط بسیاری از احزاب و جریانات اپوزیسیون از آمادگی برای دوره گذار از حکومت و هماهنگی نیروها برای تاثیرگذاری در شرایط پر تحولی که پیش رو است سخن میگویند و طرحهای مختلفی ارائه میکنند. برخی به سرنگونی حکومت در دل جنگ و رژیم چنج دل بسته بودند که آتش بس ناگهانی آب سردی بر سرشان ریخت. برخی هم حمله اسرائیل را فرصت مناسبی برای افشاگریهای همیشگیشان از امپریالیسم آمریکا و از دولت صهیونیستی اسرائیل و مقابله با سناریوی سیاه یافتند و عملا در نقش شاخه چپ محور مقاومت ظاهر شدند. نیروهای ملی گرا شامل دوخردادیهای سابق و اسبق نیز دفاع از آب و خاک و مرز پرگهر در برابر تهاجم خارجی را در اولویت خود قرار دادند.
آنچه در این میان فراموش شد جنبش زن زندگی آزادی بود. گوئی اولین انقلاب زنانه تاریخ، گسترده ترین و رادیکال ترین جنبش ضد حکومتی در تاریخ معاصر ایران، جنبش انقلابی ای که توجه همه جهانیان را به خود جلب کرد، جنبشی که تا یک هفته قبل از حمله اسرائیل با اعتصاب و اعتراض رانندگان کامیون و نانوایان و تجمعات اعتراضی بازنشستگان حضور خود را اعلام میکرد، و بسیاری از همین نیروها تا دیروز مدعی حمایت از آن بودند، اصلا اتفاق نیفتاده است. گویا این تحول جاری به گذشته های دور تعلق داشته و به تاریخ پیوسته است.
اما این جنبش زنده است. انقلاب ژن ژیان ئازادی زنده و پر تپش است و در دل این جنگ خشم و نفرت و عزم و اراده بیشتری یافته است. بگذارید گرد و خاک جنگ را از خود بتکاند تا برآمد مجدد آن همه را شگفت زده کند. ذلت و تحقیر حکومتی که حتی عرضه دفاع از جان بالاترین فرماندهان خود را ندارد، رژیمی که لیکود تا مغز استخوانش نفوذ کرده است، حکومتی با کلان بحرانهای مزمن و تورم و گرانی و بی برقی و بی آبی و بی امکاناتی و غیر ممکن شدن زندگی هر روزه که جنگ ابعاد گسترده تر ی به آن بخشیده است، و بالاخره سردرگمی و بهم ریختگی صفوف حکومتی که رهبر درمانده اش هنوز جرات ترک مخفیگاه خود را ندارد، باندازه کافی باروت برای شلیک مجدد توپخانه انقلاب فراهم کرده است. چنین جامعه ای نه رژیم چنج پذیر است و نه بخاطر جنایت اسرائیل در غزه جنگ خود را فراموش میکند. نه نگران خرابی وطنی است که چپاولگران حاکم بسیار بیشتر از بمبها و موشکهای اسرائیل آنرا ویران ساخته اند و نه مصائب و محرومیتهای خود را بپای امپریالیسم آمریکا مینویسند. بگذار با امثال نتانیاهو و ترامپ مردم آن کشورها تعیین تکلیف کنند. کار ما مردم ایران سرنگونی جمهوری اسلامی است و در این کشور، برخلاف آمریکا و اسرائیل، جنبش توده ای عظیمی با پرچم زن زندگی آزادی و با شعار دشمن ما همین جاست و با هدف روشن و اعلام شده خلاصی از شر جمهوری اسلامی، جریان دارد. نیروهائی که این جنبش عظیم را فراموش کرده اند و برای دوره خلاء قدرت و دوره گذار و غیره نسخه می پیچند راه به جائی نمیبرند.
حمله اسرائیل توجه ها را با جنگ بالائی های معطوف کرد ولی با ختم این جنگ، جنگ میان مردم و حکومت برجسته تر از همیشه به محور توجه همگان رانده میشود. اکنون زمان برآمد مجدد نهادها و تشکلهای مبارزاتی مردم فرا رسیده است.
باید پرچم انقلاب زن زندگی آزادی را بلند تر از همیشه برافراشت. این جنبش بی شکل و نامتعین نیست. در دل این جنبش نهادها و تشکلها و شبکه ها و شوراها و جمعهای اعتراضی و چهره ها و کنشگران بسیاری در داخل و خارج کشور فعال شده و بمیدان آمده اند. منشورها و بیانیه ها و فراخوانها و طومارهای مترقی و پیشروئی از جانب این تشکلها و کنشگران منتشر شده و کارزارها و اعتصابات و تجمعات و تظاهراتهای متعددی با سازماندهی آنان شکل گرفته است. فضای اعتراضی در مدیای اجتماعی نیز به همت این نیرو زنده و پرتپش است. امروز با اطمینان میتوان گفت که جنبش سرنگونی طلبانه ای که با قتل ژینا-مهسا امینی آغاز شد و با پرچم زن زندگی آزادی تا امروز ادامه یافته است حرکتی سازمانیافته، متعین و متشکل است. این جنبش دستاوردهای عینی و واقعی و موثری دارد که برای پیشرویهای بیشتر باید به آنها متکی شد. وقت آنست که این جنبش در بعدی سراسری و گسترده و با در برگرفتن همه نهادها و عناصر فعالش در داخل و خارج کشور زیر چتر سازمانی واحدی گرد آید و انقلاب زن زندگی آزادی را نه تنها در مصافها و نبردهای جاری علیه جمهوری اسلامی، بلکه در کشمکشهای آتی بر سر تعیین تکلیف قدرت سیاسی نیز نمایندگی کند. تنها چنین ارگانهای برخاسته از دل جامعه و در برگیرنده همه عناصر فعاله این اولین انقلاب زنانه تاریخ میتوانند مانع هر نوع طرح و تلاش برای تعیین تکلیف قدرت سیاسی از بالای سر جامعه باشند. این ارگانهای شکل گرفته و فعال در جنبش انقلابی جاری در واقع سنگ بنای ارگانهای اعمال اراده جامعه در تحولات بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی خواهند بود.
برای ایفای این نقش بخش هرچه وسیعتری از نهادها و کنشگران فعال و معرفه و متعین جنبش زن زندگی آزادی باید در قالب یک تشکل چتری و سراسری بمیدان بیایند و اعلام وجود کنند. احزاب و سازمانهای سیاسی دخیل در این جنبش نیز به نسبت درجه نفوذ و مقبولیتشان در جامعه و در میان نهادها و تشکلهای فعال جنبش زن زندگی آزادی جای واقعی خود را در این نهاد سراسری خواهند یافت.
چنین تشکل سراسری و فراگیری جنبش ژن ژیان ئازادی را در یک سطح کیفیتا متفاوت و موثری وارد روند تعیین تکلیف قدرت سیاسی خواهد کرد. و انقلاب را قادر خواهد تا خود مستقیما شرایط و موازین دموکراتیکی که احزاب و نهادها باید در دوره گذار به آن پایبند باشند و تعهدات پایه ای دولت برآمده از انقلاب را اعلام نماید.
مضمون این خواستها و موازین تا کنون در منشورها و فراخوانها و بیانیه های جمعها و شبکه ها و تشکلها و احزاب انقلابی و دست اندرکاران جنبش سرنگونی طلبانه و جنبشهای اعتراضی جاری اعلام شده است. نهادها و تشکلهای گرد آمده در نهاد چتری و سراسری زن زندگی آزادی با اعلام این موازین و خواستها حضور متحدانه خود را در صحنه مبارزه برای قدرت سیاسی اعلام میکنند. این خواستها در واقع معیار ارزیابی احزاب و نیروهای سیاسی و جدا کردن سره از ناسره در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی و شکل دهی به نظام آتی نیز هست.
من همه نهادها و تشکلها و شبکه های فعال در جنبش سرنگونی و جنبشهای مختلف اعتراضی در جامعه و همه احزاب انقلابی را به تلاش برای شکل دهی به سازمان چتری و سراسری در برگیرنده همه فعالین فرامیخوانم. حزب ما به سهم خود از هیچ کوششی در این جهت دریغ نخواهد کرد.
٦ تیر ١٤٠٤، ٢٧ ژوئن ٢٠٢٥