اخیرا نامه ای از درون زندان با امضای اسماعیل بخشی، محمود بهشتی و امیر سالار داوودی منتشر گردید که در حول و حوش آن بحثهای بساری به راه افتاده است. بسیاری آنرا نفی کردند و گفتند کار بخشی نیست و عده ای هم روی برگرداندند و گفتند باید انتقاد شود. اینکه این نامه موجب دامن زدن به چنین مباحثی میشود طبعا نشان از جایگاه تاریخی اسماعیل بخشی در صف جلوی اعتراضی دارد که نقطه عطفی در جنبش کارگری بود. اعتراضاتی که با گفتمان اداره شورایی و به چالش کشیدن کل بساط دزدسالار سرمایه داری وحشی حاکم به جلو آمد و رهبرش اسماعیل بخشی بود و در قلب مردم جا گرفت.
صرف نظر از اینکه نامه مذکور مستقیما چگونه و در چه شرایطی نوشته شده و انتشار آن چه روالی داشته است، اولین هشدار اینست که نباید اجازه داد که این نوشته کوچکترین سایه و تاریکی ای بر صفحه درخشان مبارزات اسماعیل بخشی و بخشی ها و بر مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه و دستاوردهایش بیندازد. اتفاقا این چیزی است که بیش از هر کس حکومیتان از آن خرسند خواهند شد. جمهوری اسلامی بخاطر حمایتهای جهانی و وسیع از هفت تپه و اسماعیل بخشی زیر فشار شدید قرار دارد و از نظر سیاسی رسوا شده و شکست سختی خورده است. بخاطر چنین شکستی است که این حکومت دیوانه وار و هراسان به هر دری میزند و احکام سنگین زندانش را به رخ جامعه میکشد. این فشار را باید بیش از پیش بر گرده جمهوری جنایتکار اسلامی نگه داشت و از زندانیان بدون هیچ تردیدی حمایت کرد.
ما اسماعیل بخشی را می شناسیم، ما سپیده قلیان را می شناسیم، ما تک تک عزیزانمان را که در چنگال حکومت وحشی و جنایتکار اسلامی اسیرند می شناسیم. ما با زندانهای حکومت اسلامی و بساط شکنجه اش در قبال زندانیان در بند آشناییم. جوهر اصلی کیفرخواست اسماعیل بخشی بعد از آزادی اولش از زندان نیز علیه همین بساط جهنمی و علیه شکنجه و زندان بود. بعد هم سپیده قلیان با جسارت تمام در کنار او ایستاد و گفت من هم شکنجه شده ام و اعتراض آنان به گفتمانی اجتماعی تبدیل شد و در ادامه اش امروز سپیده قلیان از درون زندان کیفرخواست دومش را علیه شکنجه های درون زندان و اعتراف گیری های اجباری انتشار داده است.
باید محکم کنار بخشی و سپیده قلیان و زندانیان دربند باشیم. باید آنچه در هفت تپه گذشت و نقشی که اسماعیل بخشی بعنوان رهبر این اعتراضات قدرتمند کارگری بازی کرد را بدون هیچ تردیدی همچنان ارج بگذاریم.
بعلاو فراموش نکنیم که نامه ای که با امضای اسماعیل بخشی با دو نفر دیگر از زندانیان منتشر شده از درون زندان بیرون آمده است. روشن است که زندانیان در شرایطی نیستند که آزادانه تمام حرفشان را در رابطه با دستگاههای حکومت بیان کنند. هر جمله ای که حاوی ذره ای توهم پراکنی به نفع حکومت باشد مطلقا اعتبار ندارد. اسماعیل بخشی بخاطر مبارزات جسورانه اش همچنان در قلب کارگران و مردم جای دارد و خدشه ای به جایگاه او نباید وارد شود. بدون شک روزی که اسماعیل بخشی آزاد شود. روزی که سپیده قلیان ها، اسماعیل عبدی ها، جعفر عظیم زاده ها و تک تک زندنانیان سیاسی آزاد شوند، روز جشن ما مردم است و با نثار گل مبارزاتشان را ارج خواهیم گذاشت و با کارناوال های شادی مان به استقبالشان خواهیم رفت . سرمایه داری وحشی حاکم را با زندانها و کل ماشین سرکوب و جنایتش به زیر خواهیم کشید و جامعه ای میسازیم که در آن زندان و دستگیری و شکنجه معنایی نداشته باشد. جامعه ای که در آن انسانیت حرف اول را میزند.
شهلا دانشفر کارگر کمونیست ۵۹٠
*************************
سپیده قلیان علیه شکنجه و زندان
سپیده قلیان و اسماعیل بخشی با کیفرخواستشان علیه شکنجه و زندان جنبش دادخواهی مردم را به جلو آوردند. از جمله بدنبال نامه اعتراضی اسماعیل بخشی جنبشی با گفتمان من هم شکنجه شده ام به راه افتاد و به کارزاری قدرتمند تبدیل شد. سپیده قلیان قبلا نیز طی نامه ای درسیزدهم خرداد هنگامیکه از زندان اوین به زندان قرچک منتقل میشد نیز از شکنجه هایش در زندان سخن گفت و در نامه اش بر ایستادگی اش پای فشرد و اعلام کرد: ” عاملان و حافظان وضع موجود نمیدانند تا وقتی که شکافهای عمیق اقتصادی و اجتماعی در پیکر این جامعه باشد، صدای اعتراض خاموش نخواهد شد. با برخوردهای سبعانه با معترضان، نتیجهای عایدشان نمیشود. من با تمام ستمی که در حقام روا داشتهاید همچنان ایستادهام و روزها که بیشتر سپری میشود بیشتر بر حقانیت صدا و اعتراضم باور پیدا میکنم. مقاومت من در پیوند با مقاومت همه کسانیست که هجمه تهدید و فشار، خم به قامت استوارشان نینداخته و نخواهد انداخت. من ایستادهام چرا که بحران اقتصادی و اجتماعی عمیقی که من را به اعتراض واداشت، هنوز وجود دارد و نه تنها رفع نشده که تشدید نیز شد.”.
متن کیفرخواست جدید سپیده قلیان را که بصورت یک نوار صوتی از زندان به بیرون فرستاده در زیر میخوانید:
“من سپیده قلیان ساکن شهرستان دزفول در استان خوزستان در تاریخ بیست و هفت آبان نود و هفت در بین برادران و خواهران هفته ای ام بازداشت شدم. صدای من را گوش کنید که طاقتم به پایان رسیده است. پس از شانزده ساعت بازجو دوباره آمد و گفت حالا زیر بار نمیروی؟ کافیست دهانت را باز کنی و تمام اعترافات اجباری تان را در ٢٠٣٠منتشر خواهیم کرد. حالا پای زنان را به تجمعات باز میکنی؟، حالا باید بشنویم زنان … کنند؟ (نا مفهوم)، از دیوار فرمانداری بالا میروی؟
همکاری نکردم. آزاد شدم . واقعیت را بازگو کردم. طرح بازجو عملی شد و مستند “طراحی سوخته” شان را منتشر کردند. بعد هم به ضرب و شتم و آزار و اذیت ادامه دادند. آزار و اذیب بخاطر این بود که من زن بودم. صدای من را خوب گوش کنید. نهادهای امنیتی کابوس را در سرم نشاندند. کابوس صدای شکنجه ها از گوشم رد نمیشود. هر آن منتظرم توطئه دیگری علیه من از “صدا و سیما” و خبرگزاری های وابسته شان منتشر شود. در تاریخ یک اسفند بازجو دوباره به اطاق بازجویی آمد و گفت برایت یک پیشنهاد دارم. با آرایش و رنگ موی متفاوت و منحصر بفرد خودت با هر لباسی که خودت دوست داری، حتی بدون روسری، هر طور دلت میخواهد جلوی دوربین بنشین و بگو فریب خوردم. کمک کن تا مستندی از فریب خوردنت ساخته شود تا ما هم کمک کنیم نزد خانواده ات برگردی. در غیر اینصورت یک بار دیگر به تو فرصت آزادی نخواهیم داد. نپذیرفتم و اکنون ماههاست که در زندانم. به من بگویید که چگونه شکایت کنم؟ از برنامه ٢٠٣٠ و خبرگزاری فارس چگونه شکایت کنم؟ به من بگویید از قوه قضاییه چگونه شکایت کنم؟ صدای من را گوش کنید. ” جمهوری اسلامی با زندانی کردن سپیده قلیان و اسماعیل بخشی تلاش کرد صدای کارگران هفت تپه و اداره شورایی را خاموش کند. اما این صدا جهانی شد. طراحی سوخته جمهوری اسلامی فقط ننگ و نفرت را علیه حکومت گسترش داد. تلاشهای دیگرش در این زمینه نیز نتیجه دیگری برای حکومت نخواهد داشت. سپیده قلیان و اسماعیل بخشی و همه عزیزانمان را از زندان آزاد میکنیم و دست اندرکاران حکومت زندان و شکنجه را به محاکمه خواهیم کشید. آن روز دور نیست.
شهلا دانشفر