سفسطه شبه چپ با طعم خامنه‌ایسم در سس چپ نمایی- ناصر اصغری

نوشته آذر ماجدی درباره فلسطین، تمدن غرب و اسرائیل، به ظاهر یک نقد رادیکال، اما در واقع ترکیبی حیرت انگیز از ساده سازی، تحریف تاریخی، و در نهایت هم صدایی غیرمستقیم با نعلین پوشان ولایت فقیه است. برای کسی که خود را نماینده چپ مدرن و سکولار معرفی می‌کند، عجب چرخشی!

بیایید از پایان شروع کنیم: آذر ماجدی می‌گوید “تا زمانی که اسرائیل وجود دارد، امنیت وجود ندارد”. این جمله را اگر با لهجه سیدحسن نصرالله یا خامنه‌ای بخوانید، فرقی در محتوا ندارد. محتوایی که دیگر نه چپ است، نه مترقی، بلکه همان دعوای “اسرائیل باید از روی نقشه حذف شود” است که سالهاست از دهان اسلامگرایان بیرون می‌ریزد. اما این بار با کمی پودر چپ.

نقطه آغاز انحراف تحلیلی آذر ماجدی آنجاست که نتانیاهو را نماینده تمدن غرب جا می‌زند، و بعد از جنایات دولت او نتیجه می‌گیرد که “تمدن غرب فروپاشیده است”. با همین منطق، اگر قرار باشد هر جنایتکاری که خودش را به یک تمدن یا منظومه فکری می‌چسباند، معیار قضاوت ما قرار گیرد، باید پس از دیدن اردوگاه‌های استالین و مائو و پولپوت، سوسیالیسم را دفن کنیم. اما این قضاوتها بیشتر به تیترهای تبلیغاتی شباهت دارند تا تحلیل جدی. این نوع “نقد” دقیقا همان چیزی است که منصور حکمت در تمام عمرش با آن جنگید: جعل، تقلیل‌گرایی و فرافکنی سیاسی. تمدن غرب، با تمام تناقضات و پلشتی‌های تاریخی‌اش، چیزی فراتر از نطق نتانیاهو در کنگره است. تمدنی است که رنسانس، انقلاب علمی، روشنگری، جنبش‌های کارگری، انقلاب فرانسه، جنبش زنان، سوسیالیسم و لیبرالیسم را تولید کرد. تمدنی که حتی به آذر ماجدی هم اجازه داده در امن‌ترین کشورهایش سخنرانی کند، در حالی که اگر در غزه یا تهران بود، احتمالا یا سانسور می‌شد یا محو فیزیکی.

نوشته‌ی آذر ماجدی پر است از کلمات درشت و تصاویری تیره و تار. از تجاوز تا نسل‌کشی، از برهنگی امپراتور تا واکسینه کردن برای قتل سازمان‌یافته. اما این همه خشم و نفرت، انگار تنها برای تسویه حساب با چیزی است که خودش یک زمانی از آن الهام گرفته بود: عقلانیت مدرن، سکولاریسم و حقوق بشر. آذر ماجدی حتی زحمت نمی‌دهد بین “سیاست خارجی آمریکا” و “تمدن غرب” تفکیک قائل شود. آیا این نوع تقلیل‌گرایی آگاهانه است یا صرفا یک جور بی‌حوصلگی فکری؟

مسئله فلسطین؛ نقد باید راه حل بدهد، نه فحش

حرف اصلی این است: آیا واقعا باید اسرائیل از بین برود تا فلسطینی‌ها در امنیت زندگی کنند؟ این همان شعاری است که جمهوری اسلامی سالهاست با صدای بلند تکرار می‌کند؛ شعاری که بیشتر از آنکه امنیت برای فلسطینی‌ها به ارمغان بیاورد، سوخت ماشین جنگ‌طلبی، نفرت‌پراکنی، و مداخله‌گری در منطقه شده است. جمهوری اسلامی با ادعای حمایت از مردم فلسطین، نه تنها قدمی برای رفاه و آزادی آنها برنداشته، بلکه بهانه‌ای ساخته برای ادامه سرکوب در داخل و صدور بحران به خارج. نتیجه این نگاه تاکنون چیزی جز افزایش تنش، ترور، و بی‌ثباتی در کل منطقه نبوده است.

اما بدیل این وضعیت چیست؟ از نگاه منصور حکمت، پاسخ در وارونه سازی این معادله خونین است. راه حل نه در حذف جغرافیایی یا فیزیکی یک کشور، بلکه در از بین بردن پایه‌های ایدئولوژیک و سیاسی‌ای است که این چرخه خشونت را تغذیه می‌کنند: ناسیونالیسم قومی و مذهبی، مذهب سیاسی، و میلیتاریسم دولتی. نه دولت اسرائیل به شکل کنونی‌اش پاسخ‌گوی صلح است و نه ساختارهای فرقه‌گرایانه فلسطینی. در افق یک راه حل انسانی و سوسیالیستی، باید از روی مرزهای خونین عبور کرد و به سمت یک دولت سکولار، غیرمذهبی و آزاد رفت که در آن یهودی، مسلمان، مسیحی و بی‌دین، با حقوق برابر و بدون امتیاز قومی یا دینی زندگی کنند. چنین آینده‌ای تنها زمانی ممکن است که ما جسارت داشته باشیم تا هم زمان با ارتجاع اسلامی و ناسیونالیسم یهودی مبارزه کنیم، و نه اینکه در نام مبارزه با یکی، چشم بر جنایات و ایدئولوژی دیگری ببندیم. تطهیر یکی از طرفین این نزاع، یعنی بازتولید همان خشونت، همان سرکوب، و همان بن بست. کسی که واقعا خواهان پایان نسل‌کشی، اشغال و ترور است، نمی‌تواند صرفا به یک سو شلیک کند و سوی دیگر را تقدیس کند.

چپ ضدتمدن یا چپ ضدآزادی؟

اگر روشنفکران انقلاب مشروطه، علی‌رغم دشمنی‌شان با استعمار، دستاوردهای تمدن غرب را راه نجات ایران می‌دیدند، آذر ماجدی با چرخشی عجیب در کنار امثال ممدوحی و نوری زاد و پیروان نصرالله ایستاده است. آن روشنفکران خواهان آزادی، آموزش مدرن، حقوق زنان و حکومت قانون بودند، چیزی که ماجدی ظاهرا فقط وقتی با اسرائیل جنگیدنی باشد، به آن علاقه دارد. وقتی پای تمدن غرب وسط می‌آید، همه چیز از چشم او “فرو ریخته” است.

وقتی کسی با تمام توان علیه جنایات اسرائیل می‌نویسد، اما هیچ اشاره‌ای به جنایات حماس نمی‌کند؛ وقتی کسی از نسل‌کشی می‌نالد، اما چیزی درباره استفاده از غیرنظامیان به عنوان سپر انسانی نمی‌گوید؛ وقتی کسی غرب را می‌کوبد، اما از اسلام سیاسی، حتی با یک جمله هم فاصله نمی‌گیرد، باید پرسید: با این منطق، چه فرقی با یک مبلغ سیاسی جمهوری اسلامی دارد؟

به قول منصور حکمت، ما با “جنگ تمدن‌ها” طرف نیستیم. با جنگ ارتجاع در دو لباس متفاوت طرفیم. راه حل، در برچیدن بساط این دو ارتجاع است، نه در تحسین یکی و تقبیح دیگری. دفاع از مردم فلسطین یعنی دفاع از حق برابر، رفاه، سکولاریسم و آزادی. نه شعارهای توخالی “مرگ بر تمدن غرب”.

اینرا هم بخوانید

چپ بی‌سلاح، چپ بی‌میدان: در حاشیه حمله به تظاهرات هامبورگ و در دفاع از مقابله عملی با جمهوری اسلامی- ناصر اصغری

گزارش دقیق ناصر کشکولی تحت عنوان “مرکز اسلامی هامبورگ باید بسته بماند!” و نقد خودم …