شاهرودی مرد، داستان من و شاهرودی!

اسمش برایم یادآور، لحظات ضجه زدن زهرای نوجوان است وقتی بمن زنگ زد و گفت مینا گفته اند، شناسنامه مادرم را ببریم و به زندان اوین برویم، و وقتی گفتم زنگ بزن و بپرس چرا شناسنامه میخواهید، گفت یک مرد با خونسردی گفت برای اینکه باطلش کنیم، این به دستور شاهرودی بود.
اسمش لرزه بر تنم می انداخت، چرا که وقتی افسانه نوروزی را به اتهام قتل پاسداری که قصد تجاوز به او را داشت، میخواستند اعدام کنند، او هم به شاهرودی نامه ای نوشت و کل ماجرا را تعریف کرد و علیرغم این جمله طلایی که گفت، اگر به تجاوز او تن میدادم به اتهام رابطه جنسی خارج از ازدواج سنگسار میشدم، شاهرودی ها به اعدام او اصرار می ورزیدند و اگر افسانه زنده است و آزاد شد فقط بدلیل کمپین گسترده جهانی بود، نام او برای من یادآور خاطرات دوره نبرد بر علیه حکم اعدام دلارای جوان و زیبا است که باز هم تصویر یک جانی در پشت صحنه همواره در اذهان ما بود کسی که در نهایت حکم را امضا میکند و او امضا کرد و دلارا در حالیکه به مادرش زنگ زد و گفت مامان دارند مرا میبرند طناب دار را می بینم، و مادرش به او دلداری میداد نه ترا نمیتوانند اعدام کنند نه این کار از آنها بر نمی آید، ولی این کار از این دستگاه جهنمی ساخته بود وشاهرودی سند مرگ را امضا کرده بود، و وقتی پدر و مادر دلارا به زندان رسیدند آمبولانس پیکر دلارا را میبرد.
ما در مورد مرگ یک جانی بالفطره داریم حرف میزنیم در مورد کسی که امضای او در نامه اجازه سنگسار کردن حداقل دهها نفر ثبت است، در مورد کسی که حداقل ٤٠٠ کودک را پای چوبه دار برده و در مورد کسی که صدها نفر را پای چوبه دار برد…
و من همواره تنم میلرزید که در همان بحبوحه های جنگ و نبرد و نامه نوشتن محکومین به اعدام به این جانی و دوندگی های ما برای نجات جان محکومین به اعدام و سنگسار از گوشه و کنار در ایران و از اطاقهای مجلل نمایندگان پارلمان اروپا و پارلمانهای آلمان و سوئد و غیره می شنیدم، شاهرودی اصلاح طلب و نرم و با مدارا است . میگویند این بهتر از بقیه است و من نمیتوانستم آنجا احساسم را درست به اینها نشان دهم و نمیتوانستم به صورتشان تف بیاندازم و بگویم در پرونده این طرفدار مدارا قتل هزاران نفر ثبت شده است..
شاهرودی همواره در طول سالهای ریاست بر قوه قضاییه حکومت اسلامی آنطرف بود و من این طرف… در همه دوران کمپین هایی که برای نجات ریحانه ها و فرزاد کمانگرها و احسان فتاحیان ها و فاطمه حقیقت پژوه ها و نازنین فاتحی ها پیش بردیم و پیش بردم.
شاهرودی را اما یکسال قبل در آلمان نیز دیدیم. وقتی دکتر سمیعی مزدور حکومت اسلامی برای مداوای این جلاد او را به بیمارستان خود در هانوفر آورده بود و این بار ما در مقام مدعی به دادستان آلمان شکایت او را بردیم و به همراه فولکر بک ، کمپینی را برای به پای میز محاکمه کشاندن او آغاز کردیم. کمپینی که جهانی شد و بسیاری در آن سهیم و شریک شدند.
وقتی به مردم در ایران و در دنیا پیام دادیم شکایت نامه ها را برای ما بفرستند، تلفنم یک لحظه از حرکت نمی ایستاد، فقط برای تیم ما که شکایت ها را جمع میکردیم دهها شکایت آمد و ما کیفرخواستی هفتاد صفحه ای تهیه و برای دادستان فرستادیم.
ما این بار شاهرودی را تعقیب میکردیم و داستان فراری دادن او به ایران یک نمایش کوچک از قدرت ما مردم بود، که شاهرودی جلاد را به مخفی شدن و فرار با خفت و خواری در معیت پلیس آلمان کشید و سپس پرونده روی میز دادستانی آلمان قرار گرفت و پاسخی که دادستان برای من فرستاد این بود که این همه جنایت نمیتواند مصداق جنایت علیه بشریت باشد که پاسخی صد در صد سیاسی بود. نامه دادستان هم امروز نیز روی میز من است ، پاسخی که با پیشرفت مبارزات شما مردم تغییر خواهد کرد اینرا مطمئن هستم.
کاش میتوانستیم او را محاکمه کنیم اما مطمئن باشید بقیه را محاکمه خواهیم کرد و آنزمان دنیا میتواند ببیند مردم ایران با چه جانیانی دست و پنجه نرم کردند و در نهایت پوزه این جنبش جنایتکار و بیرحم و انسان کش را به خاک مالیدند، ما در تاریخ مدال مبارزه با داعش قرن را کسب کرده ایم مدالی که با درد و رنج و غم و دوندگی فراوان به دست آمده است .
امروز شاهرودی مرد و من به همه مادران و پدران و همسران و فرزندانی که این جانی بیرحم ، عزیزان آنها را از آنها گرفت ، درود میفرستم و میگویم مبارزه و صبر و استقامت و انسان دوستی شما داعش در ایران را شکست داد. دور نیست روزی که خامنه ای و لاریجانی و روحانی و خاتمی و همه این جنایتکاران حرفه ای را پای میز محاکمه بکشانیم، دور نیست آن روز ، مطمئن باشید!
مینا احدی

اینرا هم بخوانید

وقتی فرمان خمینی در سازمان ملل، قطعنامه میشود

اتفاقی که این ماه در سازمان ملل افتاد و متاسفانه توجه و مهمتر از آن …